#خدایا
🌾تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی #قسم میدهیم
⚜این ماه را بر تمام #شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت🌸 قرار بده،
💢و در ظهور ارباب و مولای ما؛ #امام_زمان (عج) تعجیل بفرما
⚜و به ما توفیق بهره بردن از #فضایل این ماه عنایت فرما
💢و تمام #مریضها را به حرمت این ماه شفا بده🙏
⚜و #مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.
#آمیـــــن_ربّ_العالمین.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نگاهت #برق درخشانی داشت #دلت بزرگ بود به بزرگی آسمان نجوای #شبانه ات با پروردگار زیبا بود و چهره ات
همه عکس هاشو📸 واسه دل خودش میگرفت...
نه تو فضا مجازی📱 پخش میکرد نه جایی میذاشت❌.
خودت را که #برای_خدا زینت دهی خودش میخردت
مارا مثل خودتان کنید👥
#شرمنده_که_فقط_مدعی_هستیم
#شهید_بابک_نوریهریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همه عکس هاشو📸 واسه دل خودش میگرفت... نه تو فضا مجازی📱 پخش میکرد نه جایی میذاشت❌. خودت را که #برای_
5⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰یک روز ما از سمت واحد خود به #ماموریت اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد❄️ همزمان شده بود مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم.
🔰 #بابک آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی اخه یخ کردیم پشت در😐، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم با #سجاده ای رو به رو شدیم که به سمت قبله و روی آن کلام #الله مجید و زیارت عاشورا📖 بود
🔰 تعجب کردم گفتم بابک نماز می خوندی⁉️ با خنده گفت همینجوری میگن😄. یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب های #مذهبی📚 و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب ها بودم که احساس کردم بابک نیست😟، بعد از چند دقیقه با سفره، نان🍪 و مقداری غذا🍲 امد
🔰گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام میخورید منم #نمازم را تمام میکنم.ما به خوردن شام مشغول شدیم و #بابک هم به ما ملحق شد اما شام نمی خورد❌ میگفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم
🔰تا آنجایی که مثل #پروانه دور ما می چرخید و پذیرایی می کرد☺️ خلاصه شام که تمام شد نماز 📿را خواندیم و آماده ی رفتن به ادامه مسیر که چشممان به #آشپزخانه افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری😉 بابک خنده ی ارامی کرد و میخواست مانع⛔️ رفتن ما به آشپزخانه شود.
🔰ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه #تحریک می شدیم.خلاصه نتوانست جلوی ما را بگیرد💪 و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست😦 در یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری #آب نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و گوشهایش سرخ شده بود☺️ و خندهاش را از ما می دزدید.
🔰این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که #سهمیه خودش بود برای ما حاضر کرده است.
راوی:سجاد جعفری
#شهید_بابک_نوری_هریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عاشقان چون با بصیرت می شوند جنگ باشد حاج همت می شوند چون نباشد جنگ، اندر جنگ نرم تحت امر رهبر حجت م
آخرین درس تکامل #تو به انسان دادی
جان خود در ره این درس بجانان دادی
#خون خود جوهر این دفتر ایمان کردی
درس ایثار و #شهادت تو به انسان دادی
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم.
به من سفارش كرد كه هواي خودم را داشته باشم، نكند بيمار شوم. گفت نيايم ببينم #غصه خوردهاي و مثل هميشه لاغر شدهاي.
خودت را خوب نگه دار. #مراقب خودت باش❤️.
امير به هيچ كس نگفت كه كجا ميرود.
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم. به
6⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠عاشقانه های شهدا❤️
💟همسرم هميشه پيگير اخبار جنگ در #سوريه بود و غبطه دوستانش را ميخورد😞 كه آنها براي جنگ ميروند. به من هم ميگفت خيلي دوست دارد برود اما #من مخالفت ميكردم.
💟ميگفتم بگذار حداقل يك مقدار #طعم_زندگي را بچشيم، يك مقدار با همديگر باشـيم👥 آن وقت از اين حرفها بزن. ⚡️اما يكدفعه رفت... انگار #شهادت را خيلي بيشتر از من دوست داشت. البته دليل اينكه به من نگفت دقيقاً كجا ميرود، به اين خاطر بود كه نميخواست من #نگران شوم و استرس داشته باشم😔. آخر نگرانيهاي من بيش از حد توان و #نفسگير بود.
💟راستش با هر بار مأموريت رفتن #اميرم من هم از اين دنيـ🌍ـا كنده ميشدم و با #آمدنش بر ميگشتم. من حس نگراني شديد😥 در وجودم داشتم كه اين حس در وجود #همسرم خيلي بيشتر ديده ميشد.
💟ما با هم قرار گذاشته بوديم #اولين_نفر و #آخرين_نفري باشيم كه همديگر را ميبينيم و صداي هم را ميشنويم🎧. فقط كافي بود دو ساعت⌚️ از او بيخبر باشم. همه زندگيام #استرس ميشد.
💟در #مأموريتهايش هم در خطر بود، ولي سعي ميكرد من وارد آن فضاي كاري و سختش نشوم. هميشه خواب ميديدم كه گلوله خورده💥 و خونين شده است. وقتي از مأموريت بر ميگشت احساس ميكردم دوباره #نفس ميكشم و خيالم راحت ميشد💗.
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معلم جدید #بی_حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚
شهید ردانی پور رفته بود پیش #امام که
«باید تکلیفم رو معلوم کنم، بالاخره درس📚 مقدمه یا #جنگ⁉️»
امام فقط یک جمله گفتند:
«محکم👊 بمانید توی جنگ.»
دیگر کسی جلودارش نبود.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣0⃣1⃣ به یاد #شهید_سجاد_دهقان🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣1⃣1⃣ به یاد
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣1⃣1⃣ به یاد #شهید_سعید_کمالی_کفراتی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰من و سعید 4 سال هم اتاقی بودیم در این 4 سال بارزترین #ویژگیاش صداقتش بود👌 و در هیچ شرایطی دروغ نمی گفت📛 و بسیار به #نمازاول_وقت اهمیت می داد. هیچ وقت غیبت نمی کرد🚫 و در جمعی اگر #غیبت می شد بلا فاصله آن جمع را ترک می کرد.
🔰در نزدیکی خانه سعید🏡 کوچه بازاری بود و خانم هایی با پوشش #نامناسب رفت و آمد می کردند و برای اینکه چشمش به آنها نیفید هیچ وقت از آن کوچه رد نمیشد و از #کوچه_پشتی منزل که مسیر دورتری داشت رفت و آمد میکرد.
🔰صبح ها که من دنبال #سعید می رفتم تا به سرکار برویم می دیدم پاهایش گلی است و می پرسیدم «چرا پاهات گلی است⁉️» می گفت: «به خاطر اینکه در این کوچه زن های #بدحجاب در رفت آمد هستند از کوچه پشتی آمدم و دوست ندارم #چشمم به آنها بیفتد🚫».
🔰همیشه در اتاق از صحنه ها و عکس هایی📸 که بچه های کوچک را #سر می بریدند و میکشتند صحبت می کرد و این صحنه ها برایش خیلی دلخراش💔 بود.
🔰یک روز سعید یک عکسی را دید که مادر سوری #شهید شده بود و بچه شیرخواره اش🍼 در کنارش بود با دیدن این صحنه, سعید نیم ساعت فقط گریه😭 می کرد چون خودش هم بچه #شیرخواره داشت
🔰چندین روز فکرش💭 در گیر این موضوع بود و همین صحنه ها و عکس ها به سعید انگیزه داد✊ و باعث شد که به #سوریه برود تا به #مظلومان سوریه کمک کند✅.
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 🔰من و سعید 4 سال هم اتاقی بودیم در این 4 سال بارزترین #ویژگیاش صداقتش بود👌
✍فرازی_ازوصیت_نامه_شهید:
ما انقلاب کردیم که اضطرار #امام_زمان(عج)را به استقرارتبدیل کنیم.ورسیدن به این هدف🎯 هزینه دارد وهزینه آن همین در #سوریه وعراق شهید🌷 دادن است.
#شهید_سعید_کمالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍دست نوشته فرزند #شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب: سلام بابا دلم خیلی برایت #تنگ شده جان مادر عزیزم فرد
نه اینکه حرفی نباشد هست
خیلی هم هست
اما #عاشق_ها می دانند
دلتنگی💔 به استخوان که برسد
می شود #سکوت😔...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مسلم_خیزاب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh