🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑷ 📖از منطقه داشتیم برمی گشتیم شهر. در آن سرمای زمستان یک مرد کرد با زن و بچه اش، ک
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑸
📖عالی ترین نشان جمهوری اسلامی توسط رهبر انقلاب بر شانه های حاج قاسم نقش بست. روزی که بابا مدال ذوالفقار را از حضرت آقا گرفتند ...
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑸ 📖عالی ترین نشان جمهوری اسلامی توسط رهبر انقلاب بر شانه های حاج قاسم نقش بست. رو
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑹
📖روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم. در راه برگشت؛ صدای اذان آمد، احمد گفت: ...
📚کتاب: #ملاقات_در_ملکوت
#شهید_احمد_مشلب🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑹ 📖روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم. در راه برگشت؛ صدای اذان آمد،
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑺
📖یک روز پدرم با کلی ذوق و شوق براش کفش چرمی نو خرید، ولی علی دوست نداشت بپوشه. می گفت: خیلی ها ندارند و غصه میخورند. با اصرار مادرم کفش را پوشید ولی ...
📚کتاب: #علی_بیخیال
#شهید_علی_حیدری🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑺ 📖یک روز پدرم با کلی ذوق و شوق براش کفش چرمی نو خرید، ولی علی دوست نداشت بپوشه. م
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑻
📖بچه ها تا صدای باغبان خشمگین رو شنیدند، میوه ها را انداختند و فی النور جیم فنگ شدند. منم خواستم برم که ...
📚کتاب: #حبیب_خدا(ص/۶۳)
#شهید_حبیب_الله_جوانمردی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑻ 📖بچه ها تا صدای باغبان خشمگین رو شنیدند، میوه ها را انداختند و فی النور جیم فنگ
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑼
📖اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش میکرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده هم بود میگفت: هر چه که داریم باهم میخوریم. حتی اگر نان و ماست باشد. یک شب ...
#شهید_عباس_بابایی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑼ 📖اگر مهمان با دعوت آمده بود، سفارش میکرد فقط یک نوع غذا درست کنم و اگر ناخوانده
🕊 #افلاکیان_خاکی 10
📖 ای مادر هنگامی که فرودگاه تهران را ترک گفتم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: ...
#شهید_مصطفی_چمران🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 10 📖 ای مادر هنگامی که فرودگاه تهران را ترک گفتم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفت
🕊 #افلاکیان_خاکی 11
📖 چه کار کردی احمق ؟! زدی تو گوش فرمانده سپاه غرب کشور. میدونی چی کارت می کنند؟ خودت را بدبخت کردی. جلوی چشم این همه آدم زدی تو گوش محمد بروجردی ...
📚کتاب #تکه_ای_از_آسمان(ص/۵۴)
#شهید_محمد_بروجردی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 11 📖 چه کار کردی احمق ؟! زدی تو گوش فرمانده سپاه غرب کشور. میدونی چی کارت می کنند؟
🕊 #افلاکیان_خاکی 12
📖 گفتند: چند دقیقه دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: ...
#شهید_احمدعلی_نیّری🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 12 📖 گفتند: چند دقیقه دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد ح
🕊 #افلاکیان_خاکی 13
📖 خیلی گرفته و ناراحت بود و با کسی حرف نمی زد. و با تعجب سوال کردم: داش ابرام چیزی شده؟ گفت: نه چیزی نیست.
گفتم اگه چیزی شده بگو شاید بتونم کمکت کنم. گفت: چند وقتیه یه دختر...
#شهید_ابراهیم_هادی
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 13 📖 خیلی گرفته و ناراحت بود و با کسی حرف نمی زد. و با تعجب سوال کردم: داش ابرام چ
🕊 #افلاکیان_خاکی 14
📖 گفتم: هوا خیلی سرد شده ولی من هنوز نتونستم بخاری تهیه کنم. داوود با تعجب گفت: برای چی؟! گفتم: کمی بدهی دارم که ...
📚 کتاب #قرار_یکشنبه_ها(ص/۸۹)
#شهید_داوود_عابدی
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 14 📖 گفتم: هوا خیلی سرد شده ولی من هنوز نتونستم بخاری تهیه کنم. داوود با تعجب گفت:
🕊 #افلاکیان_خاکی 15
📖 وقتی از کنار مزار شهیدان می گذشتیم
رو به من کرد و گفت: خدا کند جنازه من به دست شماها نرسد .
گفتم: چرا؟! گفت: برادران بسیار به من لطف دارند و می دانم که وقتی ...
#شهید_علی_تجلایی
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 15 📖 وقتی از کنار مزار شهیدان می گذشتیم رو به من کرد و گفت: خدا کند جنازه من به د
🕊 #افلاکیان_خاکی 16
📖 حمید رضا از پوشیدن لباس نو به شدت ابا داشت.
اگر هم مجبورش میکردند، حتما باید یکبار لباس را می شست و بعد میپوشید تا لباس تازه بنظر نرسد.
می گفت: شاید بچه های ...
📚 کتاب #راز_رجعت (ص/۵۷)
#شهید_حمیدرضا_ملاحسنی
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 16 📖 حمید رضا از پوشیدن لباس نو به شدت ابا داشت. اگر هم مجبورش میکردند، حتما باید
🕊 #افلاکیان_خاکی 17
📖 سر تا پایش خاکی بود.
چشم هایش سرخ شده بود; از سوز سرما.
دوماه ندیده بودمش. گفتم:
حداقل یه دوش بگیر. یه غذایی بخور. بعد نماز بخون.
سر سجاده ایستاد. آستین هایش رو پایین کشید و...
📚 کتاب #یادگاران (ص/۳۲)
#شهید_محمدابراهیم_همت
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 17 📖 سر تا پایش خاکی بود. چشم هایش سرخ شده بود; از سوز سرما. دوماه ندیده بودمش. گ
🕊 #افلاکیان_خاکی 18
📖 روستای سابقیه را تازه فتح کرده بودیم.
درگیری سنگینی داشتیم. در آن درگیری ها، تانک را پشت دیواری از دید پنهان کردیم.
همان موقع گوشی همراه محسن شروع کرد به اذان گفتن. سریع پیاده شد و ....
📚 کتاب #سرمشق
#شهید_محسن_حججی
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم: 🌷ڪاری که انجام میدهید، حتی نایستید ڪه ڪسی بگوید #خسته_نباشید! ازهمان درپشتی
🕊 #افلاکیان_خاکی 19
📖 توپخانه سپاه که تاسیس شد، سردرِ سنگرش این آیه را نوشت: "وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی". بعدها روی هر موشکی که میخواستند پرتاب کنند ....
📚 کتاب #یادگاران(ص/۲۳)
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷زنگ زده بود وقت گرفته بود بیاید مطب من، مطب یه #روانشناس. 🌷نه که یک آدم معمولی باشد
🕊 #افلاکیان_خاکی 20
📖 بعضی از قوم و خویشهایمان که از شهرستان می آمدند، رسیده و نرسیده گله می کردند: آخه این درسته که علی آقا ماشین و راننده داشته باشه، اون وقت ....
📚 کتاب #یادگاران(ص/۱۱)
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 20 📖 بعضی از قوم و خویشهایمان که از شهرستان می آمدند، رسیده و نرسیده گله می کردند:
🕊 #افلاکیان_خاکی 21
📖 عصر بود که از شناسایی آمد. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید، نداشتیم. یکی از بچه ها تندی رفت و از نزدیکی شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کبابها را که دید ....
📚 کتاب #یادگاران(ص/۲۶)
#شهید_حسن_باقری🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 21 📖 عصر بود که از شناسایی آمد. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید، نداشتیم.
🕊 #افلاکیان_خاکی 22
📖 بعد از شهادتش یکی از دوستان، صحنه ی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز ....
#شهید_جواد_الله_کرم🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 22 📖 بعد از شهادتش یکی از دوستان، صحنه ی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای
🕊 #افلاکیان_خاکی 23
📖 ما در طبقه پایین زندگی می کردیم وآقای کلاهدوز در طبقه ی بالا. هیچ وقت متوجه ورود و خروج او نشدم. یک شب اتفاقی در را باز کردم ....
📚کتاب #خانه_ای_ازنور(ص/۹۹)
#شهید_یوسف_کلاهدوز🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 23 📖 ما در طبقه پایین زندگی می کردیم وآقای کلاهدوز در طبقه ی بالا. هیچ وقت متوجه و
🕊 #افلاکیان_خاکی 24
📖 زمانی که بعضی مغازه دارها جنس ها رو احتکار می کردند. من رفتم و برای فرزند کوچکم احمد از داروخانه ۲ قوطی شیر خشک گرفتم. محمد بهم گفت: ....
#شهید_محمد_بهرامیه🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 24 📖 زمانی که بعضی مغازه دارها جنس ها رو احتکار می کردند. من رفتم و برای فرزند کوچ
🕊 #افلاکیان_خاکی 25
📖 حسین فرزند یکی از بزرگترین سرمایه داران اصفهان بود.
پدر حسین بارها خواسته بود که کارخانه خودش را به نام حسین بزند تا اینکه او را به....
#شهید_حسین_بهرامی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 25 📖 حسین فرزند یکی از بزرگترین سرمایه داران اصفهان بود. پدر حسین بارها خواسته بود
🕊 #افلاکیان_خاکی 26
📖 صدای انفجار از دور و نزدیک می آمد. با خودم گفتم:
الان که وقت نماز نیست اگر یک خمپاره بیاید اینجا همه نابود می شویم.
اما مصطفی طبق معمول...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 26 📖 صدای انفجار از دور و نزدیک می آمد. با خودم گفتم: الان که وقت نماز نیست اگر
🕊 #افلاکیان_خاکی 27
📖 به شدت عصبانی شد. لب هم به غذا نزد. گفت:
دلیلی نداره برای ما که فرمانده ایم چلوکباب بیارند، برای نیرو ها غذای دیگر.
و بعد هم دستور داد...
#شهید_حسین_خرازی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 29 📖ما در گردان عمار بودیم و عباس در گردان تخریب. یک روز برادر عباس پیش من امد وگف
🕊 #افلاکیان_خاکی 30
📖 یک بار یکی از قاچاقچی های مواد مخدر به ایشان پیشنهاد دو میلیون تومان رشوه کرده بود تا بتوانند مواد رد کنند ولی ایشان قبول نکرده بود.
بعد از مدتی آن شخص آمد و به من گفت:برادر زاده شما...
#شهید_حسین_جلایری🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 30 📖 یک بار یکی از قاچاقچی های مواد مخدر به ایشان پیشنهاد دو میلیون تومان رشوه کرد
🕊 #افلاکیان_خاکی 31
📖 گفتم حاجی چقدر حقوق میگیری؟
حاجی مبلغی را گفت که من خیلی تعجب کردم.
گفتم حاجی این حقوق یک افسر جز است سرداری مثل شما در عراق سه برابر....
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh