🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_حمید_باکری به روایت همسرش❣ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ، ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻗﺸﻨﮕﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﺁﻭﺭﻡ، ﺩﻟﻢ ﺍﺯ #ﻏﺮ
💠حمید #آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و #اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که #کیست و برای چه آمده است؟!
نامه #پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط.
💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان #غرور برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به #خطا بروم.
همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط #ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم.
#به_روایت_همسر
#کتاب_نیمه_پنهان_ماه
#شهید_حمید_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌾#ستارههای_زینبی
🌴همسرم #اواخر از کمر درد شبها🌜 خوابش نمیبرد. دکتر که رفت تشخیص دادند یک #کیست کنار مهره کمرش درآمده و باید عمل شود. دکتر حتی لیست #وسایلی که برای عمل نیاز داشت را به علی آقا داده بود.
🌳همان ایام من هم #مریض بودم. خب چه بهانهای از این بالاتر که یک نفر قرار عمل دارد یا #همسرش مریض است. #شهید به راحتی میتوانست به خاطر یکی از این موارد به #مأموریت نرود، اما به کار و وظیفهاش عشق 💓میورزید.
🌴 همین عشق 🌸🥀و اعتقادی که به هدفش داشت، باعث شد بین #محبت خانواده و رفتن به جبهه توازن ایجاد کند و برای جهاد به #سوریه برود.
ساده زیست هم بود و خیلی اهل مادیات نبود.
🌳اگر میشنید یک نفر #احتیاج دارد، ولو شده با فرستادن غذا به خانهشان سعی میکرد #کمکی کرده باشد، اما نکتهای که من در زندگی با ایشان آموختم، صبر در مسائل و مشکلات است. همسرم آدم #صبوری بود و این صبر را به من هم منتقل کرد. وگرنه داغ رفتنش را نمیتوانستم تحمل کنم.
🌴اینها به خاطر #اعتقاداتشان رفتند و این اعتقادات آنقدر ارزش دارد که برایش جان داد. همینها ما را آرام میکند. من شاید هرگز فکر #شهادت🕊 علی را نمیکردم، ولی حداقل خوشحالم که در راه #درستی او را از دست دادم.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_علی_نظری
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh