eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(34) 💢 به دنبال نفرین موسی علیه السّلام ماجرای تیه و سرگردانی چهل ساله ق
❣﷽❣ 💠💠 و (35) 🌐قسمت ششم : از یوشع نبی تا سلیمان علیه السّلام 1⃣ عصر داوران و ورود به سرزمین مقدس 🔸پس از موسی علیه السّلام بن نون به عنوان وصی وی رهبری بنی اسرائیل را به دست می گیرد و آنان را با استفاده از همان عصای موسی علیه السّلام از رود اردن عبور داده و به سرزمین کنعان وارد می کند. 🔸به اعتقاد تاریخ نگاران این واقعه در قرن 13 پیش از میلاد مسیح رخ داده که تا دو قرن بعد دوره ای را به نام “عصر داوران” در تاریخ بنی اسرائیل رقم زده است. 🔸 داوران 15 نفر از پیامبران بنی اسرائیل بودند که یکی پس از دیگری رهبری قوم را برعهده گرفته و تلاش کردند تا ضمن بازگرداندن وحدت و انسجام از دست رفته ایشان، بنی اسرائیل را نسبت به مسئولیت بزرگی که برعهده گرفته بودند آگاه کرده و عهد قدیم را به آنان یادآوری کنند. 🔸عظمت شخصیت و تلاش های یوشع نبی علیه السّلام سبب شده تا معمولاً او را در جرگه داوران به شمار نیاورده و جایگاهی ویژه برایش در نظر گیرند. لذا با احتساب این پیامبر بزرگ الهی بایستی تعداد داوران را 16 نفر دانست که از یوشع شروع شده و به سموئیل نبی ختم می شود. 🔸در طول 14 سال رهبری یوشع بن نون سرزمین های بسیاری به دست او فتح شد و قوم بنی اسرائیل رفته رفته انسجام و عزت خود را بازیافت. وی دو بار در زمان وفات، همچون پیامبران پیشین خود بزرگان بنی اسرائیل را گرد آورد و عهد آنها را با خداوند متعال و لزوم اطاعت و بندگی وی را به آنان گوشزد نمود. 🔸چنین می نماید که پیامبران این قوم همه از عهدشکنی و هدایت ناپذیری آنان باخبر بوده و تا هنگام وفات نگران این موضوع بوده اند. 🔸پس از وفات یوشع علیه السّلام دوباره بر اثر تخلفات و گناهان اتحاد قوم از بین رفت و عزت آنان رو به اضمحلال نهاد تا سموئیل نبی علیه السّلام رهبری قوم را در دست گرفت. اقدامات وی که مردی پرهیزکار، قدرتمند، سخت کوش و سخنور بود سبب شد تا دوباره میان بنی اسرائیل اتحاد برقرار شود و از خواب غفلت بیدار شوند. 🔸صندوق عهد در زمان او و به دست طالوت دوباره به میان این قوم بازگردانده شد که خود عامل مهمی در ایجاد وحدت و یکدلی میان آنان بود. 🔻🔻🔻 . . . 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6005645782085010128.mp3
7.05M
#سفر_پرماجرا ۱۴ کسی که خود را حقیقتاً شناخت لااله الّا اللّه را می فهمد؛ و... عاشــ❤️ـق می شود! ✨دلی که عاشـق شد؛ از ملاقات معشوق نمی هَـراسد! 🎤🎤 #استاد_شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
استیکر تبریک ولادت حضرت زینب(س) در کانال 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠پدر بزرگوار فرمانده شهید مرتضی حسین پور(حسین قمی): 🌷وقتی #حاج_قاسم خبر #شهادت مرتضی را شنید تا صب
💠 پهلوان پهلوانان ✍در درگیری شکست محاصره #سامرا شهید حسین پور آنقدر حماسه و #رشادت از خود نشان داد که نیروهای #عراقی به او لقب «اسدالسامراء» دادند یعنی #شیر_سامراء! و به این نام معروف بود! 🌸در عملیات سامرا #فرماندهی نیروها را بر عهده داشت و به حق باید او را از اصلی ترین عوامل عقب زدن #تکفیری ها از اطراف حرم امامین #عسکریین علیهماالسلام دانست. 🌸خودش تعریف می کرد: «وقتی به سامراء حمله کردند ما یک خط #پدافندی دور شهر ایجاد کردیم. آن روز ها حرم #خالی شده بود. شبها محل استراحت ما داخل حرم بود. 🌸ضریح مبارک درش باز بود. من #نمازم را کنار قبور مطهر امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام می خواندم و همانجا #استراحت می کردم!» 🌸هر چه نیروها و مجاهدین عراقی بیشتر با مرتضی کار می کردند بیشتر #شیفته مرام او می شدند. 🌸عراقی ها به بزرگان و #قهرمانان افسانه ای خود، مثل #شهدایشان، لقب «بطل» می‌دهند؛ یعنی #پهلوان. اما این مجاهدین مرتضی را «بطل الابطال» یعنی #پهلوان_پهلوانان لقب داده بودند! #شهید_مرتضی_حسین_پور🌷 #فرمانده_شهید_حججی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞تمام هـسـتی من خاک پایتان #بانو 🌸و جان عالم هـسـتی #فدایتان بانو 🎀کـویـرجسم زمین پرشکوفه می‌گردد 🌸که مـی‌وزد نـفـس د‌ل‌گـشـایـتان بانو 💞هـزار مرتبه گفـتم و باز می‌گویم 🌸 #تـمـام هـستی من خاک پایتان بانو 🌺 #میلاد مظهر صبر و شکیبایی 🌺و تجسم عینی #علم_وعفاف ❣ #حضرت_زینب(علیها السلام) مبارک باد🌺🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5805469571305439306.mp3
8.21M
🎧 🎧 اگہ بیافُتم به پات چے میشہ😍 میون صَحن و سَرات چے میشہ❤️ اگه بِشہ بمیرم بَرات چی میشہ😍 واااااای چے میشہ....❤️ 🎤 👌👏😍❤️😋 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 👌 🔺با نوای حاج زینب ای گل محمدی، همدم حسین خوش آمدی ... ولادت (س) مبارک باد💐💐 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🎤سردارسلیمانی: ✍| هر کدام از شما یک را دوست خود بگیرید و سیره عملی و زندگی او را بکار ببندید ببینید چطور رنگ و بوی را به خود می گیرید و خدا به شما میکند. |🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#اخلاق_خوب 🌺🍃 اعتقادات مذهبی #قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم
✍یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مجید #سخت کار کردن و دست و دل بازی‌اش بود. ❣خیلی کار می‌کرد و شب که به خانه می‌رسید #همه_پولش را به من و خواهرانش می‌داد. بچه‌های محل را سوار نیسانش می‌کرد و به زمین #فوتبال می‌برد و برای آنها خرج می‌کرد و ساعت‌ها بازی می‌کردند. ❣همیشه می‌گفت باید برای نوجوانان #برنامه‌ریزی و اوقات فراغتشان را پر کرد وگرنه آسیب می‌بینند و به خلاف رو می‌کنند #شهید_مجید_قربانخانی🌷 #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مجید #سخت کار کردن و دست و دل بازی‌اش بود. ❣خیلی کار می‌کرد و شب که به
4⃣5⃣9⃣ 🌷 💠مجید بربری 🔰معروف بود به داش مجید، بچه یافت آباد و در محل برای خودش برو بیایی داشت. خانواده بود همه محل بخاطر اخلاق و شوخ طبعیش دوستش داشتن، حتی بهش میگفتن چون یکی از کارهاش در محل این بود برای بچه های محل بربری میگرفت و بینشون پخش می کرد. 🔰اهل نماز و روزه نبود ولی..... در یک مجلس تحت تاثیر روضه س قرار میگیرد و از اینکه تکفیری ها دوباره به حریم حضرت حمله ور شدند دلش میلرزه، تصمیم میگیره بره برای دفاع از حرم ولی خب هیچ کس باورش نمیشد که مجید با این تیپ و اخلاق و با این ها راهش بدهند. 🔰به قول خودش دود هیچ وقت خاموش نبود اما آقا مجید فقط در عرض پنج ماه کلا تغییر کرد، شد چون حضرت زهرا س بهش نظر کرد و حتی شهادتش بهش داد. 🔰مجید قربانخانی متولد مرداد 69 بودند و به عنوان مدافعان حرم معروف شدند و سرانجام بعد از حضور در سوریه در روز بیست و یک دی ماه 94 در خان طومان سوریه بشهادت رسید. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢شب قبل از اعزام برایشان #جشن_حنابندان گرفته شد و آقا حمید بسیار خوشحال بود... 💢همیشه به #تربیت بچه
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز #تسبیحات میگفت و انگشتاش رو #فشار میداد وقتی ازشون میپرسیدم که چرا ؟؟؟ میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام #گواهی بدن که با این دست #ذکر_خدا رو گفتم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شهید_مدافع_حرم🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃 اینجا که منم، قیمتِ دل هر دو جهان است آنجا که تویی، در چه حساب است دلِ ما؟! #شهیدمدافع_حرم #ش
✍در زندگی به اهمیت زیادی می داد و برای اعمال عبادی مشخصی داشت👌. 🌸 اهل "نماز شب و نماز اول وقت" بود.☺️ دعای و و حضرت زهرا را ترک نمی کرد👌 🍃 حضور همیشگی در مسجد داشت. به مجالس اهل بیت علاقه خاصی داشت❤️. احمد قرآن نمی خواند؛ بلکه تدبر و تفکر می کرد و همه تلاشش به قرآن بود.☝️ 🌸احمد اهمیت زیادی به محاسبه و مراقبه می داد و می گفت مادرم به من یاد داده خودم را قبل روز حساب، کنم🌹. 🍃در رابطه با اعمال خودش اهل حساب دقیق بود و در رابطه با اعمال دیگران می گفت: به عیب های دیگران نگاه نکن❌، به کارهای آن ها نگاه کن.👌 ❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق به روایت همسر(فرشته ملکی) 7⃣2⃣ #قسمت_بیست_وهفتم 💞ﻫُﺪي ﺗﭙﻞ
﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 8⃣2⃣ 💞ﺑﺎ ﻋﻠﯽ و ﻫُﺪي رﻓﺘﯿﻢ ﺟﺎﯾﯽ را ﮐﻪ ﺗﺎزه ﻣﻮﺷﮏ زده ﺑﻮدﻧﺪ. ﯾﮏ ﻋﺪه ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ روي ﺧﺎك ﻫﺎ. ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻣﺎدرش را ﺻﺪا ﻣﯽ زد ﮐﻪ زﯾﺮ آوار ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻮد، اﻣﺎ ﮐﻤﯽ آﻧﻄﺮف تر ، ﻣﺮدم ﺳﺒﺰه ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ و ﺗُﻨﮓ ﻣﺎﻫﯽ دﺳﺘﺸﺎن ﺑﻮد. اﻧﮕﺎر ﻫﯿﭻ ﻏﻤﯽ ﻧﺒﻮد ﻣﻦ دﯾﺪم ﮐﻪ دوﺳﺖ ﻧﺪارم ﺟﺰو ﻫﯿﭻ ﮐﺪوم از اﯾﻦ آدم ﻫﺎ ﺑﺎﺷﻢ. ﻧﻪ ﻏﺮق در ﺷﺎدي ﺧﻮدم و ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﻏﻢ ﺧﻮدم. ﻫﺮ دو ﺧﻮد ﺧﻮاﻫﯽ اﺳﺖ. 💞 ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ اﯾﻦ را ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﮕﺎه ﺗﻠﻨﮕﺮﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ زد ﮐﻪ ﻣﻦ را ﺑﻪ ﺧﻮدم ﻣﯽ آورد. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺳﺎل ﺷﺼﺖ و ﻫﻔﺖ ﻣﺴﺌﻮل ﭘﺎدﮔﺎن ﺑﻼل ﮐﺮج ﺷﺪ. زﯾﺎد ﻣﯽ آﻣﺪ ﺗﻬﺮان و ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ. وﻗﺘﯽ ﺗﻬﺮان ﺑﻮد صبحﻫﺎ ﻣﯽ رﻓﺖ ﭘﺎدﮔﺎن و ﺷﺐ ﻣﯽ آﻣﺪ. 💞{ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮد. آﺳﺘﯿﻦ ﻫﺎش را زده ﺑﻮد ﺑﺎﻻ و ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ وﺿﻮ ﺑﮕﯿﺮد.اﯾﻦ روزﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺎدت ﮐﺮده ﺑﻮد ﺑﻪ ﺑﻮدﻧﺶ. وﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ ﺑﺮود ﻣﻨﻄﻘﻪ، دﻟﺶ ﭘﺮ از ﻏﻢ ﻣﯽ ﺷﺪ. اﻧﮕﺎر ﺗﺤﻤﻠﺶ ﮐﻢ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺳﺠﺎده اش را ﭘﻬﻦ ﮐﺮد. دﻟﺶ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ در ﻧﻤﺎز ﻫﺎ ﺑﻪ او اﻗﺘﺪا ﮐﻨﺪ، وﻟﯽ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ راﺿﯽ ﻧﺒﻮد. ﯾﮏ ﺑﺎر ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪه ﺑﻮد ﻓﺮﺷﺘﻪ ﯾﻮاﺷﮑﯽ ﭘﺸﺘﺶ اﯾﺴﺘﺎده و ﺑﻪ او اﻗﺘﺪا ﮐﺮده، ﻧﺎراﺣﺖ ﺷﺪ. از آن ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﮔﻮﺷﻪ ي اﺗﺎق ﻣﯽ اﯾﺴﺘﺎد، ﻃﻮري ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ. ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺶ را ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮد و اذان ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﺑﻪ « ﺣﯽ ﻋﻠﯽ ﺧﯿﺮاﻟﻌﻤﻞ»ﮐﻪ رﺳﯿﺪ، ﻓﺮﺷﺘﻪ از ﮔﺮدﻧﺶ آوﯾﺰان ﺷﺪ و ﺑﻮﺳﯿﺪش. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ « ﻻ اﻟﻪ اﻻ اﷲ» ﮔﻔﺖ و ﻣﮑﺚ ﮐﺮد. ﮔﺮدﻧﺶ را ﮐﺞ ﮐﺮد و ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﮕﺎه ﮐﺮد« ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ اﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎري اﺳﺖ ؟ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﺸﺘﺎﺑﯿﺪ ﺑﻪ ﺳﻮي ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻋﻤﻞ، آن وﻗﺖ ﺗﻮ ﻣﯽ آﯾﯽ و ﺷﯿﻄﺎن ﻣﯽ ﺷﻮي؟» ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎر ﻣﻮي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را ﮐﻪ روي ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﺴﺶ ﭼﺴﺒﯿﺪه ﺑﻮد، ﮐﻨﺎر زد و ﮔﻔﺖ: "ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺧﻮدم ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎر را ﻣ ﯽ ﮐﻨﻢ." } 💞 ﺷﺎﯾﺪ ﺷﺶ ﻣﺎه اول ازدواﺟﻤﺎن ﮐﻪ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ رﻓﺖ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﺮاﯾﻢ راﺣﺖ ﺗﺮ ﮔﺬﺷﺖ، وﻟﯽ از ﺳﺎل ﺷﺼﺖ و ﺷﺶ دﯾﮕﻪ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻢ. ﻫﺮ روز ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ واﺑﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪم. دﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺖ ﻫﺮ روز ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ. ﺟﻨﮓ ﮐﻪ ﺗﻤﺎم ﺷﺪ،ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮا ي ﭘﺎﮐﺴﺎزي و ﻣﺮزداري ﻣﯽ رﻓﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪ. ﻫﺮﺑﺎر ﮐﻪ ﻣﯽ آﻣﺪ ﻻﻏﺮﺗﺮ و ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺮ ﺷﺪه ﺑﻮد. ﻏﺬا ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮرد. ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: "دل و روده ام را ﻣﯽ ﺳﻮزاﻧﺪ. ﻫﻤﻪي ﻏﺬاﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮش ﺗﻨﺪ ﺑﻮد. ﻫﻨﻮز ﻧﻤﯽ داﻧﺴﺘﯿﻢ ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﭼﯿﺴﺖ و ﭼﻪ ﻋﻮارﺿﯽ دارد. دﮐﺘﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻧﻤﯽ دادن. ﻫﺮ دﻓﻌﻪ ﻣﯽ ﺑﺮدﯾﻤﺶ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن،ﯾﮏ ﺳﺮم ﻣﯽ زدﻧﺪ و دو روز اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﻣﯽ دادﻧﺪ و ﻣﯽ آﻣﺪﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪ.... ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 9⃣2⃣ 💞آن ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻓﺸﺎر اﻗﺘﺼﺎدي زﯾﺎد ﺑﻮد. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﯾﮏ ﭘﯿﮑﺎن ﺧﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﻇﻬﺮ ﻫﺎ ﺑﺎ آن ﮐﺎر ﮐﻨﺪ، اﻣﺎ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺖ. ﺗﺮاﻓﯿﮏ و ﺳﺮ و ﺻﺪا اذﯾﺘﺶ ﻣﯽ ﮐﺮد. ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮش،ﻧﺎدر،ﺗﻮي ﻧﺎﺻﺮ ﺧﺴﺮو ﯾﮏ رﺳﺘﻮران ﺳﻨﺘﯽ دارد. ﺑﻌﺪ از ﻇﻬﺮﻫﺎ از ﭘﺎدﮔﺎن ﻣﯽ رﻓﺖ آن ﺟﺎ، ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﻓﺮوﺧﺖ. ﻧﻤﯽ داﻧﺴﺘﻢ. وﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪم، ﺑﻬﺶ ﺗﻮﭘﯿﺪم ﮐﻪ ﭼﺮا اﯾﻦ ﮐﺎر را ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺷﻤﺎﻫﺎ را ﮐﺸﯿﺪم ﺑﺲ اﺳﺖ. ﭘﺮﺳﯿﺪم: ﻣﻌﺬب ﻧﯿﺴﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﺑﺮاي ﺧﺎﻧﻮاده ام ﮐﺎر ﻣﯿﮑﻨﻢ. 💞درس ﺧﻮاﻧﺪن را ﻫﻢ ﺷﺮوع ﮐﺮد. ﺛﺒﺖ ﻧﺎم ﮐﺮده ﺑﻮد ﻫﺮ ﺳﻪ ﻣﺎه، درس ﯾﮏ ﺳﺎل را ﺑﺨﻮاﻧﺪ و اﻣﺘﺤﺎن ﺑﺪﻫﺪ.از اول راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺷﺮوع ﮐﺮد. ﺑﺎ ﻫﯿﭻ درﺳﯽ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺪاﺷﺖ اﻻ دﯾﮑﺘﻪ. 💞 {ﮐﺘﺎب ﻓﺎرﺳﯽ را ﺑﺎز ﮐﺮد و ﭼﻬﺎر ﭘﻨﺞ ﺻﻔﺤﻪ ورق اﻣﺘﺤﺎﻧﯽ ﭘﺮ دﯾﮑﺘﻪ ﮔﻔﺖ. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ در ﺑﺪ ﺧﻄﯽ ﻗﻬﺎر ﺑﻮد. ﮔﻔﺖ:ﺣﺎﻻ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ درس ﺧﻮاﻧﺪه اي. ﺑﺎ اﯾﻦ ﺧﻂ ﺑﺪي ﮐﻪ دار ي ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ورﻗﻪ ات را ﺻﺤﯿﺢ ﮐﻨﻨﺪ. ﮔﻔﺖ:ﯾﺎد ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ. اﯾﻦ را ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮد. ﭼﻮن ﺧﻮدش ﯾﺎد ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎي او را ﺑﺨﻮاﻧﺪ . «وقت» را «فقط» بخواند و «موش» را «مشت» و ﻫﺰار ﮐﻠﻤﻪ ي دﯾﮕﺮ ﮐﻪ ﺧﻮدش ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮاﻧﺪ و ﻓﺮﺷﺘﻪ . ﻏﻠﻂ ﻫﺎ را ﺷﻤﺮد، ﺷﺼﺖ و ﻫﺸﺖ ﻏﻠﻂ. ﮔﻔﺖ:رﻓﻮزه اي. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﮐﻪ ورق ﻫﺎ را زﯾﺮ و رو ﻣﯽ ﮐﺮد و ﻏﻠﻂﻫﺎ را ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﮐﺮد، ﮔﻔﺖ:آن ﻗﺪر ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﻢ ﺗﺎ ﻗﺒﻮل ﺷﻮم. اﯾﻦ را ﻫﻢ ﻣﯽ داﻧﺴﺖ.ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ آن ﻗﺪر کله ﺷﻖ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﺮ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﭘﺎش ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ. } 💞ﺻﺒﺢﻫﺎ از ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻬﺎر و ﻧﯿﻢ ﻣﯽ رﻓﺖ ﭘﺎرك ﺗﺎ ﻫﻔﺖ درس ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪ. از آن ور ﻣﯽ رﻓﺖ ﭘﺎدﮔﺎن و ﺑﻌﺪ ﭘﯿﺶ ﻧﺎدر. ﮐﺘﺎب و دﻓﺘﺮش را ﻫﻢ ﻣﯽ ﺑﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯽ ﮐﺎري ﺑﺨﻮاﻧﺪ. اﻣﺘﺤﺎن ﮐﻪ داد دﯾﮑﺘﻪ ﺷﺪ ﻧﻮزده و ﻧﯿﻢ.کیف ﻣﯽ ﮐﺮد از درس ﺧﻮاﻧﺪن. اﻣﺎ دﮐﺘﺮﻫﺎ اﺟﺎزه ﻧﺪادﻧﺪ اداﻣﻪ ﺑﺪﻫﺪ. اﻣﺘﺤﺎن ﺳﺎل دوم را ﻣﯽ داد و ﭼﻨﺪ درس ﺳﺎل ﺳﻮم را ﺧﻮاﻧﺪه ﺑﻮد ﮐﻪ ﺳﺮر دردﻫﺎي ﺷﺪﯾﺪ ﮔﺮﻓﺖ. از درد ﺧﻮن دﻣﺎغ ﻣﯽ ﺷﺪ و از ﮔﻮﺷﺶ ﺧﻮن ﻣﯽ زد. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﮐﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮي ﺳﺮش داﺷﺖ و ﺿﺮﺑﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮرده ﺑﻮد، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ اﻋﺼﺎﺑﺶ ﻓﺸﺎر ﻣﯽ آورد. ﺑﻌﻀﯽ از دوﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ: "ﭼﺮا درس ﺑﺨﻮاﻧﯽ؟ﻣﺎ ﺑﺮاﯾﺖ ﻣﺪرك ﺟﻮر ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﯽ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﯿﻤﺖ داﻧﺸﮕﺎه." اﯾﻦ ﺣﺮف ﻫﺎ ﺑﺮاﯾﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻣﯽ آﻣﺪ. ﻣﯿﮕﻔﺖ: "دﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﯾﺎد ﺑﮕﯿﺮم. ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰي ﺗﻮي ﻣﺨﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺮوم داﻧﺸﮕﺎه. ﻣﺪرك اﻟﮑﯽ ﺑﻪ ﭼﻪ درد ﻣﯽ ﺧﻮرد؟ ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_43879086.mp3
1.68M
🎵 #شور👌👏 | #مدافعان_حرم دسته دسته میـرَن رهـروانِ زینـب عَلَم رسیده به مدافعان زینب... 🎤🎤 #حاج‌_محمود_کریمی ❤️میلاد #حضرت_زینب(س) مبارک باد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃 چقدر با شعف و تاب و تب #شهید شدند برای #دختر شاه عرب شهید شدند🌷 برای حفظ #حرم سینه را سپر کردند شبیه عابس و #حر و وهب شهید شدند من الغریب به آنها رسید نامه عشق💌 مدافعان حرم #منتخب شهید شدند برای او نوه های غلام ترکی و جُون چقدر آدم #عالی_نسب شهید شدند به احترام قدمهای #حضرت_زینب دمشق یا که نشد، در حلب #شهید_شدند🌷 ✨❣✨❣✨ در #شب_میلادت ای بانوی عشق جای همه مدافعانت خالی... شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم #صلوات #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 💖 یا صاحب الزمان (عج) امید هست که #زودت به بخت نیک ببینمـ😍 تو #شاد گشته به فرماندهی و من به #غلامی... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
گفتی چه دلگشاست💗 افق در طلوع #صبــح گفتم که #چهــره_تو از آن دلگشاتر است😍 #شهید_مرتضی_کریمی #سلام_صبـحتون_شهــدایـی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_5132384458707566623.mp3
2.34M
#صوتی #استاد_دانشمند زینب(س)‌ کیست؟ #تربیتی در نشر این کلیپ جهت ترویج فرهنگ اهل بیت(ع) سهیم باشید 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روز عملیات نام کسانی را که قرار بوده است در #عملیات شرکت کنند خوانده‌اند و اسم حسین آقا در فهرست نبو
💠زیارت ... 🔰داشتیم می رفتیم حرم [سلام الله علیها ]. توی راه بودیم که حاج حسین شروع کرد از گفتن. می گفت: اگه میخواین بشین باید بشین👌، به مادیات دنیوی دل نبندید☝️ که میان سینه ات را بو می کنند اگه بوی شهادت می دادی می برنت بالا ...🕊🍃 🔰اول باید از خود بی بی زینب و ائمه اطهار کنید و دوم اینکه از همه چی این دنیا ... پدر، مادر، زن و بچه و دارایی هایت . چون شهادت آسان نیست و شهادت رو به هر کسی نمی دهند. تنها کسانی به این درجه والا دست پیدا می کنند که سعادت و اش رو داشته باشند ... 🔰از ماشین پیاده شدیم تو چشماش حلقه زد😔. مسافت کمی را طی کردیم که رسیدیم به درب حرم. از بازرسی که رد شدیم چشمش به گنبد افتاد شروع کرد زار زار کردن😭😭. 🔰بعد اینکه کردیم و می خواستیم برگردیم پاهایش شل شده بود. نمی تونست راه بره. می گفت: چجوری از این جا دل بکنم ...😭💔 آخرش هم شهادتش رو همون شب از بی بی زینب کبری(س) گرفت.🍃🕊 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیکِ یا زینب کبری(س) صفا گرفته خانه ی مولا یاسی شکفته در باغ زهرا🌸 خوشحال و خندان،اهل آسمان که آمد دنیا زینب کبری🌸 ولادت خانم (س) و مبارک باد.💐 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh