1_19884567.mp3
9.53M
🎵 تو خودم من با خودم درگیرم
شده اوضاعه دلم💔 آشوب و
اگه #کربلا نرم مـــی مـیـرم 😭😭
🎤 سید رضا نریمانی
#شــور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
0⃣9⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 حضور پیکر #شهید در #عروسی دخترش 👇👇
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ 🏡خونواده #ﺷﻬﯿﺪی
ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﯼ #ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ…
ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ🚪
#ﺩﺧﺘﺮ خانومی ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ باز ﮐﺮﺩ...
ﮔﻔﺘﻢ:ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ #شهید بزرگوار🌷 نسبتی دارید؟
گفت:چطور مگه...؟!
#ﺑﺎﺑﺎﻣـــــﻪ😢...
ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ⚰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ،
میخوان #ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ_ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش...
زد زیر گریه😭 و گفت:
یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ..ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ #ﺍین_ﻫﻤﻪ_ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ...
میشه به جای ظهر پنجشنبه،
#شب_جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ...؟!😭
🍂شب جمعه...
#ﺗﺎﺑﻮتو_ﺑﺎ_ﺍﺳﺘﺨﻮنا
بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ😔...
ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ...
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی🎊 کردن،ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن.کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ👥👥
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ…⁉️
گفتند: #ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮﻧہ ست…!
ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ،ﺩﯾﺪﯾﻢ؛ﺩﺧﺘﺮﻩ #ﺑﺎﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد:
#ﺑﺎﺑﺎﻣــﻮ کجا میبرید...؟
ﻧﺒﺮﯾـﺪش...😭
یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که #ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی #ﻋﻘﺪم باشه.ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ.ﺑﺎﺑﺎﻡُ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ...
ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، #ﮐﻨﺎﺭﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ...
#استخوون_دست باباشو برداشت…
کشید رو سرش و گفت:
#بابا_جون ببین دخترت عروس شده👰
برای بار سوم میپرسم:
عروس خانوم وکیلم...؟
#با_اجازه_پدرم_بله ...😭😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران8⃣4⃣ 💠 کار فرهنگی در زندان 📌خاطره ای از #شهید_سیداسدالله_لاجوردی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃
اونایی که نمیخواستند آقاسید مسئول باشه،خیلی بهش فشارمیآوردند. سید تأییدِامام رو داشت،اماهیچوقت این تأییدرو اعلام نکرد.میگفت: نباید از امام #خرجِ خودمون کنیم،من #فدای_امام
می گفت: من فقط یکجا کوتاه میام، اونم در برابرِ امام خمینی...می گفت: ای کاش امام یکبارامتحان میکرد و از من میخواست تا داخل آتش بروم، به خدا میرم، بخاطر امام حتی داخل آتش هم می روم.
شهید سید اسدالله #لاجوردی 🌷
#سالروز_شهادت
#تلنگـــــــــــر🔔🔔
💠دیدے بعضے بچہ #مذهبیـــا،
چندسال که از «بہ اصطلاح» مذهبے شدنشون میگذره، یه #کســـالت خاصے دارن⁉️
💠اون #شوروشوق اول راه رو از دست میدن👈همینام زمینہ میشہ واسہ #ریزششون و یا خدای نکرده #منافق شدنشون📛
💠دلیلش اینہ کہ این جور آدما #یہ_بار ایمان آوردنو مے خوان با همون ایمان، تا آخر دنیـ🌎ـا برن
♨️ولے نہ، این خبرا نیست⛔️
💠پیامبر مهربانے ها(ص) مے فرمایند:
#ایمانتون رو تازه کنید👌
💠بلہ!!
یہ #اپلیکیشن ساده رو صدبار به روز رسانے مے کنن📲 تا کار راه بندازه
#ایمان مومن که مهم تر♨️ از این حرفاس!
💢مراقب #ایمانتون باشید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🍁🍂🍁 ✍دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری، گریه هاشو با اون پاک میکرد و میگفت که این #ا
#سیره_شهید📝
بعداز شهادت #عباس یکی از دست
نوشته هایش را دیدم این دست
نوشته مربوط به زمانی بود که به
#کربلا می رفت و در آن با کلمات
و واژهایی زیبا خداوند را #قسم داده
بودتا شهادت نصیبش شود،
او از خدا خواسته بود اگر لیاقت
#شهادت هم نداشت مرگش را در روضه ی #امام_حسین ع قرار دهد.
#شهید_عباس_آسمیه🌷
#یادش_باصلوات💚
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🐚🍂🐚🍂🐚 کتاب شهدا را بسیار دوست داشت با آنها بخصوص #شهید_همت ارتباط زیادی برقرار می کرد. یک روز قبل
1⃣9⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌷 عباس خیلی اهل هیئت و #مسجد
بود از هر فرصتی⏰ برای حضور
در مجالس #اهل_بیت استفاده می
کرد.
🌷همیشه می گفت زنده بودن من
ماه #محرم و #صفر است.✌️
بیشتر اوقات صبح ها ☀️به یاد
#امام_حسین ( علیه السلام ) روضه
میخوند و به سینه می زد به
گونه ای که به او می گفتم عباس
جان قلبت پاره میشه💔 اینقدر به
سینه می زنی ...
🌷 در جواب لبخند زد😊
و می گفت : اون کسی که#برای_او
سینه میزنم خودش محافظ من
خواهد بود.👌
🌷عباس چندان موافق #محیط دانشگاه
نبود📛 و گاهی می گفت اشتباه
کردم که وارد دانشگاه شدم باید
#حوزه_علمیه می رفتم.
🌷این اواخر هم کتب📚 عربی و
#حوزوی رو گرفته بود.
همیشه با #وضو بود و مراقب
رفتارش با دیگران بخصوص
نامحرمان♨️ بود.
🌷هیچگاه از او اخمی😠 ندیدم. بسیار
با اخلاق و با تقوا📿 بود.
هر چه از او بگویم کم گفتم.
📝 به روایت از #مادر_شهید_عباس_آسمیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خيلي #گشته بوديم، نه پلاكي، نه كارتي، چيزي همراهش نبود. #لباس_فرم سپاه به تنش بود. چيزي شبيه #دكمه
شب قبل از #شهادتش به همرزماش میگفت :
چقدرخوبه آدم مثل اربابش #سر نداشته باشه ....
چقدر خوبه دستای آدم مثل دستای #عباس قطع بشه و چقدر #لذت بخشه که پیکرش #گمنام بمونه و اصلا برنگرده ...💔😔
📎 تو انفجار ماشینش هم #سرش قطع شد
هم #دستاش ....
هم #پیکرش برنگشت ...💔😔
🌷#جاویدالاثرمرتضے_کریمے🌷
♦️شب زیارتی اربابـــــه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_18983995.mp3
7.26M
🕊
شهدا ماه آسـمــونن 🌙
مثل نوری✨ تو کهکشونن
🎶
همیشه تو دلا❤️می مونن
همیشه تو دلا می مونن ✌️
🎤🎤سید رضا #نریمانی
#بسیار_زیبا👌👌
#شب_جمعه #شور
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 دوستش می گفت: #محمودرضا اومده بود تو خوابم؛ ازش پرسیدم الان کجایی؟! گفت: همراه اصحاب #اباعبدال
#بسيجي عاشـ❤️ـق کربلاست
و کربلا را تو #مپندار که شهريست در ميان شهرها
و ناميست در ميان نامها.
❌ نه
کربلا #حرم_حق است
و هيچ کس را جز #ياران امام حسين(ع) راهي بسوي حقيقت نيست📛.
#التماس_دعا_رفیق_شهیدم
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه2⃣8⃣ 💠 الحمار 🔸پشت #بیسیم بودم. داشتم با موج ها ور میرفتم.⚡ یهو صدای چند تا عراقی که د
🌷 #طنز_جبهه3⃣8⃣
💠روبوسی😘
🔸 شب عملیات، و #خداحافظی آن، طبیعتاً باید با سایر جدایی ها تفاوت میداشت.
🔹کسی چه میدانست، شاید آن لحظه، همهی دنیا و عمر باقی ماندهی خودش یا دوست عزیزش بود و از آن پس واقعاً دیدارها به #قیامت میافتاد.🤔
🔸چیزی بیش از بوسیدن😘، #بوییدن و حس کردن بود. به هم پناه میبردند.
🔹بعضیها برای اینکه این جَو را به هم بزنند و ستون را حرکت بدهند، میگفتند:
🔸«📣پیشانی، برادران فقط #پیشانی را ببوسید، بقیه #حقالنسا است،😅 #حوریها را بیش از این منتظر نگذارید»😄
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
tavashih.mp3
4.25M
🎧🎤🎧
🎼تواشیح زیبای
#مولاجان_برگرد
دلامون تنگـه برات یا مولا😔
مولانا #یامهـــــدی
🌸تقدیم به #منتظران منجی عالم بشریت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📎 #کلام_شهیـد🌷 مطمئنم که اینهـا(دشمنان) کم هستند... و فقـط با یک هجـوم با اسم #حضـرت_زهــرا(س)میشـو
2⃣9⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠هادی دلهــ❤️ـــا
🔰يكبار با او بحث كردم😕 كه چرا برای كار #لوله_كشی پول نمی گيری؟ خُب نصف قيمت ديگران بگير💰. تو هم خرج داري و...
🔰هادی خنديد😄و گفت: خدا خودش مي رسونه، آدم برای #رضای_خدا بايد كار بكنه، اوستا كريم هم هوای ما رو داره👌، هر وقت #احتياج داشتيم برامون می فرسته.
🔰بعد مكثي كرد و ماجرای #عجیبی را برایم تعریف کرد.گفت: يه شب🌙 تو همين #نجف مشكل مالی پيدا كردم. خيلي به پول💵 احتياج داشتم.
🔰آخر شب🌒 مثل هميشه رفتم تو #حرم و مشغول #زيارت شدم. اصلاً هم حرفي در مورد پول با مولا #اميرالمومنين (علیه السلام) نزدم🚫.
🔰همين كه به #ضريح چسبيده بودم يه آقايی به سر شانه من زد و گفت: آقا اين پاكت💌 مال شماست.
🔰برگشتم و ديدم يك آقای #روحانی پشت سر من ایستاده. او را نمی شناختم😟. بعد هم بی اختيار پاكت📩 را گرفتم.
🔰هادی مکثی کرد و ادامه داد: بعد از #زيارت راهی منزل🏡 شدم. پاكت را باز كردم. باتعجب😦 ديدم مقدار زيادی پول💰 نقد داخل آن پاكت است.
🔰هادي دوباره به من نگاه كرد😊 و گفت: #حاج_باقر، همه چيز دست خداست👌. من براي اين مردم ضعيف، ولی #باايمان كار می كنم. #خدا هم هر وقت احتياج داشته باشم برام می ذاره تو پاكت💌 و می فرسته.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_علی_صیادشیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، بسیجی نوجوانِ شهید محمدمحسن #روزی_طلب
را در جبهه دید. گفت: این پسر بچه را بفرستید عقب↪️، اینجا خطرناک است!
🌷 گفتیم: به قد و قواره کوچکش نگاه نکنید، این یک #شیر بچه است، بی ترس و واهمه برای شناسایی مى رود در دل دشمن! صیاد وقتی نتیجه کار محسن را دید👌، گفت: درجه های من را بردارید روی دوش این #پسرچهارده_ساله بگذارید!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh