eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
ای #شهید🕊❤️ ای آنکه #آسمان را روشن ساخته ای، ای روشنایی های زندگی مردم، می شود برای منم دعای #شها
5⃣1⃣8⃣ 🌷 💠شوخ طبعی ❤️ 🔰بعضی وقتها ما با دوستانمان در مسجد🕌 شیخ راغب حرب که کنار یک باغ نزدیک بیمارستان بود می نشستیم. هر وقت می آمد دست پر بود و با خودش برای ما و بقیه ی دوستان شیرینی🍩 و تنقلات🍬 می آورد و با این کار ما را میکرد. 🔰علی خیلی بود و همیشه در کنار هم شاد بودیم. علی با شوخیهاش همیشه جو دوستانه و را در جمع دوستان برقرار میکرد. مثلا یک روز تولد🎉 یکی از دوستانمان بود.علی برای دوستش یک کادو 🎁گرفته بود و با خودش آورده بود و توی جمع دوستانمون به اون داد. 🔰وقتی دوستمون کادو و هدیه ای🎁 که علی برای اون اورده بود را باز کرد،دید که یک اسباب بازی است.ما وقتی این صحنه را دیدیم کلی خندیدیم😂 و از شوخی علی مدام باز خندمون میگرفت، حالا هم هر وقت به این فکر میکنیم و به یادش می افتیم خنده مون میگیره😄 و این خاطره فراموش شدنی نیست❌. راوی : ابراهیم دوست شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عشق_به_خانواده 💕 جواد به خانواده #عشــق میورزید و شماره همسـرش را در گوشی به ۷۲۱ ذخیره ڪرده بود،
🔰شجاعت در اوج حرکت🚶 و مشی رفتاری او بود وبا #اقتدار و اخلاص👌 کارهای زمین مانده را انجام می داد بدون آنکه کار انجام شده را به نام خود ثبت کند🚫 🔰دیگر شاخصه های جواد #خنده_رو بودن بود ولی به هیچ عنوان به کسی باج نمی داد❌ و همه او را به عنوان یک جوان #رشید با صلابت می شناختند ولی در عین حال خم می شد و دست پدر و مادرش را #باافتخار می بوسید😘 و ارتباط #عقیدتی بسیار بالایی با پدر و مادر خود داشت. #شهید_جواد_محمدی #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰 | 🔻محسن همیشه فردی خندان و خوش‌رو بود و در هیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمی‌شد، حتی در سخت‌ترین شرایط جبهه زمانیکه یکی از بچه‌ها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و می‌خندید وقتی بچه‌ها از او پرسیدند چرا در این شرایط می‌خندد؟ پاسخ داد نمی‌دانم چرا می‌خندم؟این خنده از شادی است یا ناراحتی؟! محسن خودش تعریف می‌کرد که در زمان خدمت سربازی یک روز در مراسم صبحگاه مشترک که اتفاقاً در جلوی صف هم ایستاده بودم ناگهان خنده ام گرفت و نتوانستم خود را کنترل کنم.فرمانده پادگان که مشغول سخنرانی بود از این حرکت من تعجب کرد دستور داد مرا از صف بیرون بکشند و 24 ساعت بازداشت نگه دارند بعد هم به من تذکر دادند که این عمل را انجام ندهم اما من گفتم خنده در ذات من است به هر حال خنده‌ای گاه و بیگاه محسن به همه بچه‌ها روحیه می داد. 💬راوی:همرزم شهید 🌷شهید محسن دین شعاری🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh