🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که برات #کربلا میدهد وعده ی ما در کربلا 📜بخوانید👇👇 #شهید_علیرضا_کریمی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzade
8⃣9⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهیدی که برات #کربلا میدهد
#بخش_پایانی👇👇
🔹یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم #فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن❎،اگه میتونی #همین_الان بیا!!
🔸نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت⌚️ از شرق تهران رسیدم به غرب. ⚡️اما #رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس🚌 از اینجا حرکت می کنه.
🔹قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای #اربعین کربلا باشیم😊. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت #مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین❌!
🔸گفتم:باشه اما من #گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه📖 خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی💷 که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم😔.
🔹نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست☺️، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد #بیار. با تعجب😦 به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست #کس_دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود🚫. اما احساس میکردم ما #دعوت_شدیم.
🔸با ورود #کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی #حضورعلیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم😌. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم👀. بعد از آن هرجا که می رفتم به #یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و...
🔹سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. ⚡️اما عجیبتر این که دست #عنایت_خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم👌.
🔸در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت #سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی☺️. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت #امام_زمان(عج) و بعد به یاد #علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود👌.
🔸پس از بازگشت بلافاصله راهی #اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا🌷 رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم #برادرشهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است.
🔹داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای #عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم🎧. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا برادر شما #علیرضا_کریمی✋️
#شهیدعلیرضاکریمی با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞
📚مسافر کربلا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzad
🌷شهید نظرزاده 🌷
جلسه اول که با هم صحبت کردیم #پلاک_سپاهش را آورده بود و قبل از اینکه صحبت کند پلاکش را نشانم داد و
0⃣4⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا
💠حضرت زهـرا(س)فرمودند:👇
✓بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد🙂 و✓ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با #همسرانشان مهــــربان و بخشنده اند.❤️
🔰و #علیرضای_من از با ارزشمندترین #مردان زمان خود بود چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمی داد🚫 و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــــق به #همسرش دست و دلباز بود.
🔰تا جایی که وقتی برای #خرید به بازار و یا به گردش و مسافرت می رفتیم اجازه نمی داد⭕️ هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم ...
#سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد😊
🔰می گفت: برای من خیلی زشت است که در کنار #خانمم باشم و همسـرم حتی یک پاکت🛍 را همراه بیاورد
🔰برای جایگاه #زن اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشــ❤️ــق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار یا اصرار من انجام می داد✔️
🔰می گفت: خانمم شما فقط مواظب #چادر و #حجابت باش .حتی هم علی اکبرمان را بغل می کرد و هم وسایل را می برد..
🔰جزئیات #محبتهای علیرضا به حدی به من و #فرزندش زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود .⚡️اما همین رفتارهای زیبای #علیرضا باعث می شد #عشــــق در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن عشــــق و علاقه💞 ذره ای کم نشود.
🔰 #محبتی که هنــــوز با #یادش روزگار را سپری می کنم ...💗
#شهید_علیـرضا_نوری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh