eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
💠سال 94 توی پیاده روی #اربعین ازش خواستن یه جمله بگه، گفت : خدا ان شاءالله مارو با اونایی که سالهای قبل توی این مسیر #قدم گذاشتن و #شهید شدند #محشورکنه. سال بعد به #یادش با هرقدمی که برمیداشتیم #اشک میریختیم 🌷طلبه ی شهید سعید بیاضی زاده 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که برات #کربلا میدهد وعده ی ما در کربلا 📜بخوانید👇👇 #شهید_علیرضا_کریمی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzade
8⃣9⃣4⃣ 🌷 💠شهیدی که برات میدهد 👇👇 🔹یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن❎،اگه میتونی بیا!! 🔸نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت⌚️ از شرق تهران رسیدم به غرب. ⚡️اما . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس🚌 از اینجا حرکت می کنه. 🔹قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای کربلا باشیم😊. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین❌! 🔸گفتم:باشه اما من ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه📖 خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی💷 که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم😔. 🔹نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست☺️، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد . با تعجب😦 به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود🚫. اما احساس میکردم ما . 🔸با ورود ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم😌. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم👀. بعد از آن هرجا که می رفتم به بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... 🔹سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. ⚡️اما عجیبتر این که دست و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم👌. 🔸در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی☺️. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت (عج) و بعد به یاد زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود👌. 🔸پس از بازگشت بلافاصله راهی شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا🌷 رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. 🔹داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم🎧. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا برادر شما ✋️ با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 📚مسافر کربلا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzad
🌷شهید نظرزاده 🌷
جلسه اول که با هم صحبت کردیم #پلاک_سپاهش را آورده بود و قبل از اینکه صحبت کند پلاکش را نشانم داد و
0⃣4⃣5⃣ 🌷 💠حضرت زهـرا(س)فرمودند:👇 ✓بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد🙂 و✓ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با مهــــربان و بخشنده اند.❤️ 🔰و از با ارزشمندترین زمان خود بود چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمی داد🚫 و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــــق به دست و دلباز بود. 🔰تا جایی که وقتی برای به بازار و یا به گردش و مسافرت می رفتیم اجازه نمی داد⭕️ هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم ... چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد😊 🔰می گفت: برای من خیلی زشت است که در کنار باشم و همسـرم حتی یک پاکت🛍 را همراه بیاورد 🔰برای جایگاه اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشــ❤️ــق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار یا اصرار من انجام می داد✔️ 🔰می گفت: خانمم شما فقط موا‌ظب و باش .حتی هم علی اکبرمان را بغل می کرد و هم وسایل را می برد.. 🔰جزئیات علیرضا به حدی به من و زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود .⚡️اما همین رفتارهای زیبای باعث می شد در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن عشــــق و علاقه💞 ذره ای کم نشود. 🔰 که هنــــوز با روزگار را سپری می کنم ...💗 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh