🌷شهید نظرزاده 🌷
#حتما_بخوانید👇👇 🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا
🍃❣🍃❣🍃
🍃✨گفت حاجی #قَسَمت می دم به حضرت زینب(سلام الله علیها) مخالفت نکن بزار من برم. حاجی من #مال_اینجا_نیستم.من اونجا راحتم
✨🍃گفتم برو دوره #مربیگری بعد، گفت حاجی من دوست دارم برم منطقه، دیدم حسین واقعا بند نیست رو زمین. بعد از برگشت از منطقه روحیاتش خیلی تغییر کرده بود و یه وقت هایی بهش نگاه می کردم، می دیدم تو خودشه و ذهنش با خودش درگیره، باخودش کلنجار می ره.
✨🍃راستش افراد زیادی رو واسطه کرده بود که #رضایت بدم دوباره بره ماموریت و من همش مخالفت می کردم، حتی از فرماندهی زنگ زدن گفتن منطقه اعلام نیاز حسین رو فرستادن که من باز اجازه ندادم.
✨🍃چون معتقد بودم باید بچه ها با فاصله زمانی خاصی برن منطقه [سوریه] ولی حسین من رو تو یه شرایط خاصی قرار داد، واقعا نتونستم بهش بگم نه، وقتی قسمم داد، یه جورایی شل شدم و دلم #لرزید، حس خوبی نداشتم، احساس کردم خیلی آسمانی شده.
✨🍃بعدا که رفت منطقه، خبر دار شدیم، اول مجروح شده بعد حدود بیست و چهار ساعت مفقود شده بود، بعد پیکرش رو طی مراحلی پیدا کردن و مشخص شد شهید شده.
راوی: (فرمانده شهید)
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#ذاکر_اهل_بیت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh