چو بیشه تهی ماند از نره شیر
شغالان درآیند آنجا دلیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مناجات تکان دهنده امام_زمان عج با خداوند
🔹دعا برای فرج و ظهور را فراموش نکنیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به عنوان رئیس جمهور خود را
خادم جمهور میدانم
یادش گرامی وراهش پررهرو
#انتخاب_درست
#انتخاب_اصلح
#رئیس_جمهور_شهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
الان خط و ربط برای ما معلومه
هیچ عذری هم توش نیست..!
.
#شهیدحسن_باقری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📣 ویژه انتخابات ریاست جمهوری
✏️ رهبر انقلاب: هر رأی در انتخابات، رأی به جمهوری اسلامی است
✏️ حضرت آیتالله خامنهای: #انتخابات نشان دهندهى اعتماد مردم به نظام است... هر یک رأی، در واقع رأی به نظام جمهوری اسلامی است. ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ای ترجمان صبر خداوند بر زمین؛
بازآ که جانِ مردم دنیا،
صبور نیست((:
#السلامعلیكیابقیةاللّٰه🍃🤍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آقای صاحب الزمان..
طوری شدیم که دیگه جمعه و شنبه و
سه شنبه، برامون فرقی نداره!
به نبودنتون عادت کردیم..
شرمنده ایم که دچار روزمرگی شدیم
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه
شهیدعبدالحسین برونسی
بهترین دلیل
#قسمت_چهارم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
اسم معلمش را با غیظ آورد و گفت «روم به دیوار دور از جناب شما دیروز این پدرسوخته رو با یک دختری دیدم،
داشت...»
شرم و حیا نگذاشت حرفش را ادامه بدهد. فقط صدای گریه اش بلند تر شد و باز گفت: اون مدرسه نجس شده، من دیگه نمیرم
آن دبستان تنها یک معلم داشت او را هم می دانستیم طاغوتی است از این کارهاش ولی دیگر خبر نداشتیم.
موضوع را به باباش .گفتم عبدالحسین پیش ما حتی سابقه یک دروغ هم نداشت رو همین حساب پدرش گفت حالا که اینطور شد خودم هم دیگه میلم نیست بره مدرسه.....
تو آبادی علاوه بر دبستان یک مکتب هم بود از فردا گذاشتیمش آن جا به یاد گرفتن قرآن " ۱ ".
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
ویلای جناب سرهنگ
#قسمت_پنجم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
سید کاظم حسینی
یک بار خاطره ای برام تعریف کرد از دوران سربازی اش، خاطره ای تلخ و شیرین که منشأ آن ،روحیه الهی خودش
بود،می گفت:«
اول سربازی که اعزام شدیم رفتیم «صفر چهار »بیرجند "۱". بعد از تمام شدن دوره آموزش نظامی، صحبت تقسیم و این حرف ها پیش آمد یک روز تمام سربازها را به خط کردند تو میدان صبحگاه
هنوز کار تقسیم شروع نشده بود که فرمانده پادگان خودش آمد ما بین بچه ها. قدم ها را آهسته بر می داشت و با طمأنینه به قیافه ها با دقت نگاه می کرد و می آمد جلو تو یکی از ستون ها یکدفعه ایستاد به صورت سربازی خیره شد. سرتا پای اندامش را قشنگ نگاه کرد. آمرانه گفت: «بیرون»
همین طور دو سه نفر دیگر را هم انتخاب کرد من قد بلندی داشتم.
پاورقی
۱ پادگان آموزشی ارتش؛ همان طور که شهید برونسی می گوید، این پادگان در جنوب استان خراسان در
شهرستان بیرجند واقع شده است.
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
ویلای جناب سرهنگ
#قسمت_ششم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
و به قول بچه ها هیکل ورزیده و در عوض قیافه روستایی و مظلومی داشتم
فرمانده پادگان هنوز لابلای بچه ها می گشت و می آمد .جلو نزدیک من یکهو ایستاد..،سعی کردم خونسرد باشم. توی چهره ام دقیق شد و بعد هم از آن نگاه های سر تا پایی
«توأم بروبيرون.»
یکی آهسته از پشت سرم گفت: «خوش به حالت!
تا از صف برم بیرون دو سه تا جمله دیگر هم از همین دست :شنیدم دیگه افتادی تو ناز و نعمت.»
تا آخر خدمتت کیف می کنی...
بیرون صف یک درجه دار اسمم را نوشت و فرستاد پهلوی بقیه
حسابی کنجکاو شده بودم از خود پرسیدم چه نعمتی به من می خوان بدن که این بچه شهری ها دارن افسوسش
رو می خورن؟!»
خیلی ها با حسرت نگاهم می کردند. بالاخره از بین آن ،همه چهار پنج نفر انتخاب شدیم. یک استوار بردمان دم آسایشگاه گفت سریع برین لوازمتون رو بردارین و بیاین بیرون، لفتش ندین ها.
باز کنجکاوی ام بیشتر شد برام سؤال شده بود که کجا می خوان ببرن ما رو؟
با آنهای دیگر هم رفاقت نداشتم که موضوع را ازشان بپرسم لوازمم را ریختند تو کیسه ی انفرادی و آمدم بیرون. یک جیپ منتظر بود. کیسه ها را گذاشتیم عقبش و پریدیم بالا.
همراه آن استوار رفتیم تو شهر بیرجند چند دقیقه بعد جلوی یک خانه بزرگ ویلایی، ماشین ایستاد. استوار پیاده شد. رو کرد به من و گفت: کیسه ات رو بردار بیا
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #میلاد_امام_هادی(ع)
💐مژده بدید شب شادی شد
💐ابن الرضا اَبَالهادی شد
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #نماهنگ
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم❤️
چه روزی شود روزی که
صبحم را با سلامِ
به شما خوشبو کنم
مولای من
هرگاه سلامتان می دهم
بند بند وجودم لبخندتان را
احساس می کند
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 175 - راه درمان ترس
وَ قَالَ عليهالسلام إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ🌹🍃
و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى كه از چيزى مىترسى، خود را در آن بيفكن، زيرا گاهى ترسيدن از چيزى، از خود آن سخت تر است.
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌿فرازی از وصیت نامه💌
خدایا..
معبودا..
از اینکه این انتظار بزرگ را به من عطا فرمودی، سپاسگزارم..
بارالها!
از اینکه گناهان مرا بخشیدی و من نمی توانم با این زبان شکرگذاری کنم، سرافکنده ام.
به رهبرم بگویید که من عاشق تو بودم، دوست داشتم به دیدن تو آمده و با تو درد دل کنم، و دستت را ببوسم.
اما دیگر فرصتی نیست، چون ندای هل من ناصر ینصرنی (امام) حسین، مرا می خواند.
پدر جان و مادر جان، وقتی شما سند جبهه رفتن مرا امضا کردید، در حقیقت سند شهادت مرا امضا کرده اید.
مبادا روزی که من شهید شدم، اشکی بر چشمانتان جاری شود...
تقاضا دارم دوچرخه ام را بفروشید و پولش را برای جبهه خرج کنید.
#شهید_اسماعیل_بنفشه♥️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# شهیدانه ...
🍂 تقوا از تخصص ، لازم تر است ...
اما کسی که تخصص ندارد و
کاری را می پذیرد ،،
تقوا ندارد ...🌱
✍ شهید دکتر مصطفی چمران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh