eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 که ما یک گروه شناسایی هستیم به فکرشان هم نمی رسید که سیصد، چهارصد تا نیرو، تا نزدیکشان نفوذ کرده باشند. من درست کنار عبدالحسین دراز کشیده بودم گفت: «یک خبر از گردان بگیر ببین وضعیت چطوره.» سینه خیز رفتم تا آخرستون، سیزده چهارده تا شهید داده بودیم ۱ ". بعضی ها بدجوری زخمی شده بودند. همه هم با خودشان کلنجار می رفتند که صدای ناله شان بلند نشود حتی یکی دستش را گذاشته بود لای دندان هاش و فشار می داد که صداش در نیاید سریع چفیه اش را از دور گردنش باز کردم دستش را به هر زحمتی که بود از لای دندان هاش کشیدم بیرون و چفیه را کردم تو دهانش "۲". ما بین بچه ها چشمم افتاد به حسین جوانان "۳" صحیح و سالم بود بردمش عقب ستون،آهسته به اش گفتم: «هوا رو داشته باش که یکوقت صدای ناله کسی در نیاد.» پرسید: «نمی دونی حاجی برونسی می خواد چکار کنه؟» با تعجب گفتم :«این که دیگه پرسیدن نداره؛ بر می گردیم.» «پس عملیات چی میشه؟» «مرد حسابی! با این وضع و اوضاع عملیات یعنی خودکشی» منتظر سؤال دیگری نماندم دوباره به حالت سینه خیز رفتم. پاورقی ۱_ با آن حجم آتش که دشمن داشت و با توجه به موقعیت ما این تعداد شهید خودش یک معجزه به حساب می آمد. ۲- فردای آن شب که برگشته بودیم عقب دیدم از شدت فشار رد فرو رفتگی دندانها تو پوست و گوشت دستش مانده است. ۳_از فرمانده محورهای لشکر ۵ نصر و هم یکی از دستیارهای شهید برونسی که بعدها مثل فرمانده اش به فوج آسمانیان پیوست. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh