🍁🌼🍁
🍁الی ظاهر ما در حال #شستشوی مزار #شهدا هستیم اما در واقع این ما هستیم که نیازمندیم تا #شهدا ما را شستشو داده و پاک گردانند .
🌼انشاالله یک روز ما هم برویم پیش
#شهدادر این راه دست تنها نمیشود❌ و نیازمند یک کاربلد است #انشاالله شهدا دست ما را بگیرند .
🍁آرزویم است عاقبتی شبیه #شهدا داشته باشیم و برای همین باید رفتار و کردار خود را هرچه بیشتر شبیه #شهدا کنیم و... 🍃
مدافع حرم
#شهید_سعید_مسلمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 8⃣2⃣#قسمت_بیست_هشتم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردار
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
9⃣2⃣#قسمت_بیست_ونهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💢 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
💠یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
💢سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
💢قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
💢 دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
💢 نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💢 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
💢 انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
💠نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
💢نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
narimani yade shohada_2.mp3
2.95M
🎵 #مداحی_شهدایی
💔هرچی می گیره دلم روزو شبا
💫آرومم میکنه باز یاد شما
💖 می بوسم قبرتونو آی شهدا
🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
عمریست شب 🌙و روزم را
بہعشق💞شهادتگذراندهام...
وهمیشہ#اعتقادماین بودهوهست
ڪہبا#شهادت؛
#بہبالاتریندرجہیبندگےمیرسم❗️
خیلیتلاشڪردم ڪہخودمرابہاین#مقامبرسانم...🍃
ومن مےدانم
باید این سر برود
تا دلم❤️ آرام شود....🥀
#شهید_محسن_حججی
#بچههاےآسدعلے
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻
❣ #سلام_امام_زمانم❣
صبـ🌤ـح یعنی ...
تپش قلب 💓زمان
در #هوس دیدن تو😍
که بیایی و #زمین
گلـ🌸ـشن اسرار شود ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀
💥یک دنیا #غیرت و مردانگی
میدرخـ✨ـشــد در پشتِ
نگاههایی که
ثبت شـد✔️
برای روزهای #دلتنگی ما💔
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
•••♥️ 🔸یکی از دوستان شهید از قول مادر شهید روایتی نقل میکند: #بارآخر که محمد زخمی💔 شد و برگشت، به
🍃بیشتر گردش ما تو #قطعه های بهشت🌷 زهرا بود .
جایی #میخاستیم بریم خلوت کنیم و بهمون خوش بگذره میرفتیم پیش #شهدا
انرژی میگرفتیم و میومدیم .
🍂بیشتر وقتها چند نفری و میبردیم و #محمد به شوخی میگفت:
کاروان #زیارتی بهشت زهرا حرکت کنید
عاشق❣ قطعه بیست و شش بود و بیشترین وقتشو اونجا میگذروند
گمشدشو همونجا تو #قطعه بیست و شش پیدا کرد . 🍃
شهادت...
#شهید_محمد_حمیدی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃♥️🍃
#جانم_امام_رضا_جان
🌹ای لطف تمام
🔅 #یارضا ادرکنی
🌹ای فیض😌مُدام
🔅یا رضا ادرکنی
🌹بر محضر پاکت✨
🔅ای امام معصوم
🌹پیوسته #سلام
🔅یا رضا(ع) ادرکنی✋
💖 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى
الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً
مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا
صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#التماس_دعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنگــرانه💥
پرسیدن #بدترین درد کدومه⁉️
یکی گفت : عاشقی 💞
یکی گفت : تنهایی
یکی گفت : دلتنگی💔
یکی گفت : فقر
اما هیچکس نگفت
"پیر شدنِ #پدر و مادر"
#قدرشونو_بدونیم🌸
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page299.mp3
720.2K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه کهف✨
#قرائت_صفحه_دویست_ونودو_نهم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣6⃣ #خاطرات_شهدا🌷 💠 راز شهادت #شهید_محمد_مهدی_مالامیری، بعد از سه سال از زبان پدر 🌷☘🌷☘
🌹💥🌹💥🌹💥🌹
🔺نمی توانم در کنار #همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشمم کودکان سوریه و #عراق، والدینشان سربریده میشوند؛
🔻 آموختههای من از اسلام و #تحصیل دروس حوزوی چنین اجازهای به من نمیدهد.✨
#شهید_مدافع_حرم_جاویدالاثر
#شهید_محمدمهدی_مالامیری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹💥🌹💥🌹💥🌹 🔺نمی توانم در کنار #همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشمم کودکان سوریه و #عراق، وال
1⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰راز #شهادت شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال از زبان پدر
🔆گفت میخواهم #عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد #مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند.
🔰 محمد مهدی با یک تیر ☄دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم".
آنچنان #تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی #خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
🔆در اتاق کارش #سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه #نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست.
به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند.
درست مثل #ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است.
🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا #محمد مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم #فرمانده نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که #شهدا زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید 🔑سعادت است.
🔆شاید خودش را برده بود به #سال📅 ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق💞 ابراهیم نبودی ⁉️مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که #سالهاست منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از #بصر الحریر به کانال کمیل.
🔰او محمد مهدی مالامیری ست. نامش را به خاطر بسپار، شبیه ترین #شهید مدافع حرم به ابراهیم هادی اما تفاوتی هم وجود دارد، اگر کسی دلتنگ 💔ابراهیم شد ، کانال کمیلی در #قلب فکه هست که در پی او برود، اما رفقای محمد مهدی...
شهادت اولین روحانی مدافع حرم
#شهید_محمدمهدی_مالامیری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌱 🌾در زندگی،آدمی #موفق تر است که دربرابر عصبانیت دیگران #صبور باشد و کار بی منطق انجام ند
#کلام_شهید.🥀🌱
🌻این راهرگز #فراموش نکنید تا خودرا
#نسازیم وتغییر
ندهیم، #جامعه ساخته نمیشود.❌
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_خدا♥️ 💠باهم رفتیم محل تولدش همه جا را نشان مان دادوگفت: اگه روزی اقا به من اجازه بدهند از شغلم
#فقط_خدا♥️
💠ضدانقلاب شایعه کرده بودن . فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند. خاک های جلوی خانه را دیده بودند. گفته بود زیر زمین را.....
#عکس_باز_شود👆
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
✨خیلی قشنگه بخون✨
🏴 #محرم در راه است
خوش بحال کسانی که
هم زنجیر میزنند ‼️
⛓و هم #زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند ..
✋ هم #سینه میزنند ‼️
و هم سینه ی دردمندی۶ را از غم و آه نجات میدهند ..
😭 هم #اشک میریزند ‼️
و هم اشک از #چهره ی انسانی پاک میکنند ..
🥘 هم #سفره می اندازند ‼️
هم نان از سفره کسی نمیبرند ..
💪 آنوقت با افتخار میگویند :
" #یاحسین "💞
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
راضی به رضای تو_18 - @ostad_shojae.mp3
9.29M
#راضی_به_رضای_تو ۱۸
🌸 قشنگیِ مقام رضا به اینجاست :
که نقشه تمومِ زندگیت رو میدی دستِ کسی که ، از خودت بهت مهربونتره ...
🍃و بعد با خیال راحت و بی دغدغه
می ایستی یه گوشه و زندگیت رو میکنی !
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜وَ فَدَيناهُ بِذِبحٍ عَظيم⚜ #عشـق است . . . که دل به راه دلبر دادن💞 جان را به هوای #آل_حیـدر دادن
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌾او را میشناسید❓
شهید #رضا_اسماعیلی اولین شهید #فاطمیون، داعشی ها در حالیکه او را اسیر کردند بیسیم اش را روبروی دهانش گرفته #همزمان سر از بدنش جدا میکردند✔️
🌴 تا با #صدای ناله های💔 او روحیه همرزمانش را تضعیف کنند؛ در حالیکه او تا لحظه آخر پشت بیسیم #یاعلی میگفت.😭
#این_افسانه_نیست
#شهید_رضا_اسماعیلی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠شهید مدافع حرم مرتضی عطایی(ابوعلی) در #لباس_خادمی_حرم مطهر رضوی ... 📜بخشی از وصیتنامه شهید عطایی:
♥️چه زيبا از #قفس پرواز 🕊كردند
💥مقام عشق را احراز كردند
🍃دوا كردند #درد خود پسندى
خدا داند همه #اعجاز كردند✔️
هوسها را #سراسر سر بريدند
دو چشم از عشق بر #حق بازكردند
🥀سمندر وار آتش🔥 مى خريدند
عروج از#خويش چون شه باز كردند
خلوص خويش #باخون مُهر كردند
سرودى از وفا آواز كردند
🍃اگر چه در سكوتى ژرف خفتند
حياتى نو #زسر آغاز كردند
شهيدان شاهدان #صدق و مستى
چه زيبا 🌸بر ملائك ناز كردند😌
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_مصطفی_صدرزاده(سیدابراهیم)
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh