eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه3⃣7⃣ 💠 دعوای جنگی 🔸نمی دانم چه شد که کشکی کشکی، آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان #حرفشا
🌷 ⃣7⃣ 💠 جناب سرهنگ 🔸اسمش بود. اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش می گفتیم . دو سالی می شد که شده بود و با ما تو یک بود. 🔹بنده ی خدا چند بار افتاده بود به که جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ. کار دستم می دهید ها. اما تا می آمدیم کنیم که دیگر به او جناب سرهنگ نگوییم، باز از دهان یکی در می رفت و او دوباره می شد جناب سرهنگ.😂😂 🔸تا اینکه یک روز در باز شد و یک گله مسلح ریختند تو آسایشگاه و نعره زد: « سرهنگ یوسف، بیا بیرون!» یوسف انگار سه فاز ازش پریده باشد، پا شد و جلو رفت. فرمانده که درجه اش بود، گفت: «چشمم روشن. تو سرهنگ بودی و ما نمی دانستیم.» یوسف با خنده ای که نوعی گریه بود گفت: «اشتباه شده. من...»😧😧 🔹حرف زیادی نباشه! ببرید این (مسخره) را! 🔸تا آمدیم به خود بجنبیم یوسف را بردند و دست ما بجایی نرسید. چند مدتی گذشت و ما از یوسف خبری نداشتیم و او بودیم و به خودمان بد می گفتیم که شوخی شوخی کار دست آن بنده خدا دادیم.😔😔 🔹چند ماه بعد یکی از بچه ها که به سختی شده بود و پس از هزار و زاری کردن به عراقیها به بیمارستان برده بودند، پس از برگشت اردوگاه. تا دیدیمش و خواستیم حالش را بپرسیم زد زیر . چهار شاخ ماندیم که خدایا مریض رفت و برگشت!😂😂 که خنده خنده گفت: «بچه ها یوسف را دیدم!» همه از جا پریدیم:یوسف!😳😳 ــ دست و پایش را شکسته بودند؟         ــ فَکَش را هم پایین آورده بودند؟         _ جای سالم در بدنش بود؟         ــ اصلاً زنده بود؟! 🔸خندید و گفت: «صبر کنید. به همه سلام رساند و گفت که از همه کنم.»  فکر کنم چشمان همه اندازه ی یک نعلبکی شد!😉 --آره. چون نانش تو روغنه. بردنش اردوگاه . جاش خوب و راحته.😄😄 🔹می خوره و می خوابه و انگلیسی و آلمانی و فرانسه کار می کنه. می گفت بالاخره به ضرب و کتک عراقیها قبول کرده که است. و بعد از آن، کلی گرفته اند و بهش می رسند.😁😁 یکی از بچه ها گفت: «بچه ها راستش من تیمسارم!»😂😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
عادت داشتم #سرهنگ صدایش کنم،یه بار بهم گفت: اتیڪتمو بخون،چے نوشته؟ گفتم: #سید_جلال... گفت:از این بہ بعد #سید صدا کن منو تا یادم بیفته #پسر حضرت #زهرا_س هستم... خبر رسید پیکر مدافع حرم #شهید_سید_جلال_حبیب_اللہ_پور شناسایی شد.💐💐 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✓نظم، ✓مدیریت و ✓قدرت جهادی #شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در عرصه نبرد و سیستم اداری برای اداره کارها
8⃣7⃣4⃣ 🌷 🔹زمان جنگ وقتی نیروی زمینی بود، چند ماه خونه نیومده بود🚫،یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در🚪 دو نفر بودند. 🔸یکیشون گفت: منزل جناب همین جاست؟،دلم هری ریخت😥، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده 🔹گفت : جناب براتون پیغام فرستاده📩 و بعد یه پاکتی بهم داد💌،اومدم توی حیاط و پاکت رو بازکردم 🔸هنوز فکر می کردم خبر را برایم آوردند، آن را باز کردم ،یه نامه📜 توش بود با یه عقیق💍 🔹در آن نامه نوشته بود📝: "برای از زحمت های تو، دعات می کنم"، از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد☺️. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿 🌳چند روز بعد از شهید زنجانی قبر پهلویی شهید زنجاتی که مرحوم دشت آرا که در سر نماز فوت شدند فرزندشان که سپاه بود پیش من آمدند و داستانی عجیب برایم تعریف کردند ایشان گفتند ٣ روز قبل از شهید زنجانی خواب دیدم سردار سلیمانی بر سر قبر کنار پدرم که قبری خالی بود زیارت عاشورا می خواند قرآن 📖می‌خواند و در آخر فاتحه ای خواند رفت😔 🌳من با خودم خدایا سردار چرا داره سر قبر خالی زیارت عاشورا 🏴و فاتحه میخونه آخه بریا کی کسی اونجا دفن نیست❗️و بعد از چند روز دیدم که زنجانی در اینجا دفن شدند.💔 🥀لا حول و لا قوة الا بالله 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh