9⃣6⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
دو سه روزی بود میدیدم توی خودش است.😕
پرسیدم:
« چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟ »
گفت:« دلــ💔ـم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست.😞 »
گفتم:«همین جوری ؟ »
گفت:«نه؛ با #حسن_باقری بحثم شد😯، داغ کردم. چه می دونم؟شاید باهاش بلندحرف زدم. نمی دونم. #عصبانی بودم. حرفم که تموم شد فقط بهم گفت:
👈 #مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی زنم 🚫که تو با من حرف می زنی. دیدم راست می گه😶.
الان دو، سه روزه کلافم. یادم نمی ره.»😔
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
#شهید_حسن_باقری🌷
شادی روحشان #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
«شهید مرتضی حسینپور» معروف به
«حسین قمی» متولد سال 64 بود.
او سال 83 وارد #سپاه شد. و در سال 92 با شروع فتنه در #سوریه وارد منطقه شد. سال 93 با ورود داعش به عراق، مرتضی به #عراق اعزام شد. جزو #اولین افرادی بود که با #حاج_قاسم در پدافند بغداد- سامرا مشارکت داشت. نبوغ و مجاهدتهای او به گونهای بود که فرماندهان به او لقب #حسن_باقری زمان را دادند.
#شهید_شاخص_سال97
#شهید_مرتضی_حسین_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠فرمانده، شهید مرتضی حسین پور : 🌷نمیروم #شهید شوم، میروم که بکُشم آنقدر میجنگم تا ریشه #تکفیری را
1⃣3⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_مرتضی_حسین_پور
🌷در ۳۰ شهریور سال ۱۳٦٤ در روستای #شلمان از توابع استان گیلان به دنیا آمد. با وجود آنکه در رشته مهندسی #الکترونیک دانشگاه ساوه قبول شده بود اما ترجیح داد وارد دانشگاه #افسری_امامعلی (ع) شود. شخصیت جهادی او در پایگاه امام علی (ع) نیروگاه قـم شڪل گرفت و با عشقی عمیقــ❤️ در سال ۱۳۸۳ وارد #سپاه پاسداران شد و از همـان اول سودای شهـادتـ🕊 داشت . او پس از گذراندن دوره دانشڪده افسری وارد ماموریتهای سخت شد.
🌷از سال ۱۳۹۲ در مناطق درگیری در عـراق و #سوریـه حضور پیدا ڪرد . و از فرماندهـان محورهای عملیاتی « #غوطه_شرقی» دمشق در سال ۱۳۹۲ بود. او جزو اولین افرادی بود که به همراه سردار حاج قاسم #سلیمـانی در پدافند بغداد - سامرا مشارڪت داشت و در فرماندهی عملیات شڪستن ⭕️حلقه محاصره بلد-سامرا نقش بسزایی ایفا ڪرد👌.
🌷او مسئول عملیات قرارگاه #حیدریـون بود و در حالی که در گرمای ۵۰ درجه بیابانهای تدمر #روزه بود به شناسایی میرفت. با وجود آنکه به نسبت خیلی از مسئولان خطوط مقدم جـوان بود در جلسات تخصصی بزرگان با شجـاعت💪 نظر میداد و آنقدر پخته بیان میڪرد ڪہ بقیه با #اطمینان به درستی آن را میپذیرفتند.
🌷در طول این مدت #شش بار مجروح شد.
⚡️ولی مجروحیت مانعِ ادامه حضورش در میدان های جهاد نشد🚫. نبوغ و مجاهدتهای او به گونهای بود که فرماندهان به او لقب " #حسن_باقری " زمان را دادند. او فرماندهی چندین پایگاه در کشور عراق را بعهده داشت. و با نام جهادی " #حسین_قمی " در دل فاطمیون ، زینبیون و حیدریون به عنوان نیرویی مخلص ، با اخلاق و فرمانـدهای شجـاع👌 شناخته شده بود.
🌷فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه و فرمانده #شهید_محسن_حججی در عملیات اخرش جهت تکمیل خاکریزهای دفاعی نیروهای رزمنده در منطقه مرزی #جمونه و شمال تنف در صحنهٔ جهاد حاضر شد✔️ و در ۱٦ مرداد ۱۳۹٦ در جریان فرماندهی نیروهای عراقی در تدمر سوریه به فیض شهادتــ🕊 نائل آمد و به ملکوتیان🌷 پیوست.
🌷خیلیها معتقد بودند او به زودی به موقعیتهای بزرگی در #سپاه و جمهوری اسلامی خواهد رسید. آنقدر حضورش موثر بود ڪہ #سردارسلیمـانی وقتی خبر شهادتش🌷 را شنید گفت خسارت بزرگی وارد شد کاش به جای او #من شهید🕊 شده بودم ».
" نثـار روح پرفتوحش #صلــوات "
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حسن باقری را بسیاری بهعنوان #مغزمتفکر اطلاعات نظامی ایران🇮🇷 میشناسند. او در نهم بهمن ماه سال ۶۱
3⃣5⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠صدای ژنرال ما....!!
🔰محمد رشید صدیق فرمانده تیپ ۲۴ مکانیزه #عراق رو گرفته بودیم. نوسان↕️ فشار خون داشت. اما هر چه معاینه اش می کردم #دلیلش رو نمی فهمیدم🤔. یه کم آروم شده بود
🔰تا اينكه صدای #حسن_باقری از سنگر فرماندهی بلند شد🗣. حسن وقتی با بی سیم📞 حرف مى زد، بلند صحبت می کرد تا صداش برسه اون ور.
🔰یه دفعه دیدم حالت #سرتیپ عراقی بهم ریخت😧! رنگش به سرخی و سیاهی متمایل شد. با سختی #پرسید: شما هم این صدا را می شنوی دکتر⁉️» پرسیدم: منظورت را نمی فهمم، مگر تو #صدایی می شنوی؟
🔰سرتیپ در حالی که در سنگر بی تابانه قدم می زد گفت: صدای یکی از #ژنرال های شماست. بله اون صدا همه اش تو گوشمه👂. با تعجب پرسیدم: ژنرال ما⁉️ حالا این #ژنرال کی هست؟
🔰از کجا می دونی ژنراله⁉️ گفت: چون همیشه فرمان می ده. فرمانهای مهم♨️. اون یک #کارکشته و قویه👊. فرماندهان ما همه شون از او می ترسیدن. پرسیدم: شما چه سابقه ای از اون ژنرال دارین که این طوری باعث #ترس شما شده؟
🔰سرتیپ پاسخ داد: ✘سابقه حمله، ✘شکست،✘فرار،✘مرگ، تو جبهه ى ما صدای او، به نام #صدای_عملیات شناخته شده. هر وقت صدای اونو از پشت بی سیم📞 می شنیدیم، #می_ترسیدیم.
🔰صداش که می یومد📣 قبل شروع حمله بوی #شکست از روحیه فرماندهان ما بلند می شد.
تازه فهمیده بودم دلیل #نوسانات فشار خون سرتیپ از چیست؟ #صدای_شهید_حسن_باقری
یا همان #ژنرال....
#شهید_حسن_باقری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حسن_باقری
#زمین_غصبی
نزدیڪ ظهر بود . از شناسایی بر میگشتیم .
از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم . آن قدر خسته بودیم ڪه نمیتونستیم پا از پا برداریم، ڪاسه زانوهامون خیلی درد میڪرد . حسن طرف شنی جاده شروع ڪرد به نماز خوندن. صبر ڪردم تا نمازش تموم شد .
گفتم : « زمین این طرف چمنیه ، بیا این جا نماز بخون »
گفت : « اون جا زمین ڪسیه ، شاید راضی نباشه .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
<<صبحتون معطر به دعای شهیدان>>
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #روایتگری | #روایت_شهدا
🔻 برشی از روایت عقلانیت در دفاع مقدس از نگاه #حسن_باقری
#با_این_ستاره_ها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نوشتن یادداشت روزانه را اجباری کرده بود. میگفت: بنویسید چه کارهایی برای گردان، تیپ، واحد و قسمتتون کردید. اگه بنویسید، نفر بعدی که میاد، میدونه چه خبره. اون موقع بهتر میتونه تصمیم بگیره.
#شهید #حسن_باقری
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد!❭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹۹ بهمنماه سالروز شهادت #نابغه جنگ تحمیلی شهید #حسن_باقری و فرمانده قرارگاه کربلا شهید #مجید_بقائی در عملیات #والفجر_مقدماتی منطقه #فکه گرامی باد.
#شادی_روحشان_صلوات
🇮🇷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عصر بود که از شناسایی اومد. انگار با خاک حمام کرده بود!
از غذا پرسید؛ نداشتیم.
یکی از بچهها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیدهها رو که دید، گفت:
"این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجیها خوردن از همون بیار. نیست؟ نون خشک بیار!"
شهید#حسن_باقری🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💔فاصله بین شوش تا فکه یک ساعت و نیم است. در صندلیهای عقب ماشین بین حسن باقری و مجید بقایی نشسته بودم.
مجید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت میکرد. توی این فاصله داشت سوره فجر را حفظ میکرد. قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست میخوانم؟ من داشتم حفظهایش را کنترل میکردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى» به فکه رسیدیم.
مجید به حسن گفت: نمیدانم چرا آیات آخر این سوره را نمیتونم حفظ کنم، گیر دارد. نمیدانم گیرش چیست؟ حسن با خنده گفت: میدانی گیرش چیست؟ گیرش یک ترکش است. گیرش یک لقمه شهادت است.
بابا! یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست. راست میگفت حسن! گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصیهای خدا، یک لقمه شهادتی بود که چند لحظه بعد در فکه با هم نوش جان کردند.
🥀خاطرهای به یاد سردار شهید معزز مجید بقایی،
فرمانده گمنام قرارگاه کربلا و فرمانده شهید معزز سردار #حسن_باقری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
«همه شرایط را بسنجید، اما بدانید آنکه به کار ما نتیجه میدهد، دست عنایت خداست.»
شهید #حسن_باقری