eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
علّامه حسن زاده آملی : من هر وقت به عکس یک شهید می رسم می گویم : السَّلامُ عَلیکَ یا وَلیُّ اللّه و هر وقت به عکس چند شهید می رسم می گویم : السّلامُ عَلیکُم یا أولیاءَ الله 🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⤴️ #بسیار_زیبا👌👌 #شهید_جاودانی و برادرانش. 4 مدافع حرم که راه شهادت راباهم شروع کردند،و یکی یکی پر
شور از تو، فرصت #شکفتن از توست بیداری سبز #باغ و گلشن از توست من داغ دل #لاله چه ميدانستم این #آتش اگر گرفت در من از توست 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پروانه ها غبطه خوردند به حال خوشمان وقتی که دیدند بی بال و ‌پر هم می توان پرواز کرد... #شهیدحسین‌هر
5⃣3⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 💠همکاری در ساخت مستند 🔹از همرزمان شهید حسین (سوژه مستند پرواز از حلب) بود. در مرحله تحقیقات قبل از ساخت ، با شهید «محمد جاودانی» آشنا شدم. 🔸تماس گرفتم، وقتی شنید تصمیم دارم برای دوست و همرزمش مستند بسازم، خیلی خوشحال شد و مدام تشکر می‌کرد. 🔹همان روز بلافاصله خودش را به دفتر کارم رساند. یک جوان حدوداً سی‌ساله که صورت و سیرت و کلامش از چند فرسخی به آدم آرامش می‌ داد. 🌹🍃🌹🍃 🔹 بود و تخصصش . مدتی در عراق و حالا در سوریه در حال جهاد بود و از «السابقون» به حساب می‌آمد. 🔸در نگاه اول حدس زدم که او هم امروز یا فردا به رفقای شهیدش خواهد پیوست. وقتی لب به کلام باز کرد، سوز و که در کلامش موج می‌زد، حدس من را به یقین تبدیل کرد. وقتی از «حسین هریری»، «مصطفی عارفی» و سایر رفقای شهیدش صحبت می‌کرد، از حسرت لب می‌گزید. 🔹چند ماه گذشت و تا توانست در جمع‌آوری آرشیو و تحقیقات پروژه مستند «پرواز از حلب» به ما کمک کرد.  🌹🍃🌹🍃 🔸فروردین‌ماه، وقتی کار به مرحله رونمایی رسید، تماس گرفت و عذرخواهی کرد که برای حضور معذوریت دارم. قرار شد حضوراً در دفتر کار، برایش اکران خصوصی داشته باشم. 🔹چند ماه گذشت و مدام امروز و فردا کرد. تا اینکه خبر آمد، «محمد جاودانی» شب خودش را به رفقایش رسانده. 🔸آری، شب عاشورا پر کشید و خودش را به قافله اصحاب رساند. شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 بریده خاطرات طنز😁 شهید جبهه مقاومت #رضا_سنجرانی (کرار) 🔹مسئول مرکز آموزش لشکر فاطمیون و فرمانده
رفيـق بودند قـرار مدارشون را گذاشتہ بودند ڪہ هر ڪدام زودتـر رفت اون یڪے را هم ببره رفیـق بہ قولش عمـل ڪرد . 👈 #شهید_جاودانی🌷 به فاصله یک هفته از شهادت #شهید_سنجرانی🌷 پر کشید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⤴️ #بسیار_زیبا👌👌 #شهید_جاودانی و برادرانش. 4 مدافع حرم که راه شهادت راباهم شروع کردند،و یکی یکی پریدندو رفتند. آخرین بازمانده این جمع شهید جاودانی بود #شهید_کوهساری🌷 #شهید_اسدی🌷 #شهید_عارفی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
آغـوشِ تو ای دوست دَرِ باغ بهشت است... یڪ شب به درآی از خود و بر من بِگُشایـش... #شبتون_شهدایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ بيا ای بهترين درمان قلبـ💔ـم مداوا كن غم پنهان قلبـ💔ـم قسم بر خالق دلـ💚ــهای عاشق تو هستی آخرين سلطان قلبـ💔ـم ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
صبح است و جهان باز #غزلخوان شده است خورشید دوباره بر تو #مهمان شده است لبخند نشان کنج لبان #عسلت چشمان تو #آفتابگردان شده است #شهید_رضا_سنجرانی🌷 #سلام✋ #صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه1⃣3⃣ 💠 امتحانات 🌸بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جن
🌷 2⃣3⃣ 💠 ﺳﻨﮕﺮ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﮏ؟ 🔹ﻫﻤﯿﺸﻪ ی ﺧﺪﺍ ﺗﻮﯼ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﮐﻤﯽ ﻫﻢ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ. ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. 🔸ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻋﺼﺮ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﺮ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﻣﯽﺁﻣﺪﯾﻢ، ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺁﺗﺶ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﻣﺎ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎﻥ ﮐﻨﺪﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﯾﮏ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ 🔹 ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﮐﻪ ﺣﺎﺟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﯿﺦ ﺳﯿﺦ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻓﺖ؛ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ : « ﺣﺎﺟﯽ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﮕﯿﺮ! » 🔸ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « ﭼﯽ؟ ﺳﻨﮕﮏ؟ » ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ : « ﺳﻨﮕﮏ ﭼﯿﻪ ﺑﺎﺑﺎ، ﺳﻨﮕﺮ، ﺳﻨﮕﺮ ﺑﮕﯿﺮ !!...» 🔹ﺳﻮﺕ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩﺍﯼ ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ، ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻡ . ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : « ﺳﻨﮕﮏ؟ »😂 ﺯﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ 😂😂 🔸ﺣﺎﺟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﯿﺪ. 😀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 محمدعلی صبح‌ ها بعد از نماز قرآن می‌خواند. اگه دخترمون بیدار بود، می‌گرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش می‌نشست و می‌گفت: اینـجا قـرآن می‌خوانم ، می‌خواهم چشم و گوشِ بچه ‌ام از الان به این چیزها عادت کنه... #شهید_دکتر_محمدعلی_رهنمون🌷 📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷رفتید بی آنکه دلبستگی هایتان را مرور کنید.. رفتید، ......🕊 بی آنکه لحظه ای تردید کنید... بی آنکه لحظه ای درنگ کنید... در رفتن یا ماندن! 🌷 ...... بی آنکه، دلبستگیهایتان💞 را مرور کنید و آرزوهایتان را بارور... در رفتن، شتابی عجیب داشتید و در ماندن، اکراهی عمیق. مطمئن بودید راه، درست است👌، از جاده، از سفر، از... نمیترسیدید. "فهمیده" بودید آخر این جاده، دل کندن از خاک، بلند شدن، اوج گرفتن و پرواز🕊 است. شما در آتش جنگ🔥، گلستان میدیدید؛ یقین میدیدید که اینگونه خلیل وار به پیشواز رفتید، اما... آتش برای شما گلستان شد🌸، آتش در هُرم عشق شما سوخت... شما از دهانه تاریخ زبانه کشیدید، فوران کردید و بر سر دشمن آتش باریدید💥. از دلبستگیها دل بریدن، از وابستگیها رها شدن خیلی سخت است😓! باید پای عشق بزرگی در میان باشد. حتما باید پای عشق بزرگی در میان باشد و شما یقینا این عشـ❤️ـق را فهمیدید . یقینا میان دل شما و عشق او، سر و سرّی بود. برگزیده عشق بودید😍... که عشق انتخاب میکند، عشق گلچین میکند، عشق هر کس را سزاوار نمیداند و شما، سزاوار بودید که رفتید🚶؛ که رفتن را بهترین ماندن دیدید، که رفتن، همیشه به معنای " رفتن " نیست❌. 🔸در رفتن، شتابی عجیب داشتید و در ماندن، اکراهی عمیق. گاهی مرگ، جاودانه ترین زیستن است! و شما، چه خوب، این راز🌀 را فهمیدید! به راستی راز آن همه عشق چیست⁉️ دلیل از جان گذشتن چیست؟! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh