❣ #سلام_امام_زمانم❣
درجمع #سپاهت آمدیم و رفتیم
گفتیم که یاری بلدیم و رفتیم😔
گفتی که #اَناالغَریب، هَل مِن ناصِر⁉️
ما نیز فقط سینه زدیم و #رفتیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از نوشخند گرم تــ♥️ـو
آفاق تازه گشت
#صبـــح بهـار
این لبِ خندان😍
نداشـته است ...
#شهید_هادی_فضلی
لشکر۳۲ انصارالحسین
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 نابغه #گمنام دفاع مقدس
🔸شهید اسحاقی از جمله کسانی بود که کمتر حرف میزد و بیشتر# مطالعه و فکر💭 میکرد و هرگز حاضر نبود از سِمَت و عنوان خود سخنی به میان بیاورد❌
🔹حتی در طول #عملیاتها که سه بار مجروح💔 شد حاضر به بازگشت به شهر خود نشد بلکه اعضای خانواده از #مجروحیتش مطلع شوند.
🔸در طی هفت باراعزام سه سال و هشت ماه و هفت روز در جبهه حضوری #فعال داشت و گزارش مفصلی از عملیاتهای رمضان ، والفجر۱ و ۲ و ۳ و ۴ و کربلای ۳ و ۴ را با قلم خویش✍ به نگارش درآورد.
🔹دانشجوی رشته تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی تهران
🔹مسئول #بسیج سپاه رشت
🔹پاسدار نمونه منطقه۳
🔹عضو دفتر سیاسی سپاه تهران
🔹خبرنگار🎤راوی و استراتژیست نابغه دفاع مقدس
🔹مشاور نظامی #فرماندهی لشگر ۱۴ امام حسین علیه السلام
🔹راوی نظامی قرارگاه نصر، قرارگاه نوح نبی (ع) لشگر۳۳ المهدی (عج) و لشگر۱۴ امام حسین علیه السلام
#شهید_سیدمحمد_اسحاقی🌷
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ ،عملیات کربلای ۵
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 #انتقام #انتقام ... بسم الله قاصم الجبارین 🔰ما جوانان ایرانی از #سپاه مقتدر عزیزمان خواستاریم هم
🛑شمارش معکوس #انتقام_سخت آغاز شد
⭕️ایران بزودی پاسخ سخت وپشیمان کننده ای به رژیم صهیونیستی از بابت #ترور_ناجوانمردانه شهید فخری زاده🌷 خواهد داد، اما اگر #آمریکا بخواهد در حمایت از سگ هار منطقه مرتکب اشتباهی بشود کلیه منافع آمریکا از غرب آسیا،قفقاز،خلیج فارس،دریای عمان،اقیانوس هند، گرفته تا خود ایالات منفجره گستره جغرافیایی ما جهت پاسخ سخت وپشیمان کننده خواهد بود☝️
ازجایی #خواهدخورد که فکرش را هم نمیتواند بکند💥💥
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت سردارشهید #علیرضا_نظری مدافع حرم
روحش شاد یادش گرامی باد🌺
#سردار_علیرضا_نظری
#شهدای_مدافع_حرم
#بوکمال
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰عملیات #خیبر انقدر سخت و سنگین بودڪه بعداز گشت هفت شب در جزیره مجنون، وقتے به #شهیدڪلهر گفتم: که این هفت شب چگونه گذشت؟ پاسخ داد:
🔰نگوهفت شب، بگوهفت هزارسال وضعیت وحشتناڪی😨 بودتعداد انگشت شمارے باقے مانده بودند به اضافهـ یڪ #تیربار و دو اسلحه.. به اقامهدے گفتم چهـ بایدڪرد⁉️ با خونسردے گفت:
🔰صدمترتاانجام #تڪلیف باقے مانده. ما تڪلیف خود را انجام مے دهیم؛ ادامه راهـ بآ آنان ڪه باقے مآنده اند..☝️
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣سلام امام زمانم❣
🌴چشممان به #زیارت تــ💓و باز است
☘بیاذکر فرج ات به هر #نماز است بیا...
🌴با آنکه بدی #زِمن تو دیدی بسیار...
☘با #مِهر تو دل،گلشن راز است بیا...
#العجل#مولایغریبم🌻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#باد_صبحے بہ هوایت
ز گـلستان🌺 برخاست
ڪہ #تو خوشتر ز گل
و تازه تر از نسرینے😍
#شهید_وحید_نومی_گلزار
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی حاج مهدی رسولی در مراسم تشییع شهید فخری زاده
خشم امروز من از قبل فزون تر گشته
از شب تیره بغداد ورق برگشته
به دم ندبه هر جمعه بر این لب سوگند
راه ما راه حسین است به زینب سوگند
ما که از کرب و بلا درس جنون می گیریم
عاقبت پاره تن و غرق به خون می میریم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_امام_رضایی
🔰به راستی که این نام برازنده توست.
شنیده بودم #برات_کربلا را از #امام_رضا می گیرند و تو این را بهتر میدانستی.
🔰خوب میدانستی راه کربلایی شدن از #مشهد میگذرد و حتما اقتدا به وفای عباس کرده بودی که اینگونه تشنه دفاع از حریم #حرم بودی!
آری #عباس بودی!
🔰از روزی که به دنیا آمدی تا دقایق آخر عمرت که ذکر لبت #یا_اباالفضل شد.
تو چقدر خوب رسم وفا را بلد بودی
که از هست و نیستت به خاطر اربابت بگذری؟وفا تا کجا؟! تا آنجا که ماشین زیر پایت خرج سفر سوریه ات شد.تو معنای واقعی بابی انت و امی و نفسی و مالی شدی..
🔰راستش را بگو!
این همه بیقراریت برای چه بود؟
هربار نرفتنت، برگشتنت و به در بسته خوردنت و دوباره و دوباره پا پیش گذاشتنت برای چه بود؟ نکند تو اصلا به دنیا آمدی و قد کشیدی برای #شهادت! نکند به #دنیا آمدی که درس امروز ما باشی!
🔰که یادمان دهی حرف #عشق تکراری نیست و طالب شهادت بودن هرچقدر در کالبد مردانی از جنس تو بارها و بارها تکرار شود باز هم تکراری نیست! و با همین بیقراری عجیبت امضای آخر را را از امام رضا گرفتی و اسمت رفت در لیست عملیات و بالاخره. آن بیقراری که از بدو تولد با خودت آورده بودی آرام گرفت.
💥راستی!
شهادت مبارک #شهید_لبخند
یادت نرود برات کربلای ما را هم از امام رضا بخواهی.
✍نویسنده: #فاطمه_زهرا_نقوی
🍃به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حسین_محرابی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴جنگل و سبزی و سرخی بهار و تابستانش، رطوبت و بوی نم همه #آرامش یا خلسهای از آرامش هدیه میدهند، اما وقتی با بوی #خون مخلوط شود هیچ حسی را منتقل نمیکند فقط و فقط #بغض را آزار دهنده تر و جنگل را غیر قابل تحمل میکند😓
🌴میرزا اسلحه به دست گرفت تا نترسیم از #روس و انگلیس یا هر اجنبی دیگری، جنگید تا دولت مرکزی چمباتمه نزند روی #اعتقاد و آرمان و هدف مردم، جنگید تا #ایران مثل تکه گوشت میان کفتار پیر و #روباه تقسیم نشود و ناموسش بوی ایرانی بدهد نه اجنبی...
🌴میرزا بین #رشت و خلخال از سوز سرما سیاه شد و رفت اما وای به حال سگصفتان که پس از مرگش سر از تنش برداشتند تا پیشکش دولت و سفارت روس و #انگلیس کنند و جیبهایشان را پر😪
🌴میرزا کشتهی #نفوذ است کسانی که عزت ماست محلیشان را بر گوشت گاو بلغاری ترجیح دادند. فیه تامل.... نفوذیها هنوز بوی چرم گاو بلغاری میدهند، فقط کافیست شامه تیزی داشته باشید.
🌴هنوز هم #ترور میشوند تا کسی هوس ایستادن نکند. به انتظار باید ایستاد، نشستن کار #خوارج بود.
✍نویسنده: #محمد_صادق_زارع
🕊به مناسبت سالروز شهادت #میرزا_کوچک_خان_جنگلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌾به تاریخ این سرا که بنگری، در تمام برگ هایش، روایت #حق_طلبی بزرگانی ایستاده مقابل جور، نوش روحت میشود. چه در عرصهی نبرد آغشته به خون و چه در مصاف #سیاست.
🌾به برخی رجل سیاسیِ مدعی و غرب نشانِ امروز، ننگرید، در پیشینهی سیاست ما، مردانی استوار و بی باک از ظالم بوده اند، که موجب بالندگی و #عزت اند. افرادی مانند #شهید_سیدحسن_مدرس.
🌾مگر خصوصیت او چه بود؟
از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمدهاش این بود که هیچ عامل ارعاب و #تهدید و تطمیع و فریبگرى در او اثر نمىکرد.*😌
🌾او باور داشت که خدا یاریگر #حقیقت و روشناییست. باور داشت که این قدرت های جفا پیشه، آنگونه که خود را قوی مینمایانند، نیستند. باور داشت که باید بایستد. باید بهر مردمی که او را برگزیده اند، فریاد #عدل سر دهد❣
🌾ملت ما مرهون خدمات و #فداکاری های او است و اینک [که] با سربلندی از بین ما رفته، بر ما است که ابعاد روحی و بینش #سیاسی_اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم.*♡
✍پ.ن:
* بیانات رهبری در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی (۱۳۷۳)
*بیانات امام خمینی(ره)؛ صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۷۴
✍نویسنده: #زهرا_مهدیار
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_آیتالله_سیدحسن_مدرس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 9⃣2⃣ #قسمت_بیست_ونهم آقاے رسولے رییس دانشگاہ دستے بہ صورتش ڪشید
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
0⃣3⃣ #قسمت_سی
بهار با ناراحتے گفت:😒
_حالا جدے نمیاے؟
با یادآورے ماجراے چند روز پیش عصبے شدم،با حرص گفتم:😠😬
_نہ پس الڪے الڪے نمیام،پسرہ ے...
ادامہ ندادم،بهار بطرے آب معدنے رو گرفت سمتم. 🍶
_بیا آب بخور حرص نخور! 😕
با عصبانیت دستم رو ڪوبیدم روے نیمڪت و گفتم:
_آخہ با خودش چے فڪر ڪردہ؟ڪہ عاشقشم؟لابد عاشق اون ریش هاش شدم!😠
بهار ڪمے از آب نوشید و نفس عمیق ڪشید! متعجب گفتم:😳
_چرا اینطورے میڪنے؟
ڪمے رفت عقب انگار ترسیدہ بود! _خشم هانیہ! 😄😥
پوفے ڪردم:
_بے مزہ!
یهو بهار با ترس بہ پشت سرم زل زد و بلند شد ایستاد،سریع گفت:😨
_سلام استاد سهیلے!
نفسم تو سینہ حبس شد!
دهنم باز موندہ بود،یعنے حرف هام رو شنیدہ؟! بہ زور دهنم رو بستم،آب دهنم رو قورت دادم،هانیہ مگہ مهمہ؟خب شنیدہ باشہ! اصلا حق داشتے!
سرفہ اے ڪردم و بلند شدم اما خبرے از سهیلے نبود! 😐با صداے خندہ ے بهار سرم رو برگردوندم! 😃
با خندہ نشست، چپ چپ نگاهش ڪردم،همونطور ڪہ داشت مے خندید گفت:
_واے هانیہ!قبض روح شدیا! 😃
حق بہ جانب گفتم:
_اتفاقا میخواستم ڪلے حرف بارش ڪنم! 😬
چادرم رو مرتب ڪردم و دوبارہ نشستم!
_نمیشہ ڪہ نیاے!🙁
بطرے آب معدنے رو برداشتم،همونطور ڪہ بہ بطرے زل زدہ بودم و مے چرخوندمش گفتم:
_خودم میخونم چند تا جلسہ ڪہ بیشتر نموندہ،جزوہ ها رو برام بیار!
بهار چیزے نگفت،چند دقیقہ بعد با تعجب خیرہ 😳👀شد بہ ورودے ساختمون دانشگاہ🏢 سریع بلند شد و گفت:
_هانیہ پاشو بریم!
زل زدم بهش:👀
_چرا؟
دستم رو گرفت،بلند شدم، بنیامین با عجلہ داشت مے اومد بہ سمتمون، سهیلے و رسولے هم پشت سرش!
همہ چیز رو حدس زدم،
چند قدم موندہ بود بنیامین بهم برسہ ڪہ سهیلے از پشت بازوش رو گرفت و با اخم گفت:
_سریع برو بیرون!😠
بنیامین پوزخندے زد و گفت:
_حسابم با تو جداست برادر!😏
رسولے با تحڪم گفت:
_ولش ڪن امیرحسین،الان از حراست میان!😏
سهیلے همونطور ڪہ بازوے 💪بنیامین رو گرفتہ بود گفت:
_ولش ڪنم یہ بلایے سرشون بیارہ؟!
بنیامین انگشت اشارہ ش رو بہ سمتم گرفت و گفت:
_خودت بازے رو شروع ڪردے،منم عاشق بازے ام!😏
بدون اینڪہ حرف هاش روم تاثیر بذارہ زل زدم👀👀 توے چشم هاش بدون ترس!
چیزے نگفتم،بازوش رو از دست سهیلے جدا ڪرد و از دانشگاہ خارج شد!
سهیلے همونطور ڪہ با اخم بہ رفتن بنیامین نگاہ مے ڪرد گفت:
_شما مگہ ڪلاس ندارید؟!عذر تاخیر قبول نیست!✋
رسولے با دست زد رو شونہ ش و گفت:
_استاد من برم تا ترڪشت بہ من نخوردہ!😄
معلوم بود خیلے صمیمے هستن،سهیلے برگشت سمتش و آروم چیزے گفت،
رسولے رو بہ من گفت:
_خانم هدایتے نگران چیزے نباشید حرف زیادے زد پروندہ ش براے همیشہ بستہ شد!😊
با خونسردے سرم رو تڪون دادم،بهار بازوم رو گرفت با لبخند گفت:
_نشنیدے استاد چے گفتن؟!بدو بریم سرڪلاس!😉
چشم غرہ اے بهش رفتم.
_برو بهار ڪلاست دیر نشہ!😠
سهیلے برگشت سمتم با تحڪم گفت:
_خانم هدایتے من اجازہ ندادم ڪلاس هام نیاید!سریع سر ڪلاس وگرنہ طور دیگہ اے برخورد مے ڪنم!
با تعجب نگاهش ڪردم،😳
با خودش چند چند بود؟!🙁خواستم چیزے بگم ڪہ بهار بازوم رو بشگون گرفت و سریع دنبال خودش ڪشید بہ سمت ساختمون!
سهیلے همونطور ڪہ نزدیڪمون راہ مے اومد گفت:
_منظور من چیز دیگہ اے بود،اشتباہ برداشت ڪردید!
منظورش برام مهم نبود،ڪلا برام مهم نبود!😕
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
1⃣3⃣ #قسمت_سی_ویکم
آروم پاهام رو،روے برگ هاے خشڪ گذاشتم،ڪوچہ خلوت بود و چادرم رو باد 🌬بہ بازے گرفتہ بود.
ڪلید رو انداختم داخل قفل🔐 و چرخوندم، در خونہ باز بود،بہ نشونہ تاسف سرم رو تڪون دادم و همونطور ڪہ وارد خونہ مے شدم گفتم:
_مامان خانم خودت هے بہ ما گیر مے دے پاییزہ درو خوب ببندید اونوقت خودت درو تا آخر باز گذاشتے؟😕
چادرم رو درآوردم
و آویزون ڪردم، مادرم جواب نداد!
در رو بستم و بلند گفتم:
_مامان!🗣
جوابے نگرفتم،
وارد آشپزخونہ شدم،هروقت بیرون مے رفت روے در یخچال برام یادداشت مے ذاشت، اما خبرے از یادداشت نبود!😨حس بدے بهم دست داد، دلشورہ!
سریع موبایلم 📱رو درآوردم و شمارہ موبایلش رو گرفتم،صداے زنگ موبایلش از اتاق خواب مشترڪش 🎶با پدرم اومد!
وارد اتاق شدم،در ڪمد باز بود و لباس ها روے زمین پخش شدہ بود!😨😳
نگران شدم،حتما اتفاقے افتاد بود!
موبایل رو از ڪنار گوشم پایین آوردم و در همون حین علامت قرمز رو لمس ڪردم!
با عجلہ رفتم بہ سمتم در و چادرم رو برداشتم،در رو باز ڪردم، داشتم چادرم رو سر مے ڪردم ڪہ شهریار 😒وارد شد!
ڪمے آروم شدم،
نگاهش افتاد بهم،صورتش درهم بود!
مطمئن شدم اتفاقے افتادہ!
رو بہ روش ایستادم و گفتم:
_داداش چیزے شدہ؟ 😟
چیزے نگفت و وارد خونہ شد! ڪلافہ دنبالش رفتم.🚶♀
_شهریار،داداشے دارم با تو حرف میزنم! چرا مامان نیست؟ نگو نمیدونے!♀
برگشت سمتم،
دستش رو برد بین موهاش و پوفے ڪرد! با نگرانے نگاهش ڪردم اما چیزے نگفتم! لب هاش بہ هم خورد:
_مریم تصادف ڪردہ!
گنگ نگاهش ڪردم فڪرم رفت سمت هستے دوماهہ!
گفتم:
_چیزیش شدہ! اتفاقے براے هستے افتادہ؟😨
سرش رو بہ نشونہ منفے تڪون داد:
_نہ هستے همراهش نبودہ!😔
با تردید نگاهم ڪرد و ادامہ داد:
_هانیہ،مریم درجا تموم ڪردہ!😞
چشم هام رو بستم،
سخت نفسم رو بیرون دادم! خبر برام عجیب و نامفهوم بود!مریم، مرگ، هستے، امین، علاقہ!
همش توے سرم مے چرخید!
احساس عجیب و بدے داشتم! چشم هام رو باز ڪردم:
_بگو شوخے میڪنے!😥
سرش رو تڪون داد و اشڪے😢 از گوشہ چشمش چڪید! گذشتہ نباید برمے گشت!
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
از شام بلا شهید آوردند| حاج میثم مطیعی - aghigh.ir.mp3
8.08M
⏯ #شهدایی
🍂این گل🌷 را به رسم هدیه
🍃تقدیم #نگاهت کردیم
🍂حاشا اینکه از #راه_تو
🍃حتی لحظه ای برگردیم
#یا_زینب😔
🎤 #میثم_مطیعی
🌹🍃🌹🍃
@bidariymelat
🌹🕊
راستی چه رازی هست که #سربند یافاطمه الزهرا سلام الله علیها برپیشانی شهدا🌷 بسته میشود
درد پهلو
یا بازوی شکسته⚡️
می دانی بوی #فاطمیه می آید
دلم هوای مادرکرده😭
امان ازدل زهرا، امان ازدل علی
یا فاطِمه اِشفِعی لَنا عِندالله💔
#شهید_محسن_فخری_زاده
✨یا زهرا سلام الله علیها✨
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
قرار نیست✘ فقط غروبهای پنجشنبه تا #غروب_جمعه سراغت را بگیریم
قرار نیست فقط جمعه ها #انتظار ظهورت را بکشیم
✅آری
شنبه هم میشود از #دوریت ناله سر داد
یکشنبه هم میشود #انتظارت را کشید
دوشنبه هم میشود دنبال #گمشده گشت
سه شنبه هم میشود با آقا #درددل کرد
چهارشنبه هم میشود به خاطر #آقا گناه نکرد🔞
#یابن_الحسن دوریت درد💔 بی درمان امان است، تورا به حق #مادرت_زهرا بیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهادت
آغاز خوشبختی است😍
#خوشبختی که پایان ندارد✘
شهید که بشوی🕊
خوشبختِ #ابدی میشوی ...
خدایا مارا با #شهادت خوشبخت کن 🙏
#شهید_محمد_رحمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh