"رمان #اسطورهام_باش_مادر🌷
#قسمت6⃣
ایلیا داشت با همگروهی هایش خوش و بش میکرد که صدای خواهرش را شنید که با صدای بلندی نامش را صدا میزند. سابقه نداشت زینب سادات جلوی این همه نامحرم اینگونه بلند حرف بزند.
ترس به قلب ایلیا دوید. به سمت خواهرش رفت: چی شده؟
زینب سادات: لباسارو عوض کن بیا بیرون باید بریم بیمارستان! دکتر باباحاجی میخواد باهامون صحبت کنه.
ایلیا رنگش پرید: مرده که میخواد باهامون صحبت کنه؟ مرده
زینب سادات سعی کرد ٱرام باشد: نترس! هیچی نشده! فقط زود بیا بریم.
تا رسیدن به بیمارستان هر دو ساکت بودند.
زینب سادات خودش را به زهرا خانم رساند: چی شده مامان زهرا؟
زهرا خانم در ٱغوشش گرفت: چیزی نیست مادر. بریم دکترش منتظره. مقابل دکتر نشستند و به دهنش چشمدوختند.
دکتر سماوات: حقیقتا گفتن این حرفها برای ما هم که سالهاست کارمون دادن خبرهای خوب و بد هستش هم سخت هست اما باید با شما صادقانه صحبت کنم. سن حاج اقا بالاست! این چند ماه هم خیلی بهش فشار وارد کردیم. بدنشون بیشتر از این طاقت نداره و در واقع ما مقابل تقدیر ایشون قرار گرفتیم. ایشون با دستگاه زنده هستن و فقط بخاطر سفارشات سید بود که این چند ماه صبر کردیم. به نظر تیم پزشکی بهتره
دستگاه ها رو قطع کنیم. داریم حاجی رو با بستن به اون تخت، عذاب میدیم.
ایلیا گریه کرد. زینب سادات اشک هایش را پاک کرد و شماره عمویش را گرفت.
سید محمد: جانم عمو؟
زینب سادات: عمو تو میدونستی؟
سید محمد نگران شد: چی رو عمو جون؟ چرا گریه میکنی؟ چی شده؟ ایلیا خوبه؟
زینب سادات: پیش دکتر سماواتیم. میگه میخوان دستگاه های بابا علی رو قطع کنن! عمو نذار بابا علی هم بره.
سیدمحمد گفت: گوشی رو بده دکتر سماوات.
سید محمد با دکتر صحبت کرد. بعد به زینب سادات گفت: دیگه نمیشه کاری کرد. متاسفم عزیزم.
زینب سادات گفت: حالا ما چکار کنیم؟ با غم بابا حاجی چکار کنیم؟
سیدمحمد: حاج علی برای همه ما پدر بود! همه ما دوباره یتیم شدیم عموجون!
زینب سادات تلفن را رها کرد و صورتش را میان دستانش گرفت. بی صدا اشک ریخت. مثل مادرش.... حاج علی رفت. رفت تا به دختر دردانه اش ملحق شود. رفت که به ارمیا برسد. رفت تا به آرامش برسد. رفت اما دلنگران دو نوه اش بود. رفت و امانت های آیه جا ماندند. تنها وارثان آیه، ارمیا و سید مهدی!
مهر بدون مهربانی های حاج علی رسید. بدون لبخند های پدرانه ارمیا رسید. بدون بوی مادرانه آیه رسید. مهری که ِمهر مادری نداشت.
به خواست و اصرار صدرا و رها، سید محمد و سایه، زهرا خانم و بچه ها از خانه خود دل کنده و راهی تهران شدند. طبقه بالای خانه صدرا.
همان که روزی میزبان صدرا و رها بود. همان که روزی میزبان مریم و مادرش بود. این خانه عطر و بوی آشنایی داشت. رهای همیشه صبور و مهربان را داشت. رهایی که رها از بغض و حسد بود. رهایی که آیه شدن را بلد بود.
بی تابی های ایلیا کمتر شده بود. مهدی و محسن تمام سعی خود را برای روحیه بخشی مجدد به ایلیا به کار میبردند. زهرا خانم عزم کرده بود تا زینب سادات را کدبانو کرده و اصول زندگی داری را به او بیاموزد. خودش را مسئول روزهایی که نخواهد بود میدانست. مسئول تنهایی های این دو یادگار عزیز میدانست.
🌷نویسنده:سنیه_منصوری
ادامه دارد.....
🇮🇷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوای حاجت بگیری؟؟
میخوای یه ✨پارتی✨خوب داشته باشی برات پیش خدا واسطه بشه؟؟
وصیتش رو خوندی¿😍قول داده تمام تلاششو کنه تا حاجت تورو بگیره اگر نشد...
برای خوندن وصیت نامه ی شهید به کانال ما بیاید💚
شهید تازه دامادی که به عروسیش نرسید و✨۲۰ روز مانده به عروسیش✨مثل اربابش اباعبدالله شهید شد آن هم درروز اربعین🥺و✨آرزوی سربریده✨شدنش محقق شد...🥺
ما اینجاییم رفیق 👇🏻❤️
https://eitaa.com/Navid_safare
https://eitaa.com/Navid_safare
ببینم ینی تاحالا چیزی درباره اون شهید مدافع حرمی که ی وصیت جذاب کرده که باعمل بهش میره پیگیر کارات میشه و تلاش میکنه حاجت بگیری یا اون دنیا سعی میکنه هواتو داشته باشه نشنیدی؟؟😱😨
همون شهیدی ک گفت من میمونم کار مردمو راه میندازم🥺
ما اینجاییم رفیق 👇🏻❤️
https://eitaa.com/Navid_safare
https://eitaa.com/Navid_safare
11(1).mp3
10.71M
#سبک_زندگی_شاد ۱۱
🏖بهشتی که در نَفسِ خویش، خَلق میکنی؛
هم دنیا را برایت شاد و آرام می سازد
و هم دورانِ بعد از دنیایت را...
👈درمانِ جهنم های درون؛ اولین قدم برای #سبک_زندگی_شاد است.
@shahidNazarzadeh
@Ostad_Shojae
🌷🕊
❣سلام_امام_زمانم❣
پاییز است...
روی سنگفرش دلهایمان
پر از آرزوهای
خزان شده است
و سرمای فراق ،
تا عمق استخوانمان را
میسوزاند...
آسمان جانهایمان را
ابرهای تیرهی دلتنگی،
فراگرفته و صحن وجودمان
از عبور مداوم
بغض و اضطراب و
چشم به راهی ، سرشار است...
شما بگویید عزیز دلهای ما
شما بگویید
جز مژدهی سبز و معطر ظهورتان
چیزی هست که
آراممان کند؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#صبحتون_مهدوی💚
#عاقبتتون_شهدایی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ویدیو | در جریان اغتشاشات؛
🔸شهادت محسن رضایی، نیروی مدافع امنیت در سمیرم
🔹محسن رضایی، نیروی مدافع امنیت سپاه پاسداران در جریان اغتشاشات شب گذشته سمیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمد.🥀💔😔😭
#اغتشاشات
#اصفهان
#محسن_رضایی #سمیرم
#شادی_روحشان_شاد🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📌 مهندس خوشتیپی که در اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ شهید شد.
🔹 حسین اوجاقی، یکی از شهدای اغتشاشات ۱۴۰۱ است که کارشناسی ارشد حسابداریاش را گرفته و در حال آماده شدن برای شرکت در کنکور دکترا بود. ۳۰ شهریورماه همان سال یکی از اغتشاشگران چاقوی خود را در قلب او فرو کرد و حسین به شهادت رسید.
◇ حالا بعد از یک سال مادرش که انگار ۲۰ سال پیر شده، به کمک دوستان حسین، پایگاه بسیج علامه طباطبایی را میگرداند. او همه دیوارهای خانه را با عکسهای حسین زیبا کرده و راه پسری را ادامه میدهد که خودش مسیر را نشانش داده.
◇ در یکی از دلنوشتههای مادر حسین آمده: «مامانجان! شب شد و باز دلتنگی اومد سراغم.
نفسِ مامان، تمام جهانِ مامان، آرومم کن.
مگه شهید نیستی؟
یک سربزن به مامان.
دلتنگتم عشق مامان.
مامان فدای خندههات.
خوش میگذره کنار اهل بیت؟
بیا ببینمت.
الحمدلله عاقبت بخیر شدی بالاخره.»
#مهندس_شهید_حسین_اوجاقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹خواهر عزیزم
✨هرگاه خواستی از حجاب خارج شوی و لباس اجنبی را بپوشی به یاد آور که اشک امام زمانت را جاری میکنی به
خون های پاکی که ریخته شد برای حفظ این وصیت خیانت میکنی
✨به یاد آر که غرب را در تهاجم
فرهنگی اش یاری میکنی و فساد را منتشر میکنی و توجه جوانی که صبح و شب سعی کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنی
✨به یاد آر حجابی که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمی حفظ کند تغییر میدهی ...
#شهید_علاء_حسن_نجمه🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کسی که این حدیث رو بشنوه،
تا آخر عمر نماز اول وقتش ترک نخواهد شد.
🔻حجتالاسلام حسینی قمی
نذر ظهور #امام_زمان عج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷🕊🍃
کسانیبه امامزمانشان خواهند رسید
که اهلِسرعت باشند؛
و اِلّا تاریخِکربلا نشان داده ،که قافلهٔ حسین معطلِ کسی نمیماند ..!
شهیدآوینی ✍🏻
#شهید_آرمان_علی_وردی🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷🌿🌷
امام صادق علیه السلام:
چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی
با پدر و مادر خیره مکن
و صدایت را بلندتر از آنها نکن
دستهایت را بالای دستهای آنها مبر
جلوتر از آنان راه مرو
🌷🌿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سردار شهید حاج قاسم سليمانی:
«شهید حسین قمی را باید از گمنامی در بیاوریم...»
#فرمانده_حسین
خیلی دوست داشتم حسین رو تو خواب ببینم، خیلی حرفها داشتم که بهش بگم .
تا اینکه حسین رو تو خواب دیدمش، اول فکر کردم کسی شبیه حسینه؛ منو دید لبخند زد؛ باز هم ماندم، گفتم شاید برادر دوقلوی حسین باشه. یادم اومد حسین برادر نداشت .
بعد از حال و احوال با اون تبسم همیشگی گفت:
چه خبر از حسین قمی؟؟
همین حرف از زبان خودش امانم را برید، بغضم ترکید و نتونستم خودمو کنترل کنم شروع کردم به گریه، خیلی صحبت ها داشتم با حسین، اما همه رو فراموش کرده بودم گریه کنان از خواب بیدار شدم .
مبهوت مانده ام چرا سراغ حسین قمی رو گرفت؟!
شاید میخواست بگه ما زمینی ها حسین ها رو نشناختیم .
شاید میخواست بگه مثل حسین برای فرج امام زمان(عج) تلاش کنید .
شاید میخواست بگه بعد از حسین قمی ها شما چه کردید و کجای تاریخ قرار دارید؟
شاید میخواست بگه ما کار حسینی کردیم و شما کار زینبی کردید؟؟!!
و شاید......
✍راوی: دوست و همرزم شهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷#شهید_آوینی:
«خون» با حسین، پیمان «ریختن» بسته است، «سر» با حسین، پیمان «باختن»
🌷#شهید_همت:
حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست میدارم.
🌷#شهید_سلیمانی:
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و...
با هم عقد اخوت خونده بودند...
محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش....
اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت...
محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد...
یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و...
بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از #شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست...
الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این #رفاقت...
سمت راست:
#شهید_سیدرحمان_هاشمی🌷
سمت چپ:
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴٢٧آبان ماه سالروز شهادت فرمانده لشکر علی بن ابیطالب(ع)، سرلشکر مهدی زین الدین و برادرش مجید گرامی باد
🔹شهید زینالدین از آن دسته فرماندهانی بود که شخصاً برای شناسایی وارد منطقه دشمن میشد. حتی در زمانی که شرایط مساعد شد، به زیارت نجف و کربلا رفته بود و در راه برگشت وارد قرارگاه عراقیها شده و در آنجا چای نوشیده بود!
🔹شهید مهدی زینالدین با رتبه چهار کنکور تجربی و پذیرش در دانشگاه فرانسه، درس و آینده و ثروت را رها کرد و برای اسلام و وطنش جنگید و در چنین روزی همراه با برادرش مجید به شهادت رسید.
#شادیروحشهیدصلوات🌹📿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تمام وصیتنامهاش یک طرف؛
آخرش سه کلمه بود؛ که آتش
بر تمامِ هستی انسان میزد ...
هرچه وظیفهاش میدانست گفت
هشدار ها را داد ...
انذار ها را کرد ...
اما آخرش چیزی نوشت
که جز اهلش نخواهند گرفت ...
#ما_که_رفتیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh