🔰 خبرنگار تو هفت تپه ازش پرسید:
برادر بلباسی ببخشید ، ما شنیدیم شما خیلی تو جبههها بودین ، میشه برامون بگین چندماه حضور داشتین تو جبههها ؟؟؟
علیرضا لبخندی زد و گفت:
از من نپرس چندماه تو جبهه ها بودم.
از من بپرس چه مدت نبودم اینجا که به تکلیفم عمل کنم...
شهید #علیرضا_بلباسی🌷
لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وصیت خاص و جالب شهید بلباسی به همسر خود
🔹همسر شهید بلباسی با اشاره به خاطرات مشترک زندگیشان بیان میکند: " در يكى از آخرين روزهاى زندگى مشتركمان وقتى با هم صحبت می کرديم وصيت نامه خود را به من داد تا بخوانم. آن را خواندم و پرسيدم چرا ننوشتى شما را كجا دفن كنند؟ نگاهى به من كرد و سرش را پايين انداخت به طورى كه از سؤالم پشيمان شدم. پس از چند لحظه لبخند زد و گفت: « وقتى در عمليات كربلاى ۴ مجروح شدم مرا به منزل آوردند و من از خانوادههاى بچههاى مفقود و شهيد خجالت میکشيدم كه نتوانستم پيكر فرزندانشان عقب بياورم. از خدا خواستم مرا مانند فرزندانشان طورى به شهادت برساند كه پيكرم در بيابان بماند.» درآن لحظه به ياد خاطره يكى از دوستان عليرضا افتادم كه میگفت: هرگاه عملياتى تمام مىشد و ما به عقب برمیگشتيم، اگر كسى دست خالى برمیگشت ناراحت مىشد و میگفت: «چرا دست خالى میآييد، باید یک شهيد يا مجروح را همراه خودتان بياوريد.»
شهید#علیرضا_بلباسی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh