🌷شهید نظرزاده 🌷
گفتم آقای ایمانی تکون نخور روی یقه ات یه #پروانه نشسته، بذار عکس📷 بگیرم. خندید و گفت که ان شاالله ن
در گلشن عشقـ❤️
آب و تاب است #شهید
شیرازه ی سرخ انقلاب🌷 است #شهید
دارد چه اگر غروب خورشیــ⛅️ـد، اما
تفسیر طلوع آفتاب است #شهید
#شهید_مهدی_ایمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود "ای ایران جدید "
🔷 🎙ای ایران ای مهدعاشقان ...
سرزمین صاحب الزمان(عج الله)...
#عالی👌
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
4_5994622843009107166.ogg
565.1K
درد دل #دختر_شهید😭
#حتما گوش کنید🎧🎧
عشق قیمت نداره💔
التماس دعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸 ✍ به نقل از مادر شهید : 🌷|مسئول طرح #اکرام می گفت: روز اول آقای #امرایی گفت: می خوام یک علی اصغر
📜فرازی از وصیت نامه
#شهید_مدافع_حرم_علی_امرایی...
🔸خواب دیدم خواب #کربلا را.حضرت از ضریح مبارک🕌 بیرون آمد و فرمودند: توهم مال این دنیا نیستی🚫 خودت را صاف کن اعمالت را صاف کن بیا #پیش_ما...
🔹اگر به زیارت کربلا رفتید #سلام مرا به اقا برسانید وبگویید ارباب غریبم دلمـ💔 برایتان تنگ شده بود ولی دیدم #پاسبانی از حریم خواهر ودخترتان برمن #واجب تر است..
🔸راستی به جای من سفر #مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است😔
#شهادت_گنهکارای_جامونده_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜فرازی از وصیت نامه #شهید_مدافع_حرم_علی_امرایی... 🔸خواب دیدم خواب #کربلا را.حضرت از ضریح مبارک🕌 بی
3⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰علی، از همان اوایل کودکی، عشق❤️ وعلاقه فراوانی به شرکت در #روضهها و مراسم مذهبی ازخود نشان میداد و از آنجایی که پدر و مادر بزرگوارش، خود در خانواده ای #سنتی و معتقد به دین، و مذهب پویای شیعه تربیت شده بودند از بردن #علی به مراسمات مذهبی دریغ نمیورزیدند❌
🔰و این حرکت باعث میشد او بیش از پیش به روضهها ومراسمات #مذهبی علاقمند شود💞 لذا با همین اندیشه وتفکر💭 که معمولا سفارش #پیشوایان دین ماست رشد کرد و تربیت یافت.
🔰وی همزمان تحصیلات ابتدایی، راهنمایی ومتوسطه📚 را با موفقیت در شهر #ری به پایان رسانید و سپس در رشته کامپیوتر💻 در دانشگاه پذیرفته شد. همه این اتفاقات در کنار فعالیت های بی وقفه او در زمینه #خدمت به اهل بیت عصمت وطهارت(علیهمالسلام) اتفاق میافتاد.
🔰ایشان #بهترین مامن و ماوای خود را هیئتها، و عشق ورزیدن💖 به #شهدای بزرگوار و عشق بسیار بالا به سید الشهدا امام حسین (ع) و اهل بیت او و همچنین مجالس روضه و عزاداری🏴 برای اهل بیت به ویژه #حضرت_زهرای اطهر (س) میدانست.
🔰او هر زمان که در امورات زندگی با #مشکلی سخت و دشوار و یا لاینحل برخور میکرد😓 خویشتن و دیگران را به صبر و تحمل و سعه صدر و توسل به #سیدالشهدا(ع) و توکل بر خداوند🙏 جل جلاله و خواندن زیارت عاشورا📖 دعوت می کرد. معتقد بود #زیارت_عاشورا هر امر لا ینحلی را حل میکند👌 مگر آنکه مصلحت خداوند بر چیز دیگری قرار گرفته باشد.
🔰زیرا ذات مقدس #پروردگار مصلحت ما را درچیز دیگری میداند که این به نفع ماست. ولی اعتقاد به حرکت🚶 و تلاش در امور زندگی داشتند و #تنبلی را نکوهش میکردند. فردبسیار پرتلاشی بود. یکی از اعتقادات مستحکم او که همیشه ورد زبانش بود این بود که خرج کردن برای امام حسین (ع) #برکت زیادی دارد و جایگزینی برای آن نمیتوان پیدا کرد⛔️ منظور او از خرج کردن، #چند_بُعدی و چند وجهی بود. تلاش جسمانی و فیزیولوژیکی، رفتاری، گفتاری، #عمل_کردن به دستورات قرآن و اهل بیت، خرج کردن مادی و غیره بود.
#شهید_علی_امرایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_کاظمی یار صادق و راستین سرداران ⇜شهید باکری 🌷 ⇜زینالدین ⇜ #خرازی ⇜همت ⇜بقایی و... بود و تم
#مادر_شهید 🌷
⚜نسبت به پدر و مادرش بسیار #مهربان بود. در موقع بیماری مادرش خیلی بیتابی میکرد که او را مداوا کند. وقتی وضع #مادرش را برایم بازگو کرد، به آقای دکتر ملکزاده پیغام دادم که به مادر #احمدکاظمی رسیدگی کنید.
⚜رییس دفتر ما وقتی که #پیگیری ما را به آقای احمد کاظمی گفته بود بغض گلوی احمد را گرفته بود😢
به روایت محسن رضایی
#شهید_احمد_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پیکر⚰ را که آوردند من نگران این بودم که پیکر #بیسر باشد و به یاد آن حرفی که گفته بود دعا کن من بی
🔰تا هشت سالگی #ژیمناستیک کار کرد و بعد از آن به ورزش های رزمی روی آورد و تکواندو🏅 کار شد.
🔰علاقه اش به ورزش های #هیجانی روز به روز بیشتر شد. پارک، محل بعدی تمریناتش شد☺️ هیجان و انرژی اش را در پارک🎡 تخلیه می کرد.
🔰راسته دیوار را به شکل #افقی بالا می رفت و پرش هاش بلند تر شده بود. بعدها مشخص شد به این حرکات #پارکور می گویند. بدون اینکه دوره آموزشی خاصی ببیند⭕️ آن را #خودجوش انجام داد و یاد گرفت.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠 💠 #پیامبران و #مهدویت(65) 2⃣ هجرت و آغاز حکومت در پایان این سالهای نخستین، موضوع هجرت به ی
❣﷽❣
💠 💠 #پیامبران و #مهدویت(66)
از دیگر مسائلی که در سال دوم هجرت رخ می دهد قضیه تغییر قبله است.
آیات مربوط به تغییر قبله نشان از ناخرسندی پیامبر از قبله نخست یعنی بیت المقدس-که قبله یهودیان نیز بود-دارد و از مسجد الحرام به عنوان قبله ای نام می برد که مورد رضایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
در تاریخ نیز آمده است که در مکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نحوی رو به بیت المقدس نماز می خواندند که کعبه را نیز در پیش روی خود داشته باشند.
با بررسی آیات به نظر می رسد که اصل در قبله همان کعبه بوده و جعل بیت المقدس به عنوان قبله نخست-و نه تغییر قبله-برای آزمایش میزان ولایت پذیری مؤمنان بوده است، موضوعی که از ابتدای تاریخ سبب غربال مؤمنان از غیر آنان و برملا نمودن نفاق منافقان شد، از داستان سجده شیطان گرفته تا ولایت ناپذیری های قوم بنی اسرائیل که سرانجام هر دو را به ورطه سقوط و هلاکت کشاند.
در اینجا نیز با فحوای آیات، موضوع جایگاه ولایت و منزلت امیرالمؤمنین علیه السّلام را نشانه می رود.
در آیه 143 بقره، تبعیت از رسول خدا و ولایت، جز بر اهل هدایت کبیره و سنگین داشته شده و در آیات پایانی این ماجرا مؤمنان به استعانت از صبر و صلاة توصیه شده اند
. با توجه به این که در آیه 45 سوره بقره نیز مؤمنان به این دو امر توصیه شده و در عین حال قرآن کریم از میان آن دو، صلاة را جز بر خاشعین کبیره و سنگین دانسته است؛ و همچنین با توجه به روایات ذیل آیه که تأویل صبر را رسول خدا و تأویل صلاة را امیرالمؤمنین علیه السّلام می دانند، می توان چنین نتیجه گرفت که سرّ قبله نخست، آزمایش مؤمنان در پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام بوده است.
تولد امیرالمؤمنین علیه السّلام در کعبه و شرفی که خانه خدا از این راه کسب نموده است، تحلیل را کاملتر می کند. محور داستان تغییر قبله، ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام است.
از همین رو است که در همین مجموعه آیات مربوط به تغییر قبله، با آیه ای مواجه می شویم که شباهت بسیار زیادی در لفظ با آیه ولایت در جریان غدیر خم دارد.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
Akherat-45.mp3
6.7M
#سفر_پرماجرا ۴۵
☑️همین جا اونقدر تلاش کن
تا با یه روح خوشگل و سالم متولد بشی.
✨اونوقت استقبال فرشته ها
با نـوایِ قشنگِ "اُدخلوها بسلامِ آمنین"...
میشه مجوزِ خدا، برای ورودت به بهشت👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✿ #تو زیباشدی کوه ودریا شدی
❧یه باغی پراز عطر گلـ🌺هاشدی
✿یه همدم تو غمها برای #علی
❧یه #زهراترین بعدِ زهرا شدی
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)
را تسلیت عرض می کنیم🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5999319445581857614.mp3
6.86M
#صوتی
🏴یل کربلا ماشاالله ...
°•●◆ویژه وفات #حضرت_ام_البنین(سلام الله علیها)
🎤 با نوای: #سیدمجید_بنی_فاطمه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5918021491399590025.mp3
4.45M
🎵 #صوت_شهدایی
🌹عنایت حضرت زهرا س به #خادمین_شهدا به
واسطه ی حضرت #امالبنین سلام الله علیها🌹
🎤🎤 #حاج_کاظم_آفاق
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
برادرم خیلی #عاشق شهادت بود: حتی یادم است اینقدر عاشق #شهادت بود که کنار یکی از عکس های خودش را هم ب
🌾پسرم #باایمان قوی و علاقه به اسلام و ائمه،از اسلام و کشورش🇮🇷 دفاع میکرد و گوش به فرمان #رهبر بود
🌾همه این خوب بودنها و خالص بودنهایش،بخاطر علاقهاش💖 به سرگذشت داییهای #شهیدش داود و مرتضی کمانی بود
🌾مسیر #شهادت را از داییهایش آموخت
با تمام سختیهای پیش رو در زندگی که عمدهترین آنها از دست دادن همسرم، نداشتن مسکن🏡، نبود منبع درآمد، مشکل تکلم و شنواییام بود، 3 فرزندم رابا #حب_ائمه بزرگ کردم
#شهید_سجاد_زبرجدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠#راز_کانال_کمیل ✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭 3⃣3⃣ #قسمت_سی_وسوم 🔻معنویت ✨تنها صدایی که سکوت مرموز
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
4⃣3⃣ #قسمت_سی_وچهارم
🔻عقب نشینی
✨ابراهیم گفت: دیگر کانال، جایی برای ماندن نیست. باید هر جور شده امشب به سمت تپه های دوقلو عقب نشینی کنیم. آن روز هفتاد مجروح بدحال داخل کانال بودند که نمی توانستند به عقب بروند. هنگامی که نیروها در حال پراکنده شدن بودند، نوجوانی کم سن و سال از ابراهیم سوالی عجیبی پرسید: آیا مجروحان نیز می توانند با ما عقب بیایند؟! اگر نتوانیم آنها را به عقب ببریم، سرنوشت آنها چه می شود؟! اگر بعثی ها بیایند، مثل مجروحان قبل، آنها را با تیر خلاص به شهادت می رسانند!؟ همه نفرات بهت زده یکدیگر را نگاه می کردند. هیچ جوابی برای این پرسش نبود.
✨ابراهیم به آن نوجوان گفت: شما به مجروحان کاری نداشته باش، من خودم پیش آنها هستم. آن نوجوان با صلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم و از مجروحان تا آخرین قطره ی خونم مراقبت می کنم. تصمیم گیری سختی برای دیگران بود. چهار روز تشنگی، گرسنگی، خستگی و محاصره ی توان همه را بریده بود. یکی دیگر در گوشه ای از کانال گفت: من هم می مانم. بالاخره سالم ترها که می توانستند جان خود را بردارند و از مهلکه نجات پیدا کنند، یک صدا فریاد ماندن سر دادند.
✨ابراهیم که انگار از این تصمیم بچه ها خوشحال شده بود با صدای بلند گفت: همه مرد و مردانه می مانیم و مقاومت می کنیم. بعد مکثی کرد و گفت: ولی بچه ها، شاید تا آخرین لحظه کسی نتواند به کمک ما بیاید. فکر همه چیز را کرده اید؟! آب نداریم، غذا نداریم، مهمات نداریم، شهادت در یک قدمی ماست. آیا شما آماده اید؟! انگار جان دوباره ای به نیروها بخشیده شد. ایثار و مردانگی، فضای کانال را پر از عشق و معرفت کرد. همه می خواستند بر عهدی که بسته بودند وفادار بمانند. اسیران بعثی در فهم این ایثار در تحیر مانده بودند. حتی در کانال، آنهایی که جراحت کمتری داشتند، حاضر به عقب نشینی نبودند. می گفتند: ما اینجا می مانیم و تا زمانی که مجروحان را به عقب نبرده ایم، از اینجا تکان نمی خوریم!
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
5⃣3⃣ #قسمت_سی_وپنجم
🔻ایثار
✨هوا تاریک شد. ابراهیم هادی، این بار اذان مغرب را با صدای دلنشین تری گفت. اصحاب عاشورایی سیدالشهداء علیه السلام نیز با معرفتی دیگر اقامه نماز کردند. بچه ها با اینکه تعدادشان کم بود و وضعیت مناسبی نداشتند، باز هم می خواستند به دل دشمن بزنند. اما تنها مانع، نداشتن سلاحی مناسب و مهمات بود. و این شده بود خوره روحشان! همان مقدار سلاحی هم مانده بود، ابراهیم گفته بود برای شرایط خاص نگهداری شود.
✨ابراهیم، بچه هایی که هنور تاب و توان را داشتند را صدا کرد. در تاریکی شب، آن ها را مخفیانه به بیرون فرستاد. به آنها گفت تا در اطراف کانال، شهدا و جنازه های بعثی را بگردند و مهمات، آب و آذوقه ای اگر وجود داشت، به داخل کانال بیاورند. برخی جان خود را در این راه دادند و دیگر به کانال برنگشتند. بعضی مقداری آب و مهمات می آوردند و بعضی از بچه ها که توانایی شان از بقیه بیشتر بود، برای آوردن آب و مهمات، حتی تا نزدیکی نیروهای خودی هم پیش رفتند. آنها به راحتی می توانستند خود را به نیروهای خودی برسانند و دیگر به کانال برنگردند. اما نیروی قدرتمند دیگری در کانال دست و پایشان را بسته بود. وفا و معرفت، چنان با گوشت و خونشان آمیخته بود که پس از تحمل رنج های فراوان، با همان تعداد اندک فشنگی که پیدا کرده بودند، دوباره به کانال بازگشتند و با سختی هایش می ساختند.
✨بچه هایی که برای آوردن مهمات و یا آب و آذوقه، هر از چندگاهی در دل شب به میان کشته شدگان می رفتند، صحنه هایی دل خراش می دیدند که تا مدت ها آزارشان می داد. آنها در بسیاری از مواقع مجبور بودند پیکر دوستان شهیدشان را وارسی کنند تا شاید چند عدد فشنگ و یا قمقمه ای آب بیابند. بعضی وقتها نیز در بین راه مجروحانی را می دیدند که با دست و پاهای قطع شده، دست به دامان آنها می شدند و جرعه ای آب طلب می کردند. در چنین مواقعی شرم و خجالت، خوره ای بود که تا مدت ها به جان بچه ها می افتاد و آنها را ذره ذره آب می کرد.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh