eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 #راوی_نزدیکان_شهید 🌷این سخنان رو از خیلی ها شنیدم. اینکه هادی #ویژگی های خاصی داشت👌 ↵همیشه #دائم_
تمام امن یجیب های دلـ❤️ـم را گرہ زدہ ام به کلماتت و روانـه ی کردہ ام🕊 من مطمئنم تــ♥️ــو را برای دلــم نگه می دارد😍 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 💢 در محضر شهید 🔲 یادم هست که در ضلع جنوبی جزیرة مجنون شهید اشتری هر شب یک گروهان را جهت کندن کانال می‌بردند. 🔰 تازه کانال آماده شده بود که دشمن پاتک زد و از زمین و هوا آتش می‌ریخت، ولی شهید اشتری در آن کانال با تمام قوا مقاومت می‌کرد ❄️ و هر چه دشمن پاتک می‌زد، با شکست مواجه می‌شد و پا به فرار می‌گذاشتند. شش شبانه و روز در آنجا مقاومت و پایداری می کردند، 📶 به طوری که حتی شهید زین الدین نیز باور نمی‌کردند که در آن کانال چنین مقاومتی سرسختانه‌ای کنند.  📶 بعد از این عملیات سردار شهید زین الدین علاقة خاصی به شهید اشتری پیدا کرده بود، حتی لحظه‌ای مایل نبود که شهید اشتری از جلوی چشمانش کنار رود 🔷 و آنچنان به شجاعت، دلیری و مخلص بودن وی ایمان آورده بود که حساب جداگانه‌ای برای او باز کرده بود و همیشه سعی می‌کرد در کارهای مهم و حساس از نقطه نظرات و پیشنهادات ایشان بهرة کافی ببرند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 🍃🌸رزمنده شجاع🌸🍃 روح‌الله به شدت شجاع و نترس بود. از هیچ چیزی نمی‌ترسید. هر وقت به من زنگ می‌زد می‌گفت دعا کن شجاع باشم هیچ وقت نمی‌گفت که من نمی‌توانم، همیشه می‌گفت من می‌توانم. 💡همسرم می‌گفت من اگر شجاع باشم به هدفم می‌رسم. در هر کاری به رسیدن به بالاترین درجه آن کار فکر می‌کرد. روح‌الله در درس همیشه اول بود، در همه کارهایش اول بود. روح‌الله در دوره‌های مختلفی که می‌گذراند اگر اول نمی‌شد حتما دوم می‌شد. 🔸مدتی است سرپا شده و درسم را از سر گرفته‌ام. دلم می‌خواهد آنقدر حالم خوب شود که چشم همه دشمنان را کور کنم. می‌خواهم پرچمدار راه روح‌الله باشم. اگر او حسین‌گونه رفت من زینب‌وار صبر می‌کنم. خانم زینب(س) مرا سرپا نگه داشته است. یاد او مصیبتم را کوچک می‌کند. راوی:همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 🌺 شهیدی که از نوجوانی عاشقِ خدا بود... با نورالله همبازی و پسر عمو بودیم ... بارِ اول نبود که این اتفاق می‌افتاد. اهلِ نماز اول وقت بود... وقتی وسط بازی ، رها کرد که بره ، می دونستم درخواستـم برای موندنش بی‌فایده است. اما بهش گفتم: کجا؟ هنوز بازی‌مون تموم نشده ... برگشـت و بهـم گفـت: مگه صـدای اذان رو نمی‌شنـوی؟میرم نماز ... 🌹خاطره‌ای از زندگی نوجوان شهید نورالله اختری 📚منبع: فرهنگنامه شهدای سمنان، جلد ۱، صفحه ۲۵۱ مْ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ روضه از زبان همسر شهید مهدی_نعمایی کفن را بازنکردند برای بچه ریحانه پرسید اگردوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه آرام در گوشش گفتم این بابا مهدی یهو داد ‌زد نه،این بابای منه دوباره در گوشش گفتم ریحانه جان،یک کار برای من می‌کنی با همان حال گریه گفت چه کار بوسیدمش گفتم پاهای بابا را ببوس پرسیدچرا خودت نمیبوسی؟گفتم همه دارند نگاهمان میکنند فیلم میگیرندخجالت میکشم گفت من هم نمیبوسم گفتم باشه ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس انگار دلش سوخته باشد.خم شد و پاهای مهدی را بوسید و دوباره بوسید آمد توی بغلم و گفت مامان از طرف تو هم بوسیدم حالا چرا پاهایش گفتم چون پاهاش همیشه خسته بود درد می‌کرد چون برای دفاع از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه قدم برمی‌داشت یهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن.بدنش یخ یخ بود احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه سه ساله غافل بودم به برادرم التماس کردم ببردش گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت میآورد؟نه،به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ می‌گفت: من دوست دارم هرکاری می‌توانم برایِ مردم انجام بدهم.. حتی بعد از شهادت..! چون حضرت‌امام گفتند: مردم ولی نعمتِ ما هستند.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ 💠برای محمودرضا / یک: 🌷انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار داشتیم. با پرایدش آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. همیشه می نشستم توی ماشین بعد روبوسی می کردیم. موقع روبوسی دیدم چشم هایش خون است و سر و ریشش پر از خاک. از زور خواب به سختی حرف می زد. گفتم چرا اینطوری هستی؟ گفت چهار روز است خانه نرفته‌ام. گفتم بیابان بودی؟ گفت آره! گفتم چرا خانه نمیروی؟ گفت چند تا از بچه ها آمده‌اند آموزش، خیلی مستضعفند؛ یکیشان کاپشنش را فروخته آمده. به خاطر چنین آدم هایی شب و روز نداشت. یکبار گفت من یک چیزی فهمید‌ام؛ خدا شهادت را همیشه به آدم هایی داده که در کار سختکوش بوده‌اند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔻شخصی در محله ابراهیم بود و برای این که پول خودش را به دست آورد خیلی خانواده اش را اذیت می کرد برای ترک این آقا خیلی تلاش کرد. وقتی دید که ترک نمی کند، به آن شخص گفت من پول مواد شما را می دهم به شرطی که دست از سر خانواده ات برداری و به همین خاطر خانواده او یک سال راحت بودند. 💶او وقتی مزد کار سخت خودش در بازار را می‌گرفت، قسمتی از آن پول را به جوان معتاد می داد تا خانواده اش را اذیت نکند! 🌻ابراهیم هر چه کرد برای رضای خداوند انجام داد و خدا هم این گونه او را در بین مردم بلند مرتبه کرد. این ماجرای ابراهیم بسیار عجیب بوده و در کمتر خاطرات شهیدی به چنین ماجرایی برخورد کرده ایم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱هر وقت او را بیکار می دیدم، در حال قرائت دعای عهد بود. می گفت: ما الان در حال پی کنی و آماده سازی حکومت امام مهدی(عج) هستیم و من آرزﻭ دارم برای چند دقیقه هم شده است، امام زمان عج را درک کنم!🌙 قبل از شروع عملیات بود. قبل از ورود به آب پرویز نماز خواند.📿 سجده شکر کرد و باز دعای عهد را خواند و وارد آب شد.🌊 نزدیک کمین عراقی ها بودیم که آتش دشمن روی دریاچه ماهی شروع شد. گلوله اول به پرویز خورد،💥 اما راهش را ادامه داد. بلافاصله گلوله دوم هم به تنش نشست.💥 به جای اینکه کمک بخواهد یا داد و فریادی کند. دستش را جلو دهانش گرفت تا مبادا صدای ناله اش، تیربارچی دشمن را متوجه نیروهایش کند...🥀 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✧─┅═༅𖣔🌷𖣔༅═┅─✧ تلنگر شهدایی 🔔 📌پاسخ جالب شهید به سوال معلمش در شب عملیات ... 🎆 معلم : " تو از شاگردان خوب من هستی و نمراتت همیشه ۲۰ بود؛ اگر به دَرسَت ادامه می دادی هم می توانستی به جامعه خدمت کنی . 🌻شاگرد: من اینجا هستم تا ببینم ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خانمی که به واسطه شهید هادی و شیعه می‌شود 💥خانم نازلی، مسیحی اهل ارمنستان که به واسطه شهید ابراهیم هادی هدایت و شیعه می شود ❣شهید هادی، هادی راه است فقط کافیست از او بخواهی که دستت را بگیرد ✨🌸 🔊شما رسانه شهدا باشید 🔰علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی ↙️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh