eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(شهلا غیاثوند) ⏬⏬ 📖برگریزان پائیز🍂 سال ۱۳۳۹ در روز یکم میزبان قدوم کودکی مهربان و صمیمی در شهر تبریز شد پدر نامش را نهاد تا اسوه صبر و استقامت باشد او تحصیلاتش را تا اخذ مدرک فوق دیپلم تربیت معلم ادامه داد سپس به استخدام آموزش و پرورش درآمد او بعد از پیروزی انقلاب✌️ به یاری برادران غیورش در جهادسازندگی پیوست تا اینکه وزارت آموزش و پرورش از ایشان خواست به محل خدمت خود بازگردد. ایوب در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و بار دیگر در دانشگاه تهران در رشته مدیریت دولتی ادامه تحصیل داد📚 و توانست مدرک کارشناسی را دریافت نماید.  📖بلندی اولین بار در روز چهارم مهرماه سال ۱۳۵۹📆 قدم بر خاک سرخ نهاد و در عرصه‌های جانبازی و نبرد بارها مجروح گشت به طوریکه در جای جای بدنش قطعه‌ای از ترکشهای💥 سربی جنگ بود در عملیات به عنوان مسئول محور به خدمت پرداخت او بعد از چهار مرتبه مجروحیت در تاریخ ۳۱/۱/۱۳۶۷ در شلمچه به علت پخش گازهای شیمیایی توسط سربازان بعثی به بستر بیماری افتاد🛌 📖ایوب بارها در عملیاتهایی چون فتح‌المبین،‌ بیت‌المقدس و مرصاد حماسه آفرید. بعد از اتمام جنگ در نشریه "پیام حمل و نقل" خود را با عنوان روزهای ماندگار به مدت یکسال به چاپ رساند📕 بعد از سالها خدمت در آموزش وپرورش، جهادسازندگی، هلال احمر ، نیروی نامنظم، دکتر چمران🌷 در حالیکه مدیریت یک مدرسه راهنمایی را بر عهده داشت در جاده تبریز به علت اختلالات عصبی ناشی از موج🗯 گرفتگی در روز چهارم مهرماه سال ۱۳۸۰ در سن ۴۱ سالگی به جمع شاهدان روز محشر پیوست 📖پیکر پاکش⚰ را در نزدیکی مزار در دارالرحمه تبریز به خاک سپردند. راهش پررهروباد🕊🌷 ادامه دارد...✒️ 📝به قلم⬅️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_28176996.mp3
4.2M
🎵 #صوت_شهدایی 💔یاد روزای قشنگ پرواز 💔بشنو درد فرزند جانباز 🎤🎤 #مجتبی_رمضانی #بسیار_زیبا👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#نمی‌شناسیم اهالی خانه را💥اما ↵حرف زیاد دارند ↵و #درد همـ😔 ↵از صبرِ جانباز ↵مهرِ #مادر ↵اشکِ خواهر😢 شاید هم همراهی عاشقانهٔ همسر💞 هرچه هست #درد است و عشق❣ دردی که #عاشقانه میخرند #جانبازان_را_فراموش_نکنیم #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اے سوے تو عالم ادرڪنے شد تو بہ ما گراݩ ادرڪنے طغیان ستم گذشٺ از حد ای ریشه ڪن ادرڪنی اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
روشن از #روی_تو چشم و دلـ❤️ روز #صبحـ☀️ از نـام "تو" دم زد که دمید😍 #شهید_محمدتقی_سالخورده #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - عاقبت بی حرمتی به والدین - حجت الاسلام عالی.mp3
3.23M
♨️عاقبت بی حرمتی به والدین 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #عالی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸هیچ‌ وقت نگفت #ریشت را تیغ نزن، آهنگ🎶 گوش نکن، یا شلوار پاره نپوش ...❌ اگر با او می‌گشتی #نماز اول
🔸با دوستاش رفته بود #راهیان_نور "دیار شهدا" مناطقی که به گفته خودش #غریب بود... 🔹موقع برگشت از سفر، اتوبوس🚌 رفت ولی #رسول نرفت🚷 گفت جا موندم. بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم #تفحص مستقر شده بوده و "رسول" هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....😊 🔸اون یه مدت شد 10 روز! و از همان جا بود که با #شهید_محمدخانی آشنا شد. با آمدن "رسول" به منطقه شرهانی، بعد از مدت ها یک "شهید"🌷 پیدا شد. چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن ماجرای پیدا شدن #شهید نقل از: مادر شهید #شهید_رسول_خلیلی🌷 #شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahed_sticker۱۳۹.attheme
153.2K
• #شهید_رسول_خلیلی ۲ • #تم_رفیق_شهید 📲 • #تم 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰سید مجتبی خیلی #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) رو دوست داشت💞 یه شب دیدم صدای #ناله از اتاقش بلند شد با
📜فرازے از وصیتنامه شهید 📍به همه شما #وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید قرآن📖 را ⇜بیشتر #بخوانید ⇜بیشتر بشناسید ⇜بیشتر عشق❤️ بورزید ⇜بیشتر #معرفت به قرآن داشته باشید ⇜بیشتر دردهایتان را با قرآن #درمان کنید سعی کنید قرآن انیس و مونستان💞 باشد ✘نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را #زینت_قلبتان💖 کنید. #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۱۲۷ استاد پرهیزگار .MP3
1.09M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه مائده✨ #قرائت_صفحه_صدوبیست_وهفتم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود، #شاهرخ نشسته بود مقابل تلویزیون، سخنرانی حضرت #امام در حال پخش بود
💠 حر انقلاب ⭕️شاید، نحوه لباس‌ها و رفتار‌ها تغییر کرده باشد، اما حُرهای دهه شصت تکرار می‌شوند. کسانی بودند و هستند که مثل حر، در لشگرِ مقابل حق بودن یا اصلا کاری به این کار‌ها نداشتند، اما بعد از پیدا کردن خود، با شرمگینی از گذشته شان، بند‌های چکمه‌های گذشته خود را به گردن آویزان کردند و بطرف حسینی شدن، گام برداشتند. ⭕️شاهرخ ضرغام، فرزند صدرالدین متولد ۱۳۲۸ تهران از آن لات‌هایی بود که با دم مسیحایی امام خمینی (ره) زنده شد و مسیری را پیمود که در هفدهم آذرماه ۱۳۵۹ در شهر آبادان #برات_کربلا گرفت و خود را به یاران عاشورایی امام حسین (ع) رساند. #شهید_شاهرخ_ضرغام🌷 #سالروز_شهادت شادی روحش صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 حر انقلاب ⭕️شاید، نحوه لباس‌ها و رفتار‌ها تغییر کرده باشد، اما حُرهای دهه شصت تکرار می‌شوند. کسان
8⃣0⃣2⃣1⃣ 🌷 💠 شهیدی که صدام برای سرش جایزه تعیین کرد. 🔰روز هفدهم آذر سال ۱۳۵۹ بود. نیروی‌های اعزامی عملیات بی‌سروصدا و شبانه به کانال ماهشهر نزدیک شدند و تا نزدیکی صبح ۳۰۰ نفر از نیرو‌های رژیم بعث را به هلاکت رساندند. اما با روشن شدن هوا نیرو‌های تحت امر از ستون خودی‌ها پشتیبانی نکردند. دشمن پاتک زد و در ناباوری و یارانش تعداد زیادی از رزمنده‌ها به خاک و خون کشیده شدند. 🔰شاهرخ در سنگر ماند و با آرپی‌جی شروع به منهدم کردن تانک‌های بیشمار دشمن کرد. در همین حین با فریاد از دوستانش می‌خواست زخمی‌ها را به عقب برگردانند. در همین وانفسا تیری به سینه اش اصابت کردند. یارانش دیدند که آن سرو سهی چطور به زمین افتاد. کمی که دور شدند این را هم دیدند که نیرو‌های بعثی بالای سر آمدند و با شناسایی او شروع به و پای‌کوبی کردند. 🔰شاهرخ ضرغام که اسمش را به ابوالفضل تغییر داده بود، مدت‌ها بود که با کابوس گردان‌های بعثی شده بود. کار به‌جایی رسید که صدام برای سر او تعیین کرد. هنوز ظهر نشده بود که رادیو عراق پخش برنامه‌های عادی‌اش را متوقف کرد و گوینده اخبار با صدایی شعف آلود از کشته شدن ابوالفضل ضرغام خبر داد. 🔰سر شاهرخ را از تن جدا کرده بودند. همان شب تلویزیون عراق پیکر بی‌سر او را نشان داد. گوینده مدام می‌گفت: ما سر شاهرخ، جلاد حکومت ایران را از تن جدا کردیم. بعد از آن دیگر اثری از شاهرخ ضرغام نبود. آن‌همه نذر و نیاز و دعای مادر و پسر باهم یکجا اجابت شد. شاهرخ در رکاب امامش ابوالفضل شد و به شهادت رسید و همان‌طور که خواسته بود پیکرش شد و شهادت دلاورانه‌اش همه بدی‌های گذشته‌اش را شست و با خود برد. 🔰خبر رشادت‌های شاهرخ به جماران رسید. پیر انقلاب جمله‌هایی تاریخی و ماندگار در رثای شهادت شاهرخ ویاران بسیجی شده‌اش فرمودند: «اینان ره صدساله را یک‌شبه طی کردند. من دست و بازوی شمارا می‌بوسم و از خدا می‌خواهم من را با این بسیجیان محشور کند.» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید 👆 🔻مصاحبـه با #شهید_شاهرخ_ضرغام🌷 ملقب به حر انقلاب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسران_زینبی👌 ❣همسرم عزیزم، با اینکه تازه از #ماموریت تقریبا یک ماهه جنوب برگشته بودم و بعد از 4 ش
🍁پشت این چشم ها... ابرها درگیرند! و من... کنار خنده هایت می مانم... در این دقایق #دلتنگی!🍁 #فاطمه_خانم، فرزند #شهید_محمد_بلباسی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 🌴ما یک ماشین #پاترول سفید داشتیم🚙 و هر کس که این ماشین را می‌دید به ما #خرده می‌گرفت که الان ز
✍ #برگی_از_خاطرات 🔹به شدت در مصائب و سختى‌هاى زندگى #توكل داشت. در زندگى پستى و بلندى‌هاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكست‌هاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مى‌گذاريم. #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 139 #عبد_بودن 6 #استاد_پناهیان🔻 💖 اینجا میرسیم به یه مفهومِ مهم به نام "عبد" ✅
❣﷽❣ 140 7 🔻 🔞 اونی که میره دنبال هرزگی کلی پول میده ، زندگیش خراب میشه .... لذّتش هم "لحظه ای" هست، بدبختِ دنیا و آخرت میشه...🔥🔥 ✅ اما برای عبد اینطور نیست.... -- خدایا ممنونم ازت..... تو هم بهمون لذّت میدی ، یه لذّتِ دائمی! 💞 🎁 بعدش بهمون جایزه هم میدی. بعد توی بهشت به بالاترین مقامات هم میرسونی.... ❤️ اینجا دیگه عبد، رنج میکشه.... همش "رنجِ شرمندگی......." 😓 💝🌍 بعد خدا دنیا رو میریزه به پاش... به جایی میرسه که "دنیا اینو میخواد اما این دنیا رو نمیخواد...." 💎💎💎 🔷 بعدِ یه مدت، عبد به مولای خودش میگه: خدایا من دارم توی دنیا اذیّت میشم.... ❣خدا میفرماید: عزیزدلم تحمل کن..... -- عبد به خدا میگه : خدایا ممنونم که اومدی وسط......😍 🌷 خدا میفرماید: چاره ای نیست. اگه من نیام وسط پس تو رو به کی بسپارم؟ 🚸 تو رو به هر کسی بسپارم عبدِ او میشی...بعد دیگه به من نمیرسی..... 💞 تو باید خودت رو "در راهِ من" فدا کنی.... تو "باید برای رسیدن به لذتی که از من میبری از خود بیخود بشی...." * پس از امروز اسمِ تو رو میذارم عبد... قبوله؟ -- بله خدایا! حتماً قبوله. من جونمم برات میدم....😌💖 ✅🌹 پس "همیشه دنبال دستورِ من باش...." ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_25653408.mp3
3.05M
⏯پادكست 🎧با موضوع #وظایف_منتظران 7⃣ 🎤استاد #جعفری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔆عكس العمل حساب شده🔆 🔅راننده كاميونها مي گفتند: اگه ما رو اعدام هم بكنين، با اين همه مهمات به خط مق
🔸یکی از بچه ها به شوخی #پتویش را پرت کرد طرفم، اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه، کم مانده بود سکته کنم😰 سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد 🔹با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند🥺 چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، #جوابش را بدهم، او یک دستمال از داخل جیبش در آورد، گذاشت رو زخم💔 سرش و بعد از سالن رفت بیرون. 🔸این برخورد از صد تا تو گوشی برایم سخت تر بود😓 در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همان طور که #می_خندید گفت: مگه چی شده⁉️ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده 🔹همان طور که #خون ها را پاک می کرد، گفت: این جا #کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست☺️ چنان مرا شیفته خودش کرد❤️ که بعدها اگر می گفت: #بمیر، میمردم. #شهید_محمود_کاوه🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان 📚 #اینک_شوکران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر(شهلا غیاثوند) #قسمت_مقدمه ⏬⏬
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 1⃣ 📖وقتی رسیدیم هم رسیده بود. مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت: خوش امدی برو بالا، الان حاجی را هم میفرستم. بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید. دلمـ💗 شور میزد. نگرانی ک توی چشم های و زهرا می دیدم.....دلشوره ام را بیشتر میکرد. 📖به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم و حالا امده بودیم، خانه دوستم صفورا. تقصیر خود مامان بود. وقتی گفتم دوست دارم با ازدواج کنم یک هفته مریض شد🤒 کلی اه و ناله راه انداخت که ..تو میخواهی خودت را بدبخت کنی. 📖 اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده. همه یزرگتر های فامیل رویم تعصب داشتند. عمه زینبم از تصمیمم باخبر شد، کارش به قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید🤕 وقتی برای دیدنش رفتم، با یک ترکه مرا زد و گفت: 📖اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی، برو درس بخوان و بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن. اما خودت را اسیر یکیشان نکن که معلوم نیست چقدر زنده است. چطوری زنده است. فردا با چهار تا بچه نگذاردت. صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود. همانجا را دیده بود. 📖اورا از برای مداوا به آن بیمارستان منتقل کرده بودند. صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای پدر و مادرش تعریف کرده بود که انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان. ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت💕 این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را ب هم معرفی کند☺️ 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣ 📖رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم. اگر می امد و روبرویم مینشست، انوقت نگاهمان به هم می افتاد و این را دوست نداشتم. همیشه که می امد، تا می نشست روبرویم، چیزی ته دلم اطمینان میداد این نیست. 📖ایوب امد جلوی در و سلام کرد. صورت قشنگی داشت☺️ یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت، ولی چهار ستون بدنش سالم بود. وارد شد. کمی دورتر از من و کنارم💕 نشست. بسم الله گفت و شروع کرد. 📖دیوار روبرو را نگاه می کردیم. و گاهی گل های قالی را و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم. بحث را عوض کرد. +خانم غیاثوند، حرف های برای من خیلی سند است. _ برای من هم +اگر امام همین حالا فرمان بدهند که را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم _اگر امام این فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام یقین دارم💖 +شاید روزی برسد که بنیاد به کار من رسیدگی نکند، حقوق ندهد دوا ندهد، اصلا مجبور بشویم در چادر زندگی کنیم _میدانید برادر بلندی، من به بدتر از این هم فکر کرده ام، به روزهایی که خدای ناکرده برگردد، انقدر پای انقلاب می ایستم👊 که حتی بگیرند و اعداممان کنند. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh