#طنـــزجبـهہ
دو تا از بچههای #گردان ، غولی👹 را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند.😂😅
گفتم: این کیه؟🧐
گفتند: عراقی
گفتم: چطوری #اسیرش کردید؟
گفتند:
از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی بهش فشار🤯آورده بود با لباس بسیجی ها اومده ایستگاه #صلواتی شربت 🚰گرفته و بعد پول داده حساب کنه 💰
اینطوری لو رفته بود.
بچهها هنوز میخندیدن..😂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#طنزجبهه 😂
🌸 شیرین کاری🌸
یه بار تو پادگان شهید مصطفی خمینی تا پادگان وحدتی مسابقه دو🏃 استقامت برگزار شده بود و وسط راه خسته🚶 شدم.
هم خودم خسته شده بودم هم قیافه جدی بچه ها خیلی می زد تو ذوقم.
مونده بودم چه کار کنم که هم رفع خستگی باشه و هم ایجاد خنده کنه بین بچه ها و برادران بهداری که بی کار نگامون می کردن.
یه لحظه خودم رو به حالت بی حالی🤕 رو زمین انداختم و مثل غش کرده ها در آوردم. همه بچه ها داد می زدن بهداری 😱 بهداری!😱
برادران بهداری جلو چشم همه برا کمک بدو بدو اومدن. شاید از اینکه یه کاری براشون بوجود اومده خوشحالم شده بودن. همینکه بدو بدو و با یه برانکارد نزدیکم رسیدن ، در یه لحظه بلند شدم و پا بفرار گذاشتم! 😂😂
صدای خنده😄😄 بچه ها در اومده بود و بچه های بهداری هاج و واج دنبالم میومدن...🏃♂💁♂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh