eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
. مرحوم استاد فاطمی نیا : فراموشی و غفلت از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، بسیار ظلمت آور است . یاد آن حضرت نباید اختصاص به روز جمعه و دعای ندبه داشته باشد و بس . ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅داستان زیبای یک مسیحی در حرم علیه‌السلام 🔰 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 برای رهایی از گناه و آلودگی باطن، زیاد بگویید و خسته نشوید و خاطر جمع باشید این علاج است. ✨داءکم الذنوب و دواءکم الاستغفار درد شما، گناهان است، و دوای شما استغفار =صَــــدَقِہ جاریِہ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شهید مدافع حرم عباس دانشگر 💠مأموریتی مهم تر از نماز نذاریم... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حاجی را سلام برسانید 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 آخری ها که ایشون می اومد مرخصی یک حرف هایی می زد که اصلاً اون مشکلات ما همه اش حل شد. یعنی آب ریخت رو آتیش اختلاف هایی که ما داشتیم.» شش دنگ حواسم رفته بود به حرف های او ادامه داد:«قاسم این جوری نبود که از این حرفها بلد باشه، از این هنرها نداشت،اگر داشت قبلاً بر طرف می کرد مشکلات ما رو؛ بلاخره نمی دونم تو جبهه چی به اش یاد دادن فقط می دونم این که می گن جبهه دانشگاست واقعاً حرف درستی هست، چون من خودم به عینه دیدم.» مجید اخوان قرار بود با لشکر هفتاد و هفت خراسان و یک لشکر دیگر،عملیات ادغامی داشته باشیم آن موقع فرماندهی لشکر هفتادو هفت جناب سرهنگ صدیقی بود یک روز جلسه مشترکی باهاشان گذاشتیم رفتیم اتاق توجیه لشکر ۷۷و نشستیم به صحبت درباره ی عملیات. اول رده های بالا شروع کردند. روی نقشه ای که به دیوار زده بودند مانور می کردند و حرف می زدند نوبت رسید به فرمانده تیپ ها هم بچه های ارتش صحبت کردند هم بچه های سپاه، زمینه ی حرف ها بیشتر رو جنبه های کلاسیک و تاکتیکی بود؛ این که مثلاً: ما چند تا تانک داریم دشمن چند تا دارد؛ ما چقدر نیرو داریم، دشمن چقدر؛ آتش چطور باید باشد چطور مانور کنیم... حاجی برونسی آن موقع فرمانده ی تیپ شده بود تیپ هجده جواد الائمه (سلام الله علیه)، مسؤولیت رکن دوم تیپ هم با من بود، درست نشسته بودم کنارش، بالاخره نوبت رسید به تیپ ما،حاجی بلند شد و رفت جلو با آن ظاهر ساده و روستایی اش گیرایی خاصی داشت. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حاجی را سلام برسانید 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 همه نگاش می کردند، مخصوصاً من که قلبم تندتر از قبل می زد. از تسلط بیان و معلومات بالای حاجی خبر داشتم. ولی تا حالا تو همچین جلسه ای سابقه ی صحبت ازش نداشتم با خودم گفتم:« حالا حاجی چی می خواد بگه تو این جمع؟» بعد از گفتن مقدمات، مکثی کرد و بعد اصل حرفش شروع شد: «رو قضایای تاکتیکی به اندازه کافی بحث شد البته لازم هم بود، ولی دیگه بس باشه .من می خوام با اجازه ی شما بزنم تو یک کانال دیگه می خوام بگم خیلی غرور ما رو نگیره!» این را گفت و زد به جنگهای صدر اسلام جنگ احد، از غروری که باعث شکست نیروهای اسلام شد،حرف زد. ادامه داد: «حالا هم تاکتیک و این حرف ها خیلی نباید ما رو مغرور کنه نگید عراق تانک داره ما هم داریم. نگید عراق توپ داره ما هم داریم؛ اول جنگ رویادتون می آد؟ ما چی داشتیم اون چی داشت؟ یادتون هست چطوری پدرش رو در آوردیم. متأسفانه ما ترکش این جور چیزها رو بعضی وقت ها خوردیم .من نمی خوام بگم بحث های تاکتیکی به درد نمی خوره، اتفاقاً خیلی هم لازمه ولی از عقیده و معنویات هم نباید فراموش بشه از این که اصلاً پایه و اساس و زیر بنای جنگ ما به خاطر چی هسـت.» همه میخ او شده بودند. او هم هر لحظه گرمتر می شد خیلی جالب شروع کرد به مقایسه ی سپاه امام حسین (سلام الله علیه) و سپاه یزید، زد به صحرای کربلا و بعد هم به گودی قتلگاه. جو جلسه یکدفعه از این رو به آن رو شد. تو ظرف چند ثانیه صدای گریه از هر طرف بلند شد.همه بدون استثناء گریه می کردند، آن هم چه گریه ای! حاجی هنوز داشت حرف می زد.صداش بلند شده بود. «ما هرچه داریم این هاست اسلحه و وسیله درسته که باید باشه ولی اون کسی که می خواد بچکاندماشه ی آرپی چی رو،اول باید قلبش از عشق امام حسین (سلام الله علیه)پرشده باشه اگر این طوری نباشه نمی تونه جلوی تانک «۷۲-T»عراق بند بیاره»..... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی سخنرانی اجباری 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 بالاخره صحبتش تمام شد حال همه، حال دیگری شده بود. جناب سرهنگ صدیقی از آن طرف اتاق بلند شد آمد پیش حاجی، گرفتش تو بغل و صورتش را بوسیدچشم هاش از زور گریه سرخ شده بود با صدای بغض آلودش گفت:«حاج آقا هرچی شما بگی درباره ی تیپ خودت، من دربست همون کارو می کنم.» کمی بعد رفت دست سرهنگ ایرایی را گرفت فرمانده ی تیپ یکش بود آمد دستش را گذاشت تو دست حاجی به اش گفت:«شما با تیپ یک،از این لحظه در اختیار آقای برونسی هستی، هرچی ایشون گفت مو به مو انجام می دی.» بعد دستش را ول کرد ادامه داد:«این رو به عنوان یک دستور نظامی به همه ی رده های پایین تر هم بگین.» از آن به بعد هر وقت تو لشگر هفتاد و هفت کاری داشتیم، عجیب تحویلمان می گرفتند. اول از همه می گفتند: «حاجی چطوره؟» وقتی هم می خواستیم بیاییم. می گفتند: «حاجی برونسی رو حتماً سلام برسونید.» مجید اخوان هفته ای یکی، دوبار تو صبحگاه سخنرانی می کرد. یک بار قبل از صبحگاه مرا خواست رفتم پهلوش. گفت: «امروز بیا صحبت کن برای بچه ها.» لحنش مثل نگاهش جدی بود یک آن دست و پام را گم کردم تا حالا سابقه ی این جور کارها را نداشتم متواضعانه گفتم:« حاج آقا شما سخنران هستی، ما که اهلش نیستیم.» لحنش جدی تر شد:«بری صحبت کنی بلد میشی.» شروع کردم به اصرار، که نروم ،آخرش ناراحت شدگفت:«من که یک پیرمرد بی سواد و روستایی هستم صحبت می کنم شماها که محصل هستین و درس خوانده از پسش بر نمی آین؟ واقعاً خجالت داره!» سرم را انداختم پایین حاجی راه افتاد.در حال رفتن گفت:«برو برو خودت رو آماده کن که بیای صحبت کنی.»... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای غریبم وقتی قلبم در حرارت روضه‌ها گُر می‌گیرد، و سیلاب اشک بی امان پهنای صورتم را می‌پوشاند، با ذره ذره‌ی وجودم زیر لب زمزمه می‌کنم : این الطالب بدم المقتول بکربلا ...🖤 امروز بايد بارها با زبان‌های مختلف با دعـاهای مختلف، دعای آمدنتان را بخوانيم، و فرياد بزنيم... به یاد بدن علی اکبر که در میدان جنگ اِرباً اِربا شد و به یاد حسین که بلند بلند گریه کرد... خدایا، به چشم انتظاری آقا اباعبدالله حسین علیه‌السلام برای برگشت فرزندش علی‌اکبر باقیمانده‌ی این چشم انتظاری در فراق مولایمان مهدی جان، را بر ما ببخش... عزاداریم نذر ظهور مهدیست ▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ ▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها صبحتون امام زمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه حکمت 205 - وسعت علم و علم آموزی وَ قَالَ عليه‌السلام كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ🍃🌹 و درود خدا بر او، فرمود: هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مى‌شود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مى‌شود 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری." هادی مرا پیش سردار برد و به‌عنوان یک مدافع حرم هم‌محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.» ▫️«هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه متبرک می‌گیرم. این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت. ✍به روایت همرزم شهید 📎محافظ رشید حاج قاسم سلیمانی 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
▪️جای شهید حمیدسیاهکالی مرادی خالی که:اونقدر سینه میزد بهش میگفتن کم خودتو اذیت کن. گفت این سینه نمیسوزه. موقع شهادت همه جاش ترکش بود جز سینه ش... 🕊 🥀
بسم ربّ الحسین علیه السلام🥀 به غیر از همین خانواده پناهی ندارم به غیر از حسین و حسن، تکیه‌گاهی ندارم🏴 اگرچه دلم لذت بی‌ثمر خواست، گاهی ولی غیر این روضه‌ها خاستگاهی ندارم🏴 عرض سلام و تسلیت خدمت شما بزرگواران قبول باشه ان شاءالله عزاداریهاتون🤲🏴 ان شاءالله با یاری خداوند منان و همراهی شما سروران بمدت روز و هر روز به نیابت از یک والامقام زیارت عاشورا قرائت می‌کنیم از شما خوبان خواهشمندم در صورت امکان و تمایل ، ما را همراهی بفرمایید ان شاءالله روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را قرائت کنیم و ثواب یک چله را ببریم همگی ان شاءالله از خانواده‌های معظم شهدا اگر عکسی از شهید بزرگوارشون دارند میتوانند برای ما ارسال بفرمایند ان شاءالله تا به نیابتشون چله برگزار کنیم. سیزدهمین روز از ماه عزا و ماتم به نیابت از شهیدان والامقام 🥀 🥀 ⚫️ @ya_roghayeh_salamollah 🏴 🏴
پنجمین روز شهادت «عباس» بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم می‌کوبد. جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای روشن دلی است. پدرم آمد و گفت: «بفرمایید» مرد نابینا گفت: «عباس شهید شده؟» گفتیم: «بله» گفت: «من کسی را ندارم، من یک هفته‌ای است که حمام نرفتم، این شهید من را هر هفته روز‌های جمعه کول می‌کرد و به حمام می‌برد و لباس‌هایم را نیز می‌شست و بدون چشم داشت می‌رفت». شهید🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (صلی الله علیه وآله والسلم) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(علیه السلام) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(علیه السلام) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مصاحبـه شنیدنی با شهید شاهرخ ضرغام ملقب به حُر انقلاب... 🎤به فرموده امام حسین مکتب ما شهادت است... 📌 پیشنهاد دانلود به مناسبت روز چهارم محرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی هنوز چشم به راه جواب ماست گوش کن! آیا صدای «هَل مِن ناصِر» حسینِ زمانت را می‌شنوی؟ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ای مردم ، خدای ناکرده مانند مردم کوفه نباشید که امام حسین (ع) را در روز عاشورا تنها گذاشتند ، همانطور که می گویید ای کاش ما در روز عاشورا می بودیم و امام حسین (ع) را یاری می کردیم امروز همان روز عاشوراست و صحنه عاشورا فرا رسیده است ، پس فرزند حسین (ع) را یاری کنید و نکند خدائی ناکرده او را تنها بگذارید . 🍃 🕊 🕊🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh