🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🐚🕊🐚🕊 در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود. #شهید_سیدمرتضی_آوینی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzade
7⃣3⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#عاشقانه_شهدا
🔹با این که تعداد #مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود، ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمیکردیم
🔸با آن که من هم #کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً #گرفتاری کاری داشت و #تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود. وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می برد.
🔹من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر #مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد. تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به #گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی داشت. از من خیلی خوش خلق تر بود.
#همسر_شهید_مرتضی_آوینی
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رفیق علیرضا می گفت:
اگه یکم دیر بیام سر مزارش، میاد به خوابم و #گلایه میکنه.
هر وقت #گرفتاری تو زندگیم پیش میاد، میام مزارش ...
همین پارسال #بچه_ام مریضی سختی گرفت ... هرچی دکتر بردیم فایده نداشت.
اومدم سر مزار علیرضا بهش گفتم:
تو پیش #خدا #آبرو داری؛
#دعا_کن بچه ام خوب بشه ...
خیلی سریع بچه ام خوب شد ...
منبع : #شهید_علیرضا_کریمی؛ #کتاب_مسافر_کربلا، صفحه ۸۵
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
انتشار فیلم پیاده روی شهید حسین معز غلامی در طریق کربلای معلی #شهید_حسین_معز_غلامی 🌷 #مدافعان_حرم #
هیئتی که داشتیم بعضی موقع ها #اراذل محل هم میومدن
من همیشه ازاین موضوع #ناراحت بودم
ولی #حسین حتی کوچک ترین خرده ای به اونا نمیگرفت و باهاشون خیلی خوب برخورد میکرد ...
یه روزی که بهش #گلایه کردم گفت: اتفاقا همین ها #واجبه که بیان هیئت؛ امام #حسین (ع) کار خودش میکنه و کاری که باید بشه میشه...
#شهید_حسین_معز_غلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_الیاس_چگینی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔻راوی: همسر شهید
🔰تصمیمش را گرفته بود. به من گفت اصل کار #تو هستی، اگر اتفاقی برایم بیافتد 👈تویی که باید بار #مسئولیت ها را به دوش بکشی، اگر #راضی نباشی نمی روم🚷 من هم گفتم کسی نیستم که شما را از این راه #منع کنم.
🔰همیشه در دوران جوانی با خودم فکر می کردم💭 این سعادت را نداشتیم که در #دفاع_مقدس حضور داشته باشیم وقتی صحنه های جنگ💥 را در تلویزیون📺 نشان می دادند نگاه می کردم و #حسرت می خوردم و گریه می کردم که ای کاش ما در آن زمان بودیم و قدمی بر می داشتیم.
🔰وقتی موضوع #سوریه پیش آمد و #آقا_الیاس تصمیمش را با من در میان گذاشت کمی به خاطر بچه ها نگران😥 بودم ولی خودم #مخالفتی نداشتم. برای دخترم نگران بودم که خیلی پدرش را دوست💗 داشت. موضوع را که مطرح کردم گفت: راضی کردن #فاطمه با من، گفت: در هر کاری توکلت به خدا باشد، من هم دیگر چیزی نگفتم.
🔰به خودم آمدم و #نهیب زدم که تو همیشه می خواستی در میدان عمل باشی و اینجا میدان عمل💪 است. این شد که همان #مخالفت کوچکم که بهانه اش بچه ها بودند نیز از بین رفت💥
🔰تا الان یک لحظه و یک بار اتفاق نیافتاده🚫 است که #گلایه کنم، با وجود دلتنگی ای که دارم اما نگفته ام چرا رفت. خبر #شهادت را شنیدم خدا را شکر کردم، در دور و اطراف و خانواده مان شهیدی🌷 نداشتیم و الیاس #اولین_شهید خانواده شد.
🔰همیشه به خودم می گفتم این #شهدا چه کسانی هستند که به این درجه🏅 رسیده اند، فکر می کردم💬 خیلی دور و #باورنکردنی باشند. این اتفاق که برای همسرم افتاد #افتخاری برای من شد، ایشان خودش هم آرزوی شهادت🕊 داشت، برایش دعا می کردم و می گفتم خدایا به خانواده، مرگ جوان نده ولی اگر #شهادت خواستی بدهی هر زمان که بود اشکالی ندارد☺️
#شهید_الیاس_چگینی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 3⃣3⃣#قسمت_سی_سه 💢از او در مى گذرد اگر چه از #همو_ضربه
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣3⃣#قسمت_سی_وچهارم
💢این #فریاد، دل💗 ابن سعد را مى لرزاند و ناخودآگاه فریاد مى کشد:
دست بردارید از خیمه 🏕ها.و همه پا پس مى کشند از #خیمه ها و به #حسین مى پردازند.حسین دوست دارد به تو بگوید:خواهرم به خیمه برگرد.
اما #حنجره اش دیگر یارى نمى کند.
و تو #دوست دارى کلام نگفته اش را #اطاعت کنى ، اما زانوهایت تو را راه نمى برد.مى دانستى که کربلایى هست ،
مى دانستى که #عاشورایى خواهد آمد.
آمده بودى و مانده بودى براى همین روز.
🖤اما هرگز گمان نمى کردى که #فاجعه تا بدین حد #عظیم و #شکننده باشد.
مى دانستى که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت...
و بر محمل #شهادت سفر خواهد کرد...
اما گمان نمى کردى...
که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از #ظهور او این همه داوطلب داشته باشد....شهادت ندیده نبودى .
مادرت #عصمت کبرى و پدرت على مرتضى و برادرت حسن مجتبى همه هنگام سفر رخت #شهادت پوشیدند.
💢چشمت با #زخم و ضربت و خون ناآشنا نبود. این همه را در #پهلو و بازوى مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روى برادر دیده بودى اما هرگز تصور نمى کردى که دامنه #قساوت تا این حد، #گسترده باشد.تصور نمى کردى که بتوان پیکرى به آن قداست را آنقدر تیر باران☄ کرد... که #بلاتشبیه شکل #خارپشت به خود بگیرد.مى دانستى که روزى #سخت_تر از روز اباعبداالله نیست .
🖤این را از #پدرت ، #مادرت و از خود #خدا شنیده بودى... اما گمان مى کردى که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز على ، کمى سخت تر باشد
یا خیلى سخت تر.... اما در مخیله ات هم
نمى گنجید که ممکن است جنایتى به این #عظمت در #عالم اتفاق بیفتد...
و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند. به همین دلیل این سؤ ال از دلت مى گذرد که چرا آسمان🌫 بر زمین نمى آید و چرا کوهها🏔 تکه تکه نمى شوند...
💢مبادا که این سؤ ال و #حیرت ، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد. زینب!
دنیا به آخر نرسیده است . به ابتداى خود هم بازنگشته است . اگر چه #ملائک یک صدا مویه مى کنند:
اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الماء. و خدا به مهدى منتقم اشاره مى کند و مى گوید: انى اعلم ما لا تفعلون. ✨
اما این #رجعت به ابتداى عالم نیست .
🖤این بلندترین #نقطه تاریخ است.
حساسترین مقطع آفرینش است . خط استواى خلقت است . حیات در این مقطع از زمان ، دوباره متولد مى شود و تو نه فقط شاهد این #خلق جدید که قابله آنى . پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن ! صبور باش و و رى مخراش ! صبور باش و #گیسو و کار خلق پریشان مکن.بگذار #شمر با دست و پاى خونین از قتلگاه بیرون بیاید،
سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند...
💢و به دست خولى #بسپارد و زیر لب به او بگوید:_✨یک لحظه #نور چهره او و #جمال صورت او آنچنان مرا به خود #مشغول کرد که داشتم از #کشتنش غافل مى شدم . اما به خود آمدم و کار را تمام کردم . این سر! به امیر بگو کهکار، کار من بوده است....
بگذا ر این ندا در آسمان 🌫بپیچد که :
_✨قتل الامام ابن الامام(17)
🖤اما حرف از فرو #ریختن آسمان نزن!
سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین مى کوبد... و هستى را به آرامش دعوت مى کند. #سجاد را ببین که چگونه بر سرکائنات فریاد مى کشد که_✨این منم حجت خدا بر زمین !و با دستهاى لرزانش تلاش مى کند که ستونهاى آفرینش را استوار نگه دارد.#شکیبایى ات را از دست مده زینب ! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است .
اینک این ملائکه اند که صف به صف پیش روى تو زانو زده اند...
💢و تو را به صبورى دعوت مى کنند.
این تمامى پیامبران خداوندند که به تسلاى دل مجروح تو آمده اند.
جز اینجا و اکنون ، زمین کى تمام پیامبران را یک جا بر روى خویش دیده است.این صف اولیاست ، تمامى اولیاءاالله و این خود محمد (صلى االله علیه و آله و سلم ) است . #این پیامبر خاتم است که در میانه معرکه ایستاده است ، #محاسنش را در دست گرفته است و اشک مثل باران🌨 بهارى 🌸بر روى گونه هایش فرو مى ریزد.
🖤 یا جداه ! یا رسول االله ! یا محمداه ! این حسین توست که...نگاه کن زینب !
این خداست که به #تسلاى تو آمده است.خدا!... ببین که با فرزند پیامبرت چه مى کنند! ببین که بر سر عزیز تو چه مى آورند؟ ببین که نور #چشم على را...
نه . نه ، شکوه نکن زینب ! با خدا شکوه نکن ! از خدا #گلایه نکن .
فقط سرت را بر روى شانه هاى آرام بخش خدا بگذار و هاى هاى گریه کن.
خودت را #فقط_به_خدا بسپار.
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
♨️ کمی به قبایمان بر بخورد...
👈 روزگاری استاد فکری، همیشه بر مدار حق، #فیلسوف و بصیر، مردی با #غیرت_دینی و #مصباح دوستان انقلاب در میان ما بود همانکه همیشه خار چشم دشمنان بود و قبل از آنکه رهبری دستور بدهند وارد میدان میشد و یک تنه به تمامی شبهات پاسخگو بود و خود را در آماج تمامی تهمت ها و ناسزا ها قرار میداد تا مبادا رهبری احساس غربت کند و اسلام تنها بماند.
👈 حال که امروز پیام رهبری را می بینیم که دعوت از فعالین عرصه ی فکر می کند یاد او را گرامی میداریم و از تمامی متفکرین، فلاسفه و فقها و اساتید این عرصه #گلایه داریم که چرا شما را در میدان نمی بینیم؟
👈 چرا #مطهری منشانه و مصباح مرام این روزها در کف دانشگاه ها و مساجد غوغا به پا نمی کنید؟
👈 با بیانیه دادن ها و موضع گرفتن ها مشکلات جوانان ما حل نمی شود، باید پاسخگوی سؤالاتشان بود در وسط میدان مبارزه، چه با تبیین و چه با مناظره.
👈 الان که #رهبری به همه ی ما دستور داده اند باید احساس وظیفه کنیم و آنچه که باید انجام دهیم، متفکرین به میدان بیایند و مستمعین و کاردار های فرهنگی فضا را برای گفتگو آماده کنند.
خدایا قسمت ما کن کمی #مصباح بودن را...🤲
#غیرت_دینی
#جهاد_تبیین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh