eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
تو مگه دوستم نداری بابایے...💗 مگه نگفتی میری برمیگردی...😔 گفتی یه روزی تو لباس عروس☺️ دلت میخواد که دور من بگردے... وقتی لباس پاره‌تو آوردن...😔 ندیدی که قد مامانے خم شد...! داد میزنم که آدما بدونن... باباے من #مـدافــع‌حــــرم شد...🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #همسرانه ❤️ 🍃ما سال پیش از شهادت حسین تمام روزهای ماه رمضان را در جوار شهدا افطار کردیم، شهید مح
🌿روز عملیات نام کسانی را که قرار بوده است در عملیات شرکت کنند خوانده‌اند و اسم آقا در فهرست نبوده است. حسین آقا برای گرفتن فرمانده محور، پیش او میرود اما فرمانده مخالفت میکند😞. 🌺همسرم که را بی‌فایده میبیند به فرمانده میگوید: من بچه‌ی اگر من را به این عملیات نبرید به محض برگشتن به حرم رضا(ع) میروم و از شما پیش آقا شکایت میکنم☝️... فرمانده محور وقتی شهید محرابی را میشنود بالاخره به او اجازه میدهد😍 🌿در همین لحظات یکی از به بقیه‌ی میگوید: همه‌ی ما از مشهد آمده‌ایم، فردا امام علیه السلام (ع) است و خوش بحال کسی که فردا شود🕊 🥀هنوز حرف این تمام نشده بود که شهید محرابی به همرزمانش میگوید:" آن کسی که میگویی فردا #"شهید" میشود من هستم فردای آن روز، روز امام رضا در سوریه تیر به قلب💖 ایشان اصابت کرد و در حالی که در "سجده" بودند و آخرین کلمه‌ای که گفتند #"یاابالفضل"بود به رسیدند✨🕊 راوی:همسر 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
《اگر خون و پیام (س)نبود امروز اسلام و قرآن درعالم نمیکرد🚫》 💔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
می‌گویند شهادت یعنی مردن از شدت عشق 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می‌گویند شهادت یعنی مردن از شدت عشق 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‹بہ‌مرگ‌داخل‌بستر‌نمیشود‌دل‌بست خداکند‌کہ‌شہادت‌بہ‌دادمابرسد..!:)🌿› 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ 🔸چفیه حتی روز دامادی یکبار درمسیر زیارت امام رضا (علیه السلام) به قصد دیدار شهید حمزه و خانواده شان به منزلشان رفته بودیم. چیزی که در منزلشان بیش از همه جلب توجه می‌کرد؛ نمایشگاه کوچکی از پوکه ها و فشنگ ها و آثار و نمادهای دفاع مقدس بود؛ گوشه ای از خانه متعلق به این نمایشگاه بود. نزدیک اذان مغرب بود؛ خیلی راحت پیشنهاد کرد که با هم به مسجد برویم. میگفت کاری در مسجد دارد که باید برود من که خیلی کنجکاو بودم بیشتر با حسین آشنا بشوم قبول کردم تا به مسجد برویم. هنگام و پس از نماز جماعت شاهد بودم که حسین محور توجه جوانان و نوجوانان در مسجد بود. ظاهرا بسیاری از امور فرهنگی مسجد را بر عهده داشت. او همیشه چفیه اش را گردنش می‌گذاشت. یادم نمی‌آید جایی او را با پوشش رسمی خارج از منزل بدون چفیه دیده باشم. حتی روز دامادی اش هم چفیه جزو لباسش بود. نکته ی بعدی که برایم جالب بود این بود که خیلی دقیق مسائل جاری و سیاسی را رصد می کرد و نسبت به کوچکترین تحرکی بی تفاوت نبود و موضعگیری داشت. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ وقتی که اولین بار از ماموریت برگشته بودند برای استقبال به امام زاده یحیی رفته بودیم با بغضی که درگلو از شهادت شهید محمد طحان داشتم با اشکهای جاری،محمدحسین را در بغل گرفته بودم تو اون لحظه به من گفت: گریه نکن خوش به حال محمد شد ،ما باید به فکر خودمان باشیم ببینیم کجا هستیم. درجلوی ورودی امام زاده یحیی، خم شد وجلوی قدم های پدر شهید طحان رابوسید شاید به خاطر همین ادب به پدر شهید ،خدا محمدحسین را زود خرید. 🎙نقل از دوست شھــید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh