🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق🔵🔰 #قسمت_بیست_و_هفتم استاد پناهیان: آقای اسلام زر
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق🌺✔️
#قسمت_بیست_و_هشتم: ارتباط اجباری عامل رشد هست
🔹🔶🔶🔵🔹🔴
استاد پناهیان:
👌نکته ای خدمت شما بگم
روابط در دنیا دو جور هستن:
👈روابط "اختیاری" و روابط "اجباری"
✳️روابط اختیاری "دوستت" هست که انتخاب میکنی.
♻️روابط اجباری ؛روابط تو با پدر و مادرت ،روابط تو با همسرت
(چون بعد یه مدت اجباری میشه)
😍جاااانم به روابط اجباری😘
🌱"هرچی رشده تو روابط اجباریه!"
👆👆
هرچی عرفان و معنویته تو روابط اجباریه.
✨هرچی رزقه تو "روابط اجباریه"
در مقابل روابط اجباری ، روابط اختیاری بیمزه هستن!!!
حالا تو هی سرمایه گذاری کن واسه روابط اختیاری ❗️
روابط اختیاری رو بیخیاااال
تو خونه دمق بدعنقی ؛ به دیگران که میرسی لبخند میزنی؟؟؟
😒
اینو اسلام اسمشو میذاره "منافق"
👥👆
❌نفاق نه دم داره نه سم
همینه ‼️
آدم سالم اینجوری نیس🚫
⚜حتی همسایه هم اجباریه
بیچاره باید ما رو تحمل کنه!
اینقدر سفارش به همسایه داری کردن
که به آقا رسول الله گفتن :
آقا همسایه ارث هم می بره؟
حضرت فرمودن نه ارث نمیبره
🔵اونا گفتن آخه شما یجوری سفارش کردین که "مقام همسایه نزدیک به پدر ومادر شد"
🙄😳
چرا همسایه اجباریه ❓
چون هر دم و دقیقه که نمیتونه بدبخت خونشو عوض کنه 😓
یه مقدار اجباری میشه...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
سفر به زاهدان
#قسمت_بیست_و_هشتم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
می دانستم کاسه ای زیر نیم کاسه است دوست داشتم از کارش سر در بیاورم.
موضوع چی بود آقای برونسی؟ به منم بگو
نگفت هر چه بیشتر اصرار کردم کمتر چیزی دستگیرم شد دست آخرگفتم:«یعنی دیگه به ما اطمینان نداری»
«اگه اطمینان نداشتم نمی آوردمت.»
«پس چرا نمی گی؟»
«مصلحت نیست.»
ساکم را بستم دنبالش راه افتادم طرف ترمینال،آن جا بلیط مشهدگرفتیم و سوار اتوبوس شدیم.
تو راه ازش پرسیدم «آخه جریان چی بود؟
باز هم چیزی نگفت.»
تا قبل از پیروزی انقلاب چند بار دیگر هم از آن قضیه سؤال کردم لام تا کام حرف نزد. تو سر نگه داشتن کارش یک بود؛ نمی خواست بگوید نمی گفت حتی ساواک حریفش نمی شد. یک بار که گرفته بودنش دندان هایش را یکی یکی شکسته بودند هزار بلای دیگر هم سرش در آورده بودند ولی یک کلمه هم نتوانسته بودند ازش بیرون
بکشند.
بالاخره انقلاب پیروز شد. چند وقت بعد سپاه تو خیابان احمد آباد " ۱ یک مرکز عملیاتی زد به نام مرکز خواهران ،برونسی هم شد مسؤول دژبانی آن جا به ایمانش همه اطمینان داشتند تمام آن مرکز ونگهبانی اش را سپرده بودند به او.
یک روز رفتم دیدنش اتفاقاً ساعت استراحتش بود تو اتاقش نشسته بود و انگار انتظار مرا می کشید.سلام و احوالپرسی کردم و نشستم کنارش .هنوز کنجکاو آن جریان بودم،همان مسافرت زاهدان ،به اش گفتم :«حالا که دیگه آب ها ازآسیاب افتاده بگو اون قضیه چی بود؟
گرفت چه می گویم خندید و با دست زد رو شانه ام،گفت:«ها حالا چون دیگه خطری نداره برات می گم.»
پاورقی
۱ نام خیابانی در مشهد مقدس
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh