eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ مولای غریبم♥️ ⇜گفتیم ⇜نوشتیمـ✍ ⇜خواندیم برای شما و برای #ظهورتان به امید دیداری که در #اربعین نصیبمان نشد😔 به یقین👌 ↫کم گفتیم ↫کم نوشتیم ↫کم خواندیمـ📖 برای #شما و برای ظهورتان.... ما گدایان همیشه #شرمنده ایم کم مان را بپذیر و شرمندگیمان را😢 #اللّهُمَّ_عَجِّل_لِولیّکَ_الفَرجَ🌸🍃 مُنتَِقمِ الحُسیّن سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما... 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
#کلام_شهدا 🦋 #ﯾﺎﺩ_ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﺪ 🌹ﻣﺮﺗﺐ "ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ" ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ 🦋ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻭ ﺫﮐﺮ ﺧﺪﺍ✨ 🌹ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﺮﺍﯼ #ﺭﺿﺎﯼ_ﺧﺪﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺣﻞ ﻣﯿﺸﻮﺩ✅ #ﺷﻬﯿﺪ_ﻣﺤﻤﺪﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ‌_همت #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5891200120715740611.mp3
12.3M
📥توصیه میکنم این کلیپ رو #حتما گوش کنید 💥💥(بسیارمهم)☝️ 👈آیا شروع #ماه_ربیع_الاول تبریک داره؟ 👈ما از روضه گوش دادن زجر میکشیم یا لذت میبریم؟ 👈دم عاشقای فوتبال گرم...!! ✔️ #نشر_دهید.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟دوران #نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود❌ چون ورزش🏋 می کرد، صورتی بدون
💠خواهر بزرگوار شهید 🔸دوسال پیش با هم رفته بودیم (س)، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا💖 تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل🌷 روی آن بود. 🔹رسیدیم به مزار رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز📸" با تعجب گفتم: "چرا اینجا⁉️ پاشو کنار ازت عکس بگیرم! " 🔸گفت :" نه! شهید ترک کلید شهدای ایران🇮🇷 توی سوریه ست. آقارسول و هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از پخش کنی..." 🔹عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران بودند!! ⭕️گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را میدیدم. حالا کنار مزار شهید محرم ترک🌷 عکس دارند!!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹پدرم طبق عادت به همه اعضای خانواده گفت بیایید #جلسه بگیریم، همه که جمع شدیم👥 گفت: می‌خواهم برای مدت
🌴پدرم با مسجد جامع #خرمشهر رابطه‌ای ناگسستنی داشت💞 همیشه بر #نماز اول وقت تأکید می‌کرد، اگر تعلل می‌کردم من را متقاعد به نماز اول وقت می‌کرد👌 🌴رابطه من، خواهر و برادرم با #پدرم رابطه‌ای دوستانه💖 بود. او بسیار برای مسائل دینی و اعتقادی #ارزش قائل بود و من بسیاری از مسائل اعتقادی خودم را از پدرم یاد گرفتم 🌴از سن 5سالگی پدرم به من ن#ماز، اذان و دعای فرج🌸 یاد داد. قرآن و یادگیری قرآن از مهم‌ترین دغدغه‌های پدرم بود و بسیار برای یادگیری #قرآن به من کمک کرد خود شهید نیز تلاش می‌کرد تا قرآن را #حفظ کند. #شهید_محمدرضا_عسکری_فرد #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همه ایران🇮🇷 ساکن این خیابانها هستند #شهدا افتخار و اعتبار این مرز و بومند. #قدردان_شهدا 🌷 🍃مقصد من عشق♥️ است #تویی سر منزل من #عشق در پوست من می دود تو در پوست من می دوی💖 و من ... #خیابان ها و پیاده روهای تن شسته در باران🌧 را بر دوش کشیده #تو را می جویم...💔 #نزار_قبانی ✍ #شهید_سیدرضا_طاهر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۸۹ استاد پرهیزگار .MP3
1.05M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه نساء✨ #قرائت_صفحه_هشتاد_ونهم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰همرزم 🔸پسر‌عمه و دختر‌دايي بوديم و در جريان انقلاب 2 تا #همرزم. وقتي ازم خواستگاري كرد💍 خيلي بهم برخورد😐 يك سال و چند ماه گذشت اما #اسماعيل دست‌بردار نبود 🔹آن‌روز آمده بود براي #اتمام_حجت. گفت: «معصومه، خودت ميدوني كه ملاك من براي انتخاب #تو ظاهر و قيافه نبوده❌ ولي اگه بازم فكر مي‌كني اين قضيه منتفيه بگو كه ديگه با اصرارم اذيتت نكنم😔 🔸نشستم با خودم👤 خلوت كردم. در روايات خوانده بودم 📖كه اگر #خواستگاري برايتان آمد و با ايمان و خوش اخلاق بود، رد كردنش #مفسده دارد. هيچ دليلي به ذهنم نرسيد تا اسماعيل را رد كنم گفتم: « #راضيم »☺️ #شهيدانه #عاشقانه_شهدا 💞 #شهید_اسماعیل_دقایقی 🌹🍃🌹🍃 @shahidnazarzadeh
🚨 #خبر_فوری 📣پرواز پرستویی دیگر... مدافع حرم حضرت زینب س #حامد_سلطانی به همرزمان شهیدش🌷 پیوست .... 📣مراسم #وداع با شهید مدافع حرم عمه سادات #حامد_سلطانی 📅فردا (پنجشنبه ۹ آبان ) ⏱ساعت ۱۰:۳۰ صبح 🗺در #معراج_شهدا 📍آدرس: ضلع جنوب پارک شهر انتهای خیابان بهشت کوچه معراج ستاد معراج شهدا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5938245826676523542.mp3
6.85M
بازم از تو سوریه شهید آوردند😔 🎤کربلایی سید رضا #نریمانی هدیه به روح شهدا 🌷 و شهدای مدافع حرم آل الله #صلوات💐 #لبیک_یازینب... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼رفتن ِ شما #تلنگری ست 🌸بر پیکره‌ ی بی جان ِ ما❣ 🌼که می شود #کربلایی زیست 🌸در هر زمان📆 و مکان ... #شهید_محمودرضا_بیضایی #شهید_مرتضی_مسیب_زاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهرم...🌸 اگر زیبایی #گيسوانت عنوانی‌ست که در «شعرها» ستایش می‌شود💖 حجب و #حیای تو😌 عنوانی‌ست که در #قرآن ستایش و تأکید شده است✅ #نجیب_بمان 🌺 #حجاب 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ 🍃مداحی سیدرضا #نریمانی 🌷برای بانوان سرزمینم که مدافع حریمند وامانت دار خون #شهدا وچادر #حضرت_زهرا (سلام الله) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸وقتی حمید آقا #نماز_شب میخوند یک برگه همراهش داشت📜 که اسامی 40 نفر رو یادداشت کرده بود تا تو #قنوت
💢یک بار هنگامی که #شهید بزرگوار حمید سیاهکالی مرادی حدود سه ساله👦 بود پای #مجروحم را دید گفت: پات اوخ شده 😢 💢با زبان #بچگی بهش گفتم #صدام اوخ کرده یک اسلحه پلاستیکی🔫 داشت گفت: میخام برم صدامو #بکشم آن موقع نفهمیدم که ازتمام وجودش تصمیم گرفته که باصدامهای زمان مبارزه کند👊 بعداز سالها ثابت کرد که با صدامها #میجنگد تا اخرین قطره خونش❣ راوی:از اقوام شهید 🌷 #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 86 #استاد_پناهیان #مبارزه_با_راحت_طلبی 14 ♨️ #پایه_تقوا ↪️ جلسات قبل عرض
❣﷽❣ 87 15 💢آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی💢 🔹قبل از اینکه زندگی و روزگار ، ما رو مجبور به انواعِ رنج های بد بکنه خودمون باید "رنجِ مبارزه با راحت طلبی" رو بپذیریم💪✅ ☢ مخصوصاً این مبارزه رو باید از سن " ۷ سالگی " شروع کرد و تا آخرین لحظات عمر ادامه داد..... 🔚⏳🔮🌏 متاسفانه در جامعه ما، بچه مون رو رها میکنیم،وقتی که به سن ۱۴ سالگی رسید و شروع کرد به گناه و فساد و شهوترانی و بی نمازی⚡️ 🔺میگیم ای خدا ! چرا بچمون خراب شد؟!⁉️😰 -- این که تا ۱۴ سالگی خوب بود!❗️🙄 🔔 پدر و مادرهای عزیز اصلاً نباید به "خوب بودن های قبل از ۱۴ سالگی" اکتفا کنن ؛ ✅ بلکه خودشون باید تمرینات شدیدِ "نظم و ادب" رو با مهربانی به بچه هاشون بدن... (خیییلی مهم👆) 🔰 مادرهای بزرگوار باید به بچه هاشون بگن که : 🔸"از ۷ سالگی" وارد مرحله جدیدی از زندگی شدن 🆕 و از این به بعد، خودشون کارای شخصی خودشون رو انجام بدن ؛ 🌱 مثلاً باید اتاقشون رو مرتب کنن 🌱و لباس هاشون رو خودشون بشورن و ... 🔹🔹♻️🔹 🔷یکی از کارهایی که خیلی میتونه در تربیت بچه کمک کنه "جشن ادب" هست 🎉🎊 طبیعتاً دختران در سن ۹ سالگی و پسران در سن ۱۵ سالگی به تکلیف میرسن و با مجموعه ای از دستورات الهی مواجه میشن که باید اونا رو انجام بدن ؛ 🎁 "جشن ادب" تا پنجاه درصد میتونه به جشن تکلیف کمک کنه. ✅🌺👆👆👆 💠در دوران" ۷ تا ۱۴ سالگی"بچه مثل یه عبد برای پدر و مادرش هست💖 این تعبیریه که در روایات استفاده شده...!! ۷ سال این بچه زیر بارانِ دستورها قرار میگیره البته "‌منطقی و با مهربانی تمام"✔️ 💯بهش مدام دستور بده و نیازی هم نیست که دلایلِ دستور رو بهش بگی فقط بگو : عزیزم این یه دستوره اجرا کن😊 🌷🖲🌷 دین، مطابقِ "فطرت" انسان هست👌 🌺 وقتی از ۷ سالگی بچه باید "ضابطه مند" بشه یعنی ضابطه مندی رو← فطرتاً→ دوست داره 🔰ما باید بریم و فطرتِ اون رو بیدار کنیم 🌀مثلاً کافیه بین بچه های مختلف مسابقه بذاریدو بچه هایی که "دستورات" رو دقیق اجرا میکنن براشون کف بزنید👏 ✔️ اینطوری اصلاً نیاز نیست که شما برای دستوراتتون دلیل بیارید اون فطرتش بیدار میشه....😌 ✅🔷➖🌺💝 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_66649337.mp3
5.53M
🎧پادكست هاي صوتی5⃣1⃣ 🌼امام مهدي عج در قرآن🌼 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اس
🍁دستم بگیـــر 🍃تا که بھشتم🌸 بنا شود.. 🍁شاید سرم 🍃قبول کنی #خاک_پا شود.. 🍁بالی بده 🍃که بال بگیرد🕊 اسیر #تو.. 🍁شاید 🍃کبوتر حرم #کربلا شود.. #شهید_امیر_سیاوشی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_پنجاه_وچهارم 4⃣5⃣ 🍂اجازه هر دختری برای ازدواج وابسته به تصمیم #پدرش است مادر می
❣﷽❣ ♥️ 5⃣5⃣ 🍂وقتی رسیدم نیما (پسر مهندس قرایی) به استقبالم آمد... چند روزی مهمانش بودم تا توانستم در نزدیکی دانشگاه سوییت کوچکی🏡 اجاره کنم. برای یک دانشجوی تازه وارد خانه ی نقلی و ایده آلی بود. یک طرف آشپزخانه و یخچال کوچک و سینک و گاز قرار داشت. کمی آن طرف تر هم تخت و کمد و کاناپه و تلویزیون چیده شده بود. حمام و سرویس بهداشتی هم در سمت دیگر اتاق بود... 🌿ساکم را باز کردم و وسایلم را چیدم. ✨قرآن ✨ را بالای تختم گذاشتم. مدتی طول می کشید تا روال ثبت نام طی شود. غروب غربت دلگیر بود. مخصوصا که اغلب اوقات هم هوا ابری و بارانی بود. با اینکه هنوز چند روزی از آمدنم نمیگذشت اما تحمل این تنهایی برایم نفس گیر شده بود. 🍂مرتب به سراغ نوشته های فاطمه می رفتم ☺️و هر کدامش را چند بار می خواندم. از لابلای نوشته هایش فهمیدم از همان روز خواستگاری مهرم به دلش نشسته بود. 😍از جدیت و مصمم بودنم خوشش می آمد. گاهی هم بعضی چیزها را رمزی می نوشت که من از معنایشان سر در نمی آوردم.😕 🌿بعد از اینکه دانشگاه آغاز شد به کمک نیما توانستم شغل مختصری دست و پا کنم... کمی طول کشید تا به تفاوت های فرهنگی و سبک زندگی مردم آنجا عادت کردم. هرچند برای نظرات و اعتقادات دیگران احترام قائل بودند اما ویژگی های خاصی داشتند. وفق یافتن با آنها برایم کمی دشوار بود. 😣 🍂تقریبا به زبان تسلط داشتم اما گاهی بخاطر غلظت لهجه ی مردم سردرگم می شدم. روزهای پر از رنج و سختی را سپری می کردم. درس، کار، دوری و دلتنگی همه در مقابلم بودند. 😔سعی می کردم شرایط را مدیریت کنم و روحیه ام را از دست ندهم. 🌿نیمی از ترم گذشت... با نمراتی که تعریف چندانی نداشت امتحانات میان ترم را پشت سر گذاشتم. میدانستم اگر همینطور پیش برود نمیتوانم موفق شوم.😥 تنها راهی که برای پیدا کردم بود. قرآن فاطمه را همیشه همراهم داشتم و از کوچکترین فرصت ها برای خواندنش استفاده می کردم. سعی کردم برای اینکه به زبان مسلط تر شوم با همکلاسی هایم ارتباط برقرار کنم. 🍂از این طریق می توانستم با پیچ و خم لهجه هایشان آشنایی بیشتری پیدا کنم. به بهانه های مختلف با آنها حرف می زدم و روی تلفظ هایشان دقت می کردم. 🌿یک روز روی چمن های حیاط دانشگاه نشسته بودم و قرآن می خواندم که یکی از همکلاسی هایم کنارم ایستاد و به زبان انگلیسی گفت: _ میتونم اینجا کنارت بشینم؟ + بله 🍂امیلی دختر ساده ای بود که همیشه لبخند می زد.👩 موهایش زرد بود و روی گونه اش لک های ریز و قرمز زیادی داشت. کنارم نشست و کوله پشتی اش را از دوشش درآورد. زیپ کوله پشتی را باز کرد. ساندویچش🌯 را نصف کرد و به من داد. میدانستم آنها مثل ما اهل تعارف کردن نیستند، تشکر کردم و ساندویچ را گرفتم. 🌿نگاهی به قرآنم انداخت و گفت: _ چی میخونی؟ + کتاب مقدس.👌 _ اسمش چیه؟ + قرآن. _ تو به دینت اعتقاد داری؟ یعنی آدم مذهبی ای هستی؟🤔 نمیدانستم چه بگویم... چون تعریفی که او از یک آدم مذهبی داشت با تعریف من متفاوت بود. گفتم : + تقریبا همینطوره. _ اما من آدم مذهبی ای نیستم. من فکر می کنم چیزی به نام وجود نداره. 🍂ساندویچش را گاز زد و گفت: _ چرا نمیخوری؟ ژامبون دوست نداری؟ من خیلی دوست دارم. ژامبون دودی طعمش بینظره. از شنیدن اسم خوک چندشم شد. لبخند زدم و گفتم: + ممنون. با خودم میبرم خونه. ساندویچش را خورد و خداحافظی کرد و رفت... 🌿بلند شدم و از دانشگاه خارج شدم. سوییتی که اجاره کرده بودم تلفن نداشت. همیشه برای حرف زدن با پدر و مادرم از تلفن های عمومی📞 که مختص تماس با خارج از کشور بودند استفاده میکردم. گاهی هم وسط مکالمه تلفن قطع می شد و هرچقدر سعی میکردم تماس برقرار نمی شد. فشار دلتنگی زیاد بود اما امید به آنکه 💓فاطمه در ایران انتظارم را می کشد آرامم می کرد. تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم. زنگ زدم و محمد گوشی را برداشت : _ سلام. خوبی؟ رضام.😊 + سلااااااام بر رفیق خارجی. الحمدلله، ما خوبیم. تو چطوری؟ خوبی؟ _ ممنون، خوبم. ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5908958882771764621.mp3
1.45M
🎧مداحی شهدایی 🔸وقتی دلم پر میزنه 🔹باز #شهدا رو میخواد 🎤مداح: #رمضانی 💢مقام معظم رهبری: #شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh