ramezani-20.mp3
5.36M
#شهادت_قسمتم_بشہ_ای_خدا ❤️
✨من و خـیـال شـهـدا
❣عـشـق و #وصــال_شـهــدا
✨ #جـامـونـدیـم از قـافلہ شـون
❣خـوشــا بہ حال شـهــدا😔
🎤 #مجتبی_رمضانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5773778910298768789.mp3
2.51M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #ابراهیمیان
🔖 همنشینی و ارتباط با عالِم 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۴۰۹.attheme
263.2K
• #شهید_محمد_اسدی
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_مهدی_عزیزی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣5⃣1⃣ به یاد
#شهید_اسماعیل_زاهدپور 🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_اسماعیل_زاهدپور 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰شهید اسماعیل #زاهدپور فرزند رجب ۳۰ شهریور📆 سال۱۳۵۰ در شهرستان #کردکوی دیده به جهان گشود. وی دارای دو فرزند👥 به نامهای "علی و ارمیا" است.
🔰ایشان نیروی بازنشسته تیپ یکم نینوا #سپاه استان گلستان بود و از تکاوران یگان #صابرین، تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان👨🏫 پاراگلایدر و چتربازی بودند.
🔰این شهید🌷 بزرگوار پس از سالهای متمادی خدمت صادقانه💖 در سپاه چند سال پیش #بازنشسته شدند. او همیشه دل نگران جا ماندن ازقافله ی #شهادت بود .این شهید عزیز از ۱۳ سالگی درجبهه های حق علیه باطل شرکت داشتند✌️
🔰سالها هم درمناطق غرب کشور🇮🇷 مشغول #دفاع از حریم کشور بودن. اسماعیل در اوایل جوانی با دختر یکی از اقوام به صورت سنتی ازدواج💍 میکند. در چندسال اخیرگویا گمشده ای داشت گمشده اش #شهادت بود بخاطر دوری ازفرهنگ شهیدوشهادت🌷 غمگین بود😔 به همین خاطرمراسم #یادواره_شهدا را ازدست نمیداد.
🔰او به مدت یک ماه🗓 به صورت #داوطلب در سوریه به مبارزه با تکفیری👹 های داعشی ملعون مشغول بود که در ۱۱ آبان ماه #سال۹۴ مصادف با #عاشورای حسینی* بدست مزدوران سعودی وداعش در شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد🕊🌷
#شهید_اسماعیل_زاهدپور
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹شهید زاهدپور و همرزمانش👥 در شهر #حلب سوریه با تکفیری های👹 داعش درگیر شدند و تعدادی زخمی و #شهید می شوند.
🔸این تعداد از رزمندگان سمت دشمن می مانند که رزمندگان اسلام و #مدافع_حرم شب بعد عملیاتی برای آزادسازی زخمی ها💔 و شهدا انجام می شود
🔹که پیکر مطهر #شهید_اسماعیل_زاهدپور و تعداد دیگری از زخمی ها و شهدا🌷 از داعش بازپس گرفته می شود.
#شهید_اسماعیل_زاهدپور
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۵۴ استاد پرهیزگار .MP3
1.12M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه آل عمران✨
#قرائت_صفحه_پنجاه_وچهارم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣3⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠خواهرانه 🔰از شیرینیهای سنتی به ویژه شیرینی #پادرازی برای الیاس پختم🍩 تا
♥️🌷♥️🌷♥️🌷♥️
#خنـده کن
تا بِشَوی سوژهی نقاشی🎨 من
من #فقــط
شیوهٔ لبخند😍 کشیدن بلدم ...
#شهید_الیاس_چگینی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وصیت شهید مدافع حرم
به همسرش💞
وقتی #خبر_شهادتم رو شنیدی #بخند
#شهید_الیاس_چگینی
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پدر_شهید: 🌷این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنی
مرتضی حسینپور شلمانی
معروف به #حسین_قمی
🎊زاده ۳۰ شهریور ۱۳۶۴
گیلان شهر شلمان
🌷شهادت ۱۶ مرداد ۱۳۹۶
سوریه شهر دیرالزور
از فرماندهان نظامی ایران🇮🇷 است. او فرمانده عملیات قرارگاه #حیدریون در سوریه بود. وی در سال ۱۳۹۷🗓 از سوی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان #شهید_نمونه🌷 کشوری انتخاب شد.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦️برگشتم به حاج سعید گفتم: آخه من چطور این بدن #اربا_اربا رو شناسایی کنم⁉️خیلی به هم ریختم😞 رفتم سمت
ای #شهید
از چشمانت😍
از امتداد نگاه #روشنت
میتوان یافت، مسیر #شهادت را
#شهید_محسن_حججی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 61 💕◈•══•✅🕋🌺 #مدیریت_رنج_ها 60 🔶 البته اینطور نیست
❣﷽❣
🔻 #استاد_پناهیان
* #لذت_آغوش_خدا.... * 62
💕◈•══•✅🕋🌺
#مدیریت_رنج_ها 61
🔶 - یه سوال؟ ما خیلی سختی کشیدیم اما حلاوت ایمان رو نچشیدیم!🙄
* عرض کردیم که سختی باید با برنامه باشه!
💢 بی برنامه سختی کشیدی. برای همین فایده ای نداره.
اگه درست سختی کشیده بودی که طعم ایمان رو میچشیدی!😊
- ما یه جاهایی با برنامه سختی کشیدیم. مثلا عصبانی شدیم اما هیچی نگفتیم!😤
🔶 * کجا؟
اونجایی که زورت نرسید؟!😊
اونوقت این صبره؟!
😒
اونجایی که اگه فحش میدادی از اداره اخراجت میکردن؟
🔻 نه عزیز دلم این رنج ها که حساب نیست.
با این رنج کشیدنا که کسی به حلاوت ایمان نمیرسه. شما سر خدا رو هم میخوای کلاه بذاری؟!😒
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مهندسی فکر_26.mp3
8.73M
#مهندسی_فکر 26
تفکـ💬ــر کنیم؛
در تمام اتفاقات نظام خلقت!
چرا به وجود اومدیم⁉️ از کجا اومدیم و قراره به کجا بریم
و کسی که این نظام هوشمند رو اداره میکنه؛ کیه و به چه #هدفی اینکار رو میکنه!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در تمام طول مسیر از #مولایش اذن خواست و دعای حضور و افتخار سربازی✌️ #قنوت هایش در گوش هفت آسمان می
زندگى ام #بعد_ازتو
انگار كه چيزى را كم داشته باشد😔
در سراشيبى #پايان است
مثل آتش🔥
كه دلتنگى هايش💔 را گردن نميگيرند
#ميسوزم در خود!
#شهید_سعید_علیزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_هشتم 8⃣ 🍂تو... تو... تو به جا می کنی از طرف من از این یارو عذرخواهی می کنی!!!
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_نهم 9⃣
🍂با آستین پاره و خونی که از گوشه لبم جاری بود، یک گوشه روی جدول حیاط دانشگاه نشستم و مشغول پاک کردن لبم شدم. کاوه که از شدت ناراحتی شوکه شده بود به خانه رفت. محمد هم سعی می کرد مرا آرام کند؛
🌿می دانستم هرچه بین من و آرمین بوده آن روز تمام شده و باید فاتحه این دوستی را بخوانم کمی ناراحت بودم، اما به نظرم ادامه دوستی با فردی که خودش را آنقدر ویژه میدید که به همه اطرافیانش از بالا نگاه می کرد فایده ای نداشت.
🍂در همین افکار بودم که محمد سکوت را شکست و گفت:
_داداش راضی نبودم به خاطر من با رفیقت این کارو کنی، باور کن من نمیخواستم باهاش بحث کنم! اصلاً من ذاتاً اهل بحث کردن نیستم من فقط ...
🌿اجازه ندادم جمله از تمام شود. گفتم:
_اصلاً موضوع تو نبودی دیگه تحمل این اخلاقش برام ممکن نبود. بالاخره از یه جایی این دوستی خراب می شد😊 الانم دیگه برام مهم نیست فقط نمیدونم با این سرو ریخت چطوری برم خونه که مادرم چیزی نفهمه و دوباره میگرنش عود نکنه
🍂مادرم روی تربیت من حساس بود اگرچه هیچ وقت نتوانسته بود حریف شیطنت هایم شود ولی هر بار که می فهمید من دعوا کرده ام انگار از تربیت من ناامید میشد و غصه میخورد. بعد هم میگرنش شدت می گرفت و تا چند ساعت گرفتار سردرد🤕 می شد دلم نمیخواست حالا که به قول خودشان آقای مهندس شدهاند و دیگر بچه نیستم باز هم احساس ناامیدی کنند ...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_دهم 0⃣1⃣
🍂محمد گفت:
_بیا بریم خونه ما یه نفسی تازه کن لباستم عوض کن که مادرت چیزی نفهمه آرومتر که شدی برگرد خونه.
می دانستم این بهترین راه ممکن است اما من تا آن روز با محمد یک سلام علیک گذرا هم نداشتم. حالا چطور می توانستم این پیشنهاد را بپذیرم؟؟
🌿گفتم:
_نه داداش! ممنون همین قدر که تا الان موندی اینجا کافیه. من میرم یه هوایی به کله ام بخوره تا ببینم چی میشه.
+تعارف می کنی؟! من اصلاً اهل تعارف کردن نیستم اگه برام سخت بود که بهت نمیگفتم. پاشو پاشو جمع کن بریم یک ساعتی خونه ما بمون یکم روبهراه شی بعد برو خونه
_ آخه
+دیگه آخه نداره که... ای بابا... بلند شو
🍂دیگه بالاخره قبول کردم و با محمد راهی شدم تاکسی دربست گرفتیم و هر دو عقب نشستیم خیره پنجره بودم و اتفاقات آن روز را مرور میکردم از این که این اتفاق باعث شده بود چند ساعتی با محمد وقت بگذرانم احساس خوبی داشتم. همین طور که با خودم فکر می کردم
🌿ناگهان زیر لب گفتم:
_عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...
+چی؟؟!!
_منظورم این بود که از آشنایی خوشبختم😁
محمد خنده بلند دلنشینی کرد و گفت:
_منم از آشناییت خوشبختم
🍂هر دو ترجیح میدادیم درباره مسائلی که پیش آمده بود حرفی نزنیم. کمی از مسیر گذشت به سمت محله های قدیمی شهر نزدیک می شدیم، حدس زدم باید خانه شان قدیمی و حیاط دار باشد بالاخره رسیدیم و سر یک کوچه باریک پیاده شدیم. وارد کوچه شدیم عطر گل🌸🍃 یخ تمام فضای کوچه را پر کرده بود ...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh