eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقای خلیلی به مناسبت هفته دفاع مقدس،حاج حسین #یکتا رادعوت کردموسسه حاج حسین درباره⇜(انقطاع الی الله)
5⃣2⃣6⃣ 🌷 📚برشی از کتاب شرح زندگی 📝شبی که می‌خواست برود از چهره اش فهمیدم که دیگر برگشتنی نیست🚫. من این چهره ها را توی جبهه زیاد دیده بودم. 📝قیافه هایی که می دانستی بار است نگاهشان می‌کنی. خداحافظی👋 آخر محسن هم آب پاکی را روی دست ما ریخت. زیاد بغلش نکردم. وقتی را بوسید سریع جدایش کردم. فاصله را حفظ کردم. 📝همه برای بدرقه اش رفتند ترمینال🚎؛ ولی من نرفتم❌. وقتی زنگ می‌زد📞 باهاش حرف نمی‌زدم. وقتی هم شد دعانکردم که برگردد. 📝توی باجه بودم که پدرخانمش زنگ زد گفتم توی بانکم. طاقت نیاورد. آمد پیشم👥 و گفت:این بچه رو گرفتن از آمدند خانه‌مان. گفتند:چون عکسش📸 رو پخش کرده‌ن احتمال هست. گفتم:خودتون رو خرج نکنید. ما راضی نیستیم🚫. 📝می دانستم محسن آمدنی نیست. نبود که بالاجبار ببرندش. کسی که دنیـ🌍ـا را دوست ندارد نمی‌توانی به زور نگهش داری. دعاکردم شود. 📝مادر و خواهرهایش بی‌قراری می‌کردند. همان شب🌖 خبر آمد. وقتی گفتند پیکرش قرار است بیاید رفتیم . من و خانم و پدرخانمش. بود. 📝منتظر بودیم. گفتند که امروز نمی آید. امشب توی برایش مراسم می‌گیرند. گفتم:اگه می‌شه رو ببرید سوریه حتی اگه شده با هواپیمای باربری✈️.قبول کردند.وقتی رفتیم خبری ازش نبود🚫. فهمیدیم برای اینکه دل ما نشکند💔 این‌طور گفته‌اند. 📝گفتند باید آزمایش انجام بدهیم. شاید تکه‌هایی که به ما تحویل داده‌اند مال یک بدن نباشد و گفته باشند.بعد از آن هم چندبار شایعه شد که آورندش؛ ولی حاج قاسم گفته بود به کسی اعتماد نکنید 📛تا خودم زنگ بزنم📞. 📝حاج‌قاسم زنگ زد و گفت:وقت آمدنه. چی صلاح می‌دونید❓گفتم:اگه میشه ببریمش برای طواف. چون اذن شهادتش🌷 رو از گرفته. 📝مشهد که رفتیم قضیه لو رفت و مراسم باشکوهی🌸 برایش گرفتند. روز بعد در حسینیه امام خمینی به تابوتش و بعد هم آن تشییع‌های باشکوه⚰.می‌دانستم محسن می‌شود؛ اما این اتفاقات را پیش بینی نمی‌کردم.‌ 📝فیلم اسارتش📹 را که دیدم توقع نداشتم آن‌طوری ظاهر بشود. اگرچه محسن خودش نبود. داشت از جایی هدایت می‌شد. هدفی داشت🎯 و داشت می‌رفت . حتی به اطرافش نگاه نمی‌کرد. هیچ‌وقت برای شهادتش حسرت نخوردم فقط حسرت این را خوردم که چرا نشناختمش😔 و خوبی هایش را بعد از از این و آن شنیدم. (به روایت پدر) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پنجشنبه ڪه از راه میرسد... #چفیه و #پلاڪم را برمے دارم و راه مےافتم به سمت #مـــــزارشان ... همانجا ڪه #عشق❤️ برایم مفهومے واقعے دارد... باز آئینه، سینی و چای و نبات باز پنجشنبه و یاد #شهدا با صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💠ستاره ی آسمان ها✨ 💟بسم رب الشهدا و الصدیقین دلمـ❤️ را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش📖 را به تو نشان دهد تا شاید را ورق بزنی و گوشه ای از آن را پس برایت می نویسم✍ ، از دل غریب خود برایت می نویسم😔 💟آری خیلی دلم می خواست بودم در میان ابرها☁️ ، پیش بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگمـ💔، اشک هایم سرازیر است 😭، می خواهم با تو صحبت کنم ⚡️اما با چه زبانی ⁉️... 💟با این زبانم که پر از است؟نه نمی توانم❌! چگونه می شود آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم😔 ، چه کنم ؟ پس با زبان برایت می نویسم📝 چرا که به آسمان نزدیک تر است✔️ 💟وقتی کوچکتر بودم، همیشه از تو می گفت ، از خوبی هایت❤️، از هایت، از وفاداری هایت💞 و بالاخره از گذشت و ... من از فقط همین ها را به یادگار دارم 💟هر صبح تصویر تو را می نگرم😍 تا شاید تو هم به من نظری کنی مادرم می گفت هر به خانه ی ما سری می زدی . نمی دانم، آیا هم می آیی⁉️ حتما ، تو می آیی😊 . 💟باور کن ، عطر وجودت را حس می کنم😌 اما چرا نمی بینمت ❓ چرا صورت پر نورت✨ را برایم نمایان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من👀 است. آن قدر گناه🔞 کرده ام که این گناهان چون ای روی چشم ها یم شده اند و من تو را نمی بینم😔 💟ای کاش دستم را تا این قدر احساس تنهایی💕 نمی کردم . ، تو اتینک در آسمان ها ماه مجلس🌝 شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی🌟 💟خوش به حال آن شبی که به آن نور می دهی به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها🌖 به جای در زمین در آسمان ها بودم😔. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عجیب‌ دنیارا جدی گرفتیم...‌ #شهید_هادی_ذوالفقاری_میگفت؛‌ "من مطمئنم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خی
8⃣9⃣7⃣ 🌷 💠سفــرکربـلا 🔸اولین بار را در این موسسه دیدم. پسر بسیار با ادب و شوخ و خنده‌رویی😍 بود. او در موسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت می‌کرد. بود و در مدرسه درس می‌خواند📚. 🔹من ماشین🚙 داشتم. یک روز راهی بودم که هادی گفت: داری می ری کربلا⁉️گفتم: آره، من هر با چند تا از رفیق‌ها می‌ریم، راستی جا داریم تو نمی‌خوای بیای؟ گفت: جدی می‌گی😃؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم کربلا❤️. 🔸ساعتی⌚️بعد با هم راهی شدیم. ما توی راه با رفقا می‌گفتیم و می‌خندیدیم😄، می‌کردیم، سر به سر هم می‌گذاشتیم اما هادی ساکت بود🤐.بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم برای می ریم. بسه، این قدر شوخی نکنید❌. 🔹او می گفت، اما ما گوش نمی‌دادیم🚫. برای همین رویش را از ما و بیرون جاده را نگاه می کرد.به کربلا که رسیدیم، ما با هم به زیارت رفتیم. اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست❌. هر کی باید بره و تو حال خودش باشه😊، ما هم به او محل نمی‌گذاشتیم و کار خودمان را می‌کردیم! 🔸در مسیر برگشت🚙، باز همان روال را داشتیم. می‌کردیم و می‌خندیدیم. هادی می‌گفت: من دیگر با شما نمی‌آیم⛔️، شما قدر زیارت (ع) آن هم را نمی‌دانید😔.اما دوباره هفته‌ بعد که به شب جمعه می‌رسید از من می‌پرسید کی می‌ری کربلا❓ 🔹هادی گذرنامه‌📖 معتبر نداشت❌، برای همین، تنها👤 رفتن برایش خطرناک بود. دوباره با ما می آمد و برمی‌گشت. ⚡️اما بعد از چند هفته‌ دیگر به شوخی‌های ما توجهی نداشت؛ او برای خودش مشغول و دعا بود. توی کربلا هم از ما جدا می‌شد💕. خودش بود و اباعبدالله (ع). 🔸بعد هم ساعتی⌚️ که معین می‌کردیم می‌آمد کنار ماشین. روزهای خوبی بود. هادی خیلی چیزها به ما یاد داد😊. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴 زمانی که پی در پی زیاد شدند چه باید کرد على بن مهزيار می‌گوید: محضر مبارک حضرت امام محمد تقی علیه السلام نامه‌ای نوشتم و در آن از كثرت زلزله در اهواز شكايت كرده و گفتم آيا صلاح می‌دانيد از آن‌جا به مكان ديگرى منتقل شويم؟ آن‌حضرت در پاسخ نوشتند: «از آن‌جا منتقل نشويد، روزهاى ، و را روزه بگيريد و سپس كرده و لباس‌هاى پاک بپوشيد و روز از منازل بيرون آمده و خدا را بخوانيد و نماييد مسلّماً حق تعالى آن را از شما بر طرف می‌كند». راوى می‌گويد: ما همين كار را كرديم پس ساكت شدند. همچنین امام محمد تقی(ع)فرمود: «هر كس كه از شما است و انابه کرده و خير نمايد. 📙کتاب علل الشرائع، شیخ صدوق، ج 2، ص 555 - 556، انتشارات داوری، قم، چاپ اول، 1385ش. 🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شهـــــــدا🌷 که می‌شود دلـمـ❤️ هـرجا که باشد خاڪ کوی‌تان میشود به خـود که می ‌آیم سر از در‌ می‌آورم به امیـد 😔 ... 💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍂بر پاکیِ لحظه های باران🌧 صلوات ❣برحال وهوای خوب یاران #صلوات 🍂هر لحظه ی روزِ #پنجشنبه بفِرِست ❣بر قامتِ خونرنگِ #شهیدان صلوات #باز_پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
 🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
0⃣4⃣8⃣ 🌷 💠مزار شهید حجت در خوزستان، شهرستان باغملک، روستای هپرو (۲۰کیلو متری شهرستان) است. 🔰یه بار باهم رفتیم 🌷، تو ماشین🚙 گفت: آبجی یکی بهم گفته اقای رحیمی تو ،برام دعا کن شهید بشم، گفتم انشاالله شهید میشی☺️ 🔰شهید نشست کنار مزار شهید داشت فاتحه میفرستاد من یه گوشه ایستاده بودم👤 برگشت نگام کرد و لبخند زد😊 حالا میفهمم اون روز داشت به چی فکر می کرد💭 این همیشه تو ذهنمه . 🔰اقا حجت به دنیا امد و پنجشنبه هم پر کشید🕊مادرم دوست داره برادرم هم در این راه برود بخاطر همین حسین ۴سال قبل🗓 برا فرستاد و حسین روهم تشویق میکند👌 🔰شهید حجت همیشه اخر مجلس ها، به ها میگفت ،دوستان تلاش کنیم را ادامه بدیم، پشتیبان ولایت فقیه باشیم، کاری کنیم که ازمون راضی باشه، دل مهدی رو خون نکنیم💔 و این مجالس هاش بود . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾خورشید به آسمان که می رسد دلشوره💗 هم با خودش می آورد. و این دلشوره برای یک روز و یک هفته و یک سال نیست❌ با این دلشوره زندگی کرده است😔 🌾عمریست با این از خواب برخواسته، نفس کشیده❤️ و تا به امروز را آورده است. 🌾مثل همان دلشوره ای که روز اول شدن آمده بود سراغش، همان روزی که قنداقه را به دستش دادند. همان روزی که وقتی چشمش به روی ماه نوزادش👶 افتاد چهار قل و آیت الکرسی✨ از روی لبش کنار نرفت 🌾راستش را بخواهی دلـ❤️ـش عجیب دوباره هوای آن را کرده است. کارش همین است، اصلا تمام دلخوشی زندگی اش همین پنج شنبه هاست. نمی داند چرا⁉️ 🌾اما همین که سیاهش  را بر سر می کند یاد رفتن جگرگوشه اش می افتد😢 یاد آن روزی که چادرش را دودستی گرفته بود و قسمش می داد تا رفتن را بگیرد، اجازه پر کشیدن را🕊 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ببینید 📽 فیلم شهید حسین معز غلامی در منطقه عملیاتی حلب ⚘ #نسخه_باکیفیت 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷❣🌷❣🌷❣🌷❣🌷 🌾هر #پنجشنبه عصر زیارت شهدای بهشت زهرا🌷 (س) را فراموش نمیکرد🚫 هر هفته خیراتی میخرید و اکثرا سر مزار #شهیدکامران پخش میکرد. 🌾به زیارت قبور شهدای #مدافع_حرم میرفت و آرام آرام اشک میریخت😭 دوستانش میگفتند آب میشود وقتی میبیند #رفقا_رفته_اند و خودش مانده ... 🌾چند لحظه که از او غافل میشدیم میدیدیم گوشه ای #آرام آرام راه میرود و به پهنای صورت اشک میریزد😭 با هرکدام از #شهدا سخنی برای گفتن داشت. #شهید_حسین‌_معزغلامی 🌷 🔸بسی گفتیم و گفتند از #شهیدان 🔸 #شهیدان را شهیدان🌷 میشناسند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پنجشنبہ ڪہ میشود ✨مے‌رویم تاخالے💗 شویم پنجشنبہ حڪایتےدیگر دارد؛ ✨ازفراق و دلتنگے💔 مے‌توان عبورڪردازمیان ✨تمام #خاطره‌ها ولبخندها مے‌توان باسبدے از نور💫یاد آنهایے بود ✨ڪہ در #آسمان خانه دارند😔 #باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به دلیل ارادت زیادی که به حضرت #رسول_الله(ص) داشتند اسم پسرمان را #محمدرسول انتخاب کردند و به نقل ا
🌷داداش روح الله 🌷.... مردم اگه بدونن کنار مزارت چه داره، روز شماری میکنن تا برسه و به زیارت عاشورای گلزارت برسن ... 🌷مردم نمیدونن تو همون شهیدی بودی که لحظه آخر جون دادنت چشماتو باز کردی و دستتو روی سینت گذاشتی و گفتی و چشماتو بستی و پرواز کردی .... 🌷مردم نمیدونن که توی هیاهوی دنیا هیچ خبری نیست .... نمیدونن که تو کنار مزارت میشینی و به درد دلشون گوش میدی و جواب میدی ... نمیدونن تو هم میدی، هم گره وا میکنی .... نمیدونن تو همیشه از طرف براشون پیغام داری ......🌷🌷🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh