eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 • مالڪیت آسمان را به نام کسانۍ نوشته اند که دل به زمین نبسته اند ... درست همانند " شھدا " ! 🌱 💯 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پیامی از شهدا... 🌷شهید هادی ذوالفقاری 💯 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پدر شهید سامانلو: زخمی در صورت سعید می دیدم که مدتها طول کشید تا خوب شود... قضیه اش این بود که ظاهرا ناخودآگاه چشمش به نامحرمی بدون روسری در جایی می افتد... آنقدر با دست در خلوت به صورت خود کوبیده بود که... چرا چشمانم در اختیارم نیست!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ . 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📨 🌹شهید مدافع‌وطن ☎️از کجا و توسط چه کسی تماس گرفته بودند نمی دانم، اما حاج احمد خیلی ناراحت آمد و گفت که مردم از سرما داخل شهر دارند می­لرزند، سریع بروید از هرجا می تونید چادر تهیه کنید. 🚁بالگردهای ما به دلیل کوهستانی بودن منطقه و عدم امکان ارتفاع بالای پرواز قادر به پرواز شبانه نبودند، شهید کاظمی با توکل بر خدا اجازه پرواز رو دادند. بالگردها شبانه به کرمان رفتند تا چادر بیاورند که برای اولین بار این پرواز در شب رقم خورد تا بتوان عملیات امداد رسانی رو تکمیل کرد. ✈️در مجموع ۶۰۰ سورتی پرواز انجام شد که در طول این مدت خلبان ها در محل عملیات امداد و نجات استراحت می­کردند و خلبانی تعویض نشد. ⏳تمام هم و غمش این بود که فشار از روی مردم با سرعت هرچه بیشتر برداشته شود. 🥫یک روز شهید کاظمی آمد و گفت بچه ها این کنسروها و کمک های مردمی رو که مردم داده اند، برای این هایی است که داخل شهر هستند … 🚚امکان نداشت از این کمک های مردمی استفاده بکند حتی آب خوردن. یک ماشین وانت رسید برای تخلیه کنسروها، سه یا چهارتا بچه ۴ یا ۵ ساله عقب وانت بودند با صورت های خاک آلود... 😓به راننده وانت گفتم میشه این بچه‌ها رو بگذارید جلو بخوابند که بتونیم تعداد بیشتری کنسرو رو بار بزنیم، راننده که پدر یا از بستگان آن­ها بود با اشاره­ دست و صورت به ما  گفت : همه شان مرده اند … 😔حاج احمد همین جور که پای بالگرد ایستاده بود صورتش رو گرفت و از اونجا دور شد … لحظات سختی بر او گذشت. 🚨روزی که می خواستیم از بم خارج بشویم گفت آقا رضا بگردید داخل هواپیما کنسرو یا نان نمانده باشد که متعلق به مردم باشد و امروز که داریم بم را ترک می کنیم این­ها داخل هواپیما مانده باشد. این قدر حساس بود که کمک های مردمی را فقط مردم زلزله زده استفاده کنند. 💙عمدتا شهید کاظمی و سردار سلیمانی داخل شهر بودند و مشغول امداد رسانی، اکثر مردم شهر ایشون رو به چهره می­دیدند، هرگز باور نمی‌کردند که «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشم‌هایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «خدمت» بود. شادی روحش صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاج همت خیلی بچه‌ها را دوست داشت. چه قبل از عملیات چه بعد از عملیات. بخصوص بعد از عملیات. هرجا که می‌دیدشان، بین راه و در شهر، سوارشان می‌کرد می‌رساندشان. یا ازشان می‌خواست اگر نکته‌ای، اشکالی، ضعفی در عملیات دیده‌اند، یا اگر پیشنهاد مفیدی دارند، روی کاغذ بنویسند و به او بدهند. همه‌شان را با علاقه می‌خواند و یادداشت می‌کرد. توی همان دفترچه معروفش یادداشت می‌کرد. برای هر موضوعی صفحه‌ای را در نظر گرفته بود و هربار که حرفی پیش می‌آمد دفترچه‌اش را در می‌آورد و می‌گفت: بچه‌ها نظرشان این است! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"گمنامی معشوقی بود که ابراهیم به دنبال آن می دوید. او فهمید که دنیا جای ماندن نیست وچیزی باقی می ماند که برای خدا باشد. برای همین نمی خواست در دنیا مشهور شود واثری از او بماند ،ولی خدای خوب ابراهیم،برخلاف او،خواستش بر این بود تا او در این دنیا هم نامدار باشد. ما عندکم ینفد وما عند الله باق ولنجزین الذین صبروا أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون آنچه نزدشماست از میان می رود.وآنچه نزد خداست. باقی می ماند. وبه یقین به کسانی که صبر واستقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش خواهیم داد.(نحل/۹۶") 📚خدای خوب ابراهیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋ *نذرِ حضرت زهرا (س)*🕊️ *شهید علی بیطرفان*🌹 تاریخ تولد: ۲۳ / ۷ / ۱۳۳۲ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: قم محل شهادت: شلمچه *🌹راوی← پدر و مادر شهید علی بیطرفان چند سالی از ازدواجشان گذشته بود🎈اما هنوز صاحب فرزند نشده بودند🥀روزی برای دیدار با آیت الله گلپایگانی به حضور رسیدند و موضوع را با او در میان گذاشتند🍂 آقا به آنها سفارشی کرد تا انجام دهند💫 و اینکه در شب ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (س)🎊 سفره ای پهن و عده ای از طلاب را به آن دعوت کنند و آن وقت به آن حضرت متوسل شوند🌙با اینکار نتیجه گرفتند.💫 یک سالی گذشت و روز ولادت بی بی فرا رسید🎊 بچه که به دنیا آمد، پسر بود، نامش را علی گذاشتند✨سالیانی از این قضیه گذشت که دیگر علی برای خودش جوانی خوش سیما شده بود🍃و در کِسوَت معلمی مشغول✍️ اما جنگ و دفاع از میهن بر او واجبتر می آمد.💫 سنگر مدرسه و سنگر دفاع را با هم در آمیخته بود🍂تا اینکه سال 65 در عملیات کربلای 5 که رمز آن یا زهرا بود✨روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🥀برای او روز رفتن بود🌙و در منطقه شلمچه به شهادت رسید🕊️آمدنش با ولادت حضرت زهرا✨و رفتنش با شهادت حضرت زهرا🌙🕊️ فرزندی که نذر حضرت زهرا (س) بود💫 و عاقبت به خیری‌اش در شهادت رقم خورد*🕊️🕋 *شهید علی بیطرفان* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محسن هست🥰✋ *خوابِ واقعی*✨ *شهید محسن جمالی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۵۴ تاریخ شهادت: ۴ / ۸ / ۱۳۹۶ محل تولد: کازرون،موردک محل شهادت: سوریه *🌹راوی← خواب دیدم درجاده ای طولانی همه آدما دو به دو بدحجاب و بی حجاب🍂 با چهره های دود گرفته،مسیری را به سختی طی میکردند🥀خودم را اون میان دیدم که چادرم رو محکم گرفته بودم✨ و برعکسِ مسیرِ دیگران با آرامش خاطرو چهره ی عادی و عاری از دود راه میرفتم🌙درپاسخ گفتند، این مسیری که درپیش داری را ادامه بده،✨زیرا ختم میشود به سعادت و خوشبختی💫دیگر اینکه من محسن جمالی هستم از روستای موردک، در سوریه شهید شده ام.🕊️در همین لحظه انسانی که انسان نبود و نور بود و نور بود ونور،✨در کنار ایشان قرار گرفت و دستی به شانه شان زد و گفت باید برویم وقت رفتن است.🕊️من که هم ترسیده بودم،هم مات مانده بودم، پرسیدم شما که هستید؟‼️ایشان فرمود من جبرائیل هستم و هردوی آنها به آسمان رفتند.🌙 بازهم من ماندم و همان جماعت 🍁و مسیری که باید برعکس راه دیگران طی میکردم.✨بیدار شدم وبعد از نماز صبح تمام حواسم به خوابی بود که دیده بودم.‼️ یعنی چه؟؟ آن لب تشنه،آن تن زخمی،آن اسم و نشان، آن فرشته.‼️ گوشی را برداشتم کمی سرگرم باشم که با کمال تعجب پیامی را دیدم.‼️محسن جمالی از روستای موردک در دفاع از حریم اهل بیت✨ در سوریه به درجه شهادت نائل آمد🕊️‼️ این همان محسن بود و همان عکس و همان چهره‼️همان شهیدی که شهادتش را اینگونه خبر داد*🕊️🕋 *شهید محسن جمالی* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش ناصر هست🥰✋ *سـجـده*✨ *شهید ناصر جواهری*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۴ / ۸ / ۱۳۶۲ محل تولد: رهنان محل شهادت: کردستان *🌹اینبار قرار است مرام و مسلک شهیدی ازتبار دانش‌ آموزان،دفترم را زینت دهد🍃از تبار آنهایی که گرچه کوچک وکم سن‌ و سال بودند،✨اماحماسه ایثارشان درقبل و بعد از انقلاب برای همیشه در دل تاریخ جاودانه شده🌙پسرکی تازه به تکلیف رسیده مگر چقدر گناه دارد که سجده‌های نمازش📿برای آمرزش آنها طولانی شود؟✨مغفرت می‌طلبید برای آن لحظه‌هایی که بنده نفْسش بوده نه بنده خدایش.!!🌙او دراین سجده‌ها به دنبال شهادت می‌گشت.🕊️سال‌های ابتدایی جنگ، بوی شهادت را که از جبهه‌ها شنید،✨دیگر معطل نکرد و راهی شد.🕊️ آنروز را که برای اولین بار،لباسی که صدها بار با دستان خودت شسته شده بود را به مادر دادی تا بشوید✨به خاطر داری؟ میخواستی عطر مادر، را در واپسین لحظات زندگی‌ات به همراه داشته باشی✨خودت گفتی: این رفتن را بازگشتی در پیش نیست.. 🥀شهادت را از همان سجده‌های طولانی‌ات گرفتی📿از دلی که درآن سجده‌ها ابر بهار میشد و سخت می‌بارید.🥀آنقدر بارید تا زلال وشفاف شد،✨عشق سجده، آخرین لحظه هم همراهت بود✨گلوله که به سرت خورد💥به حالت سـجـده سر بر خـاک نهادی*🕊️🕋 *شهید ناصر جواهری* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام امروز مزار شهید حسین معز غلامی نایب الزیاره بودم🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh