eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز اول وقت در حال صخره‌نوردی! نماز اول وقتش ترک نمی‌شد. حتی وقتی توی برف‌های کوه یا در حال صخره‌نوردی بود! یک‌بار در کوه‌های توچال، نزدیک پناهگاه شیرپلا و شروین، صخره‌نوردی می‌کرد. جای خطرناکی بود. زیر پا را که نگاه می‌کردی، چشمت سیاه می‌رفت. موقع اذان به همراهش گفت طناب را شل کند. خودش را به تخته‌سنگی رساند. راحت نمی‌شد نشست. همه ترسیده بودند. قلاب را باز کرد و نمازش را خواند! سردارشهیدحاج 🕊🌹 یادش گرامی وراهش پررهرو 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️ مثل میز پایین ترین رده باشد ☑️ می خواستیم در دفتر بازرسی برایش میز بیاوریم، نمی گذاشت. می گفت: 🔸 میز من نباید با میز پایین ترین رده فرق داشته باشد. ⬅️ به نقل از مسئول دفتر شهید صیاد شیرازی بر گرفته از کتاب «یادگاران» 💎 رمز موفقیت ☑️ امیر سرتیپ غلامحسین دربندی از دوستان و همرزمان شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در نقل خاطراتی از شهید و رمز موفقیت‌های بیشمار او در زندگی چنین روایت می‌کند: 🔹 از صیاد شیرازی سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ ▫️ گفت: 🔸 من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود. ⚠️ مواظبِ همان قدم اول باش ❇️ «دنیا آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛ قدم اول را که برداشتی تا آخر میروی باید مواظبِ همان قدم اول باشی» 🖊 شهید سپهبد علی صیاد شیرازی 🗓 سپهبد شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜 از بدی دل بستن به مال دنیا میگفت. اما قبل از همه خودش به آن عمل می کرد میگفت: خداوند در قرآن فرموده: مومنین از آنچه خداوند روزی داده انفاق کنند. اینکه اضافه مال را بدهی می شود صدقه اما باید از آنچه به آن علاقه داری بگذری. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تا بیت‌المقدس باید جنگید - شما صدای سردار سرافراز اسلام شهید حاج محمد ابراهیم همت را می‌شنوید... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 من یکی از جنگ متنفرم، ولی الان نه! الان باید وایسی دفاع کنی... سکانسی دیدنی از شهید شیرودی در فیلم سینمایی «آسمان غرب» که این روزها در سینما در حال اکران است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ارزش خدمت به امام زمان(عجل الله فرجه) چقدر است!؟ 🎙سخنران استاد شجاعی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چطور میشه به امام زمان نزدیک شد؟ 🎙 استاد_عالی ✋نشر دهیم به عشق به نیت فرج ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 رمز موفقیت شهید طهرانی مقدم 🔷️ این روزها که عملیات غرور آفرین وعده صادق در پاسخ به جنایات رژیم صهیونیستی با موفقیت انجام شده است نام یک شهید بر زبان جاری است. ◇ آن شهید حسن طهرانی مقدم است 🔸️ راستی رمز موفقیت حاج حسن چیست؟ خود شهید در این فیلم کوتاه به زبان ساده مطرح می کند و آن یک کلام است: ◇ همه کارها به دست خداست 🔻 پس ما هم در هر کار و جایگاهی هستیم فقط همین یک کار را سرلوحه قرار دهیم. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸شهید حاج قاسم سلیمانی: این جنگ را شما شروع می کنید اما پایانش رو ما ترسیم می‌کنیم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اونایی ک میگن امر به معروف و نهی از منـــکر ما اثری نداره این کلیپ رو ببینن. ⛔️ سکوت ممنوع ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حیا داشتن مردو زن نمیشناسد چہ در چہ در گفتار ما مردان نباید هر گفتارے هر پوششے استفاده ڪنیم جوان ڪسے است ڪ بالاتر مچ دستش رانامحرم نبیند.. 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نماز و تولد دوباره سه توصیه مهم راهنما در برزخ به تجربه گر هنگام بازگشت ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید متوسلیان: ما با وارد جنگ خواهیم شد، هر کس مرد این راه است، ! هرکس نیست، خداحافظ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👆 تصاویری از دست‌نوشته‌‌های روی موشک‌های ایران پیش از شلیک به مهم‌ترین پایگاه نظامی اسرائیل ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مــــزار خاکی تو آقا شبیه دریــــاست مادری هستی‌و قـــبرتم شبیه زهــــراست ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - roze - salgard takhrib beghih - 1400.01.31 - narimani.mp3
5.55M
🏴 🌴در بقیع قبر حسن آوار شد 🌴هر چه شد بین در و دیوار شد 🎙 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨🌱 نمیدونم چرا ناخودآگاه اشکم گونم رو خیس کرد . چه متن جذابی بود. رو کردم ب ریحانه ک با تعجب نگام میکرد _راهیان نور چیه ؟ همونکه میگن میرن تو یه جایی که بیابونه؟ دانشگاه ماهم میخواد ببره. ولی من ثبت نام نکردم ! یعنی چی دعوت کرده. هم دانشگاهیام میگن خوب نیست که! راستی این رو کی نوشته؟ ریحانه که از سوالای زیادم خندش گرفته بود گفت +اووو بسه دختر یکی یکی خب من الان به کدوم جواب بدم سرمو تکون دادم و گفتم : _تو خودت رفتی؟ +اره بابا! دو بار رفتم با محمد! _چرا با اون؟‌مگه اون میبره؟ +نه .سپاهشون هر سال جووناشونو میبره. منم دو سال با محمد رفتم. _قشنگه؟ +قشنگه؟بی نظیره فاطمه. بی نظیر وصف شدنی نیست. ببین مث اصفهان و شیراز نیست. ولی میتونم تضمین کنم اگه بری دلت نمیخاد برگردی _امسالم میخای بری؟ +اره.اگه خدا بخواد. منو روح الله و محمد. +اهان چندتا سوال پرسیدم و ریحانه هم همه رو با هیجان جواب میداد. از شلمچه و غروبش ،از فکه و غربتش... از طلائیه و سه راهی شهادتش.... ازعلقمه و رودش! همه رو با حوصله برام تعریف کرد . خوشم اومده بود. ریحانه همینجور حرف میزد و منم تو برش کاغذا بهش کمک میکردم و همزمان به حرفاشم گوش میدادم. اذان شد. وضو گرفتیم و باهم نماز مغرب رو خوندیم. خواستم‌دوباره بشینم به ریحانه کمک کنم که مامان زنگ زد جواب دادم ک گف +دم درم بیا پایین. وسایلمو جمع کردم و‌ چادرمو رو سرم مرتب کردم. رو ب ریحانه گفتم _خداحافظ ریحون خوشگلم. از هم خداحافظی کردیم ک رفتم پایین. تو ماشین نشستم که مامان راه افتاد سمت خونه ____ نمیدونستم واسه یادواره شهدا هم باید لباس مشکی میپوشیدم یا نه . شال مشکیم رو برداشتم و سرم کردم مانتوم قهوه ای سوخته بود شلوار کتان کشیم یخورده ازش کمرنگ تر بود چادرم رو سرم کردم و عطر زدم مامان به سختی راضی شده بود همراهم بیاد خسته بود ولی بخاطر من اومد نشستیم تو ماشینش و رفتیم سمت مصلی بوی و دود اسفند مسیر رو پر کرده بود یه راه رویی رو جلوی در ورودی مصلی درست کرده بودن سقفش پر از سربند بود و اطرافش هم کلی قاب عکس از شهدا آروم میرفتیم و به عکس ها نگاه مینداختیم چهره بیشترشون جوون بود داخل مصلی هم با فانوسای کوچیک یه راه رو درست کرده بودن حال معنوی خاصی داشت. رفتیم داخل سمت چپ مصلی خانوم ها نشسته بود جمعیت زیاد بود و تقریبا نصف جا پر شده بود ریحانه بهم زنگ زد : +نیومدی؟ _چرا اومدم تو کجایی؟ +بیا جلو .پنج امین صف نشستم. براتون جا گرفتم _باشه اومدم. تماس رو قطع کردم و با مامان رفتیم جلو چشمم به ریحانه خورد بلند شد و دست تکون داد رفتم پیشش و بغلش کردم مامانم باهاش سلام و علیک کرد و نشستیم کم پیش میومد تو مراسمی گریه کنم. ولی اون شب حال و هوای خاصی داشتم. یه سوالی ذهنم رو مشعول کرد برگشتم سمت ریحانه و گفتم: _میگم شما دلتون نمیگیره همیشه تو این مراسمایین و گریه میکنین؟ خندید و گفت: +من که نه !دلم نمیگیره .برعکس با روحیه قوی تری خارج میشم. میدونی فاطمه جون، یادواره شهدا واسه گریه کردن نیست کلاسه درسه ! میایم چند ساعت میشینیم تا چیزی یاد بگیریم،یادمون بیاد کجای کاریم، اینکه گریه کنیم و راه شهدا رو نریم که فایده نداره. اگه هم گریه میکنیم واسه اینه که دلمون میسوزه به حال خودمون که خیلی از شهدا عقبیم. وگرنه شهدا که گریه مارو نمیخوان اونا خودشون عزیز دردونه ی خدان و به بهترین جارسیدن این ماییم که باید به حالمون گریه کرد حرفاش رو دوست داشتم و با دقت گوش میدادم. __ محمد: خداروشکر بعد چند ماه افتخار خادمی شهدا نصیبم شد از پریشب تو مصلی بودیم با اینکه بچه ها از دیشب بیدار بودن با تموم نیرو کار میکردن تا کم و کسری نباشه و مراسم به بهترین صورت اجرا شه خداروشکر جمعیت هم زیاد شده بود یه گوشه ایستادم تا به سخرانی گوش کنم گوشیم زنگ خورد از مصلی بیرون رفتم و به تماسم جواب دادم از سپاه زنگ زده بودن واسه اردوی راهیان نور گفتن ؛اومدن یه نفر کنسل شده و جا دارن. اگه کسی هست که بخواد ثبت نام کنه زودتر اسمش رو بدم بهشون. تا این رو شنیدم فاطمه به ذهنم رسید دختری که از اولین باری که دیدمش خیلی تغییر کرده بود مطمئنا تا الان شملچه نرفته. صدام زدن از فکر در اومدم و برگشتم داخل بعد تموم شدن مراسم تا صبح موندیم و وسایل ها رو جمع کردیم انقدر خسته شدیم که خوابمون بردو تو مصلی خوابیدیم البته این خستگی انقدر برامون شیرین بود که هیچ کدوممون حاضر نمیشد با چیزی عوضش کنه ____ دوش گرفتم اومدم بیرون خستگیم از تنم در رفته بود به ریحانه نگاه کردم که تو آشپزخونه سر گاز ایستاده بود با دیدنم گفت: +عافیت باشه داداش +سلامت باشی عزیز دلم یه لیوان آب خنک واسه خودم ریختم و یه نفس سر کشیدم ....