🌷شهید نظرزاده 🌷
عقب نشینے در ڪار نیست ! صداے فرمانده شهید مدافع حرم ، ابو علی ( مرتضی عطایی ) #بسیار_زیبا👌 #پیشن
0⃣0⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠اولین شب آخرین حرف
🔰اولین بار بود که بعد از #عقد رفتم منزل پدر آقا مرتضی. اون روز بعد از ظهر #آقامرتضی سر کار نرفته بود و اتاقش را مرتب کرده بود👌 وقتی منو به #اتاقش دعوت کرد کلی ذوق کردم😍
🔰تمام اتاق را با عکس های #شهدا تزیین کرده بود. درست از کنار درب اتاق🚪 یکی یکی عکس📸 شهدا را روی دیوار به شکل زیبایی #طراحی کرده بود. یکی را با #سربند های رنگی که با پونس های رنگی زیبا بالای عکس به موازات هم زده بود👌 و عکس یک #شهید را با چفیه که وسطش برش خورده بود و مثل پرده با روبان دو طرف عکس سنجاق🖇 کرده بود.
🔰خلاصه عکس هر شهیدی🌷 را خیلی زیبا آراسته بود. درست یادمه دو عکس شهیدی👥 که اول دیوار اتاق نصب کرده بود #شهیدان کاوه✓ و برونسی✓ بود. تنها دیواری که کمد داشت را عکس نزده بود❌ وقتی وارد اتاق شدم یکی یکی شهدا را کامل برای من #معرفی کرد.
🔰به عکس هر شهید🕊 که میرسید پرده ی زیبایی💖 که برای او درست کرده بود را کنار میزد و #بیوگرافی کاملی از اون شهید را برای من تعریف میکرد. وقتی حرف های او درباره هر #شهید تمام میشد من میگفتم چه مقدار از اطلاعاتی را که آقا مرتضی داده را قبلا نمیدونستم✅
🔰یک کمد هم کنار اتاق ایشون بود. داخل ویترین کلی نوار کاست📼 قرار داشت که همه #مداحی و یا کاست های افتخاری بود. داخل کمد هم کتاب های زیادی📚 از شهدا و وسایل شخصی ایشون بود.
🔰دو جفت مرغ عشق🕊🕊 هم که هر کدام #سه_تخم گذاشته بودن بر روی دو طرف اتاق به شکل موازی نصب بود. درب هر قفس را باز کرد و تخم های قشنگ شون را نشانم داد😍 رنگ مرغ عشق ها خیلی #جذاب بود آبی و زرد و سبز.
🔰اون شب #مادر آقا مرتضی با خنده از کارهای اون روز ایشون تعریف میکردن: روشویی منزل پدر #آقامرتضی ترکی⚡️ خورده بوده و اون روز آقامرتضی یک روشویی گلدار🌸 جدید نصب کرده بود که مامان ایشون میگفتن اگر میدونستم مرتضی را #داماد کنم روشویی را عوض میکنه زود تر دامادش میکردم😉
🔰بعد از #شهادت به خودم گفتم حرف آخر را همان شب اول👌 ایشون به من گفت ولی من متوجه نشدم😔 آخه اون روز ها که خبری از جنگ نبود. چند وقت پیش مجلسی دعوت بودیم و من و همسران #شهیدکاوه و برونسی🌷 با هم بودیم. یاد اون شب اول افتادم که مرتضی #الگوی خودش را این دو شهید بزرگوار میدونست و من الان همنشین همسران این دو شهید بودم♥️
#شهید_مرتضی_عطایی ❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠خاطره مقام معظم رهبری از #شهیدکاوه🌷💠
خدا را سپاسگذاریم که توفیق دست داد تا شما عزیزان لشگر ویژه ی شهدا را در مقرتان زیارت کردم آرزوئی بود و یاد نیکی از شماها در دل ما، در زمان اوایل تشکیل این تیپ و لشگر .هر چه ما شنیده بودیم تعریف و تمجید و ستایش قهرمانی ها و شجاعتهای این لشگر بود. البته حقیقتا با همه دل عرض می کنم جای این شهید عزیزمان خالی است. شهید محمود کاوه و همه ی شهدا، چه سرداران و چه بقیه ی برادرانی که به شهادت رسیده اند؛ اما خوب بعضی ها را انسان از نزدیک می شناسد، فضایل آنها را می داند، ارزشهائی را که گاهی در یک انسان، در یک جوان جمع شده از نزدیک لمس می کند و ای عزیزان محمود کاوه از این قبیل بود . در او ارزشهائی بود که برای یک جوان مسلمان ایده آل بود . . . فراموش نمیکنم همین شهید محمود کاوه بچه ای بود ، پدرش دستش را می گرفت ، او را به مسجدی که من آن جا صحبت می کردم و تفسیر می گفتم می آورد، ،جوانها پرواز کردند و ما ماندیم (گریه رهبر و حضار) بچه ها بزرگ شده اند. قدر آنها را بدانیم . کم سعادتی ماست، ما که به اصطلاح پیشکسوت آنها بودیم ماندیم، همچنان در لجن و در عالم ماده.
#یادش_باصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh