eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وچهارم 📖
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 5⃣5⃣ 📖ایوب که مرخص شد، برایم هدیه🎁 خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود، فهمیده بود ک قبل از رفتنش چقدر توی داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت: برایت تجربه شد😅 حواست باشد بعد از من نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی، امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمیرسد❌ نه پولی داریم، نه خانه ای هیچی .... 📖کمی فکر کرد و خندید _من میگویم زن یک  پولدار شو خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر میشد😢 شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمیتوانستم به اندازه ی دوست داشته باشم. فکرش را هم نمیکردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: برای چی این حرف ها را میزنی؟😕 📖خندید _خب چون روز های اخرم هست ، بیمه نامه م توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم. دم دست بگذار، لازمت میشود بعد من .... +بس کن دیگر ایوب😡 _بعد از من مخارجتان سنگین است. کمک حالت میشود. +تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی، میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب........" 📖عاشق طبیعت🌱 بود و چون قبل ازدواجمان کوه نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را میشناخت. توی راه جلفا بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین🚗 را از سر بالایی تند ان بالا برد. بالای تپه پر بود از گلهای ریز رنگی 📖ایوب گفت: حالا که اول است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی میشود. در ماشین را باز کردیم که عکس📸 بگیریم. باد پیچید توی ماشین، به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان👥بالای تپه جان میداد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی🍟 که ایوب استاد درست کردنشان بود. 📖ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا. هرچه به نزدیک تر میشدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر میشد. ایوب از توی ایینه بچه ها را نگاه کرد👀 کنار هم، روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: شهلا فکرش را بکن، یک روز و محمدحسن هم سرباز میشوند، میایند همچین جایی، بعد من و تو باید مدام به انها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣5⃣ 📖نیمه های شب🌘 بود. با صدای ایوب چشم باز کردم. بالای سرم ایستاده بود، پرسید: را کجا گذاشته ای؟ از جایم پریدم _تبر را میخواهی چه کار⁉️ انگشتش را گذاشت روی بینی و ارام گفت: هیسسسس؛ کاری ندارم میخواهم را قطع کنم. درد میکند، میسوزد. هم تو راحت میشوی هم من. این پا دیگر پا بشو نیست😓 📖حالش خوب نبود، نباید میکردم. یادم امد تبر در صندوق عقب ماشین🚗 است. -راست میگویی، ولی امشب دیر وقت است. فردا صبح زود میبرمت ، برایت قطع کند. سرش را تکان داد و از اتاق رفت بیرون. چند دقیقه بعد برگشت. را گذاشت لبه میز تحریر، چاقوی🔪 اشپز خانه را بالا برد و کوبید روی پایش. از صدای جیغم😵 محمدحسین  و هدی از خواب پریدند. 📖با هر ضربه ی ایوب تکه های پوست و قطره های به اطراف میپاشید. اگر محمدحسین به خودش نیامده بود و مثل من و هدی از دیدن این صحنه کپ کرده بود😦 ایوب خودش پایش را قطع میکرد. 📖محمد پتو را انداخت روی پای ایوب. را از دستش کشید. ایوب را بغل کرد و رساندش بیمارستان، سحر شده بود که برگشتند. سرتا پای محمدحسین خونی بود😢 ایوب را روی تخت خواباند🛌 هنوز گیج بود. گاهی صورتش از درد توی هم میرفت و دستش را نزدیک پایش میبرد. 📖پایی که حالا غیر از های عمل و جراحی، پر از بخیه های ریز و درشتی بود که جای ضربات چاقو بود. من دلش را نداشتم😖 ولی دکتر سفارش کرده بود که به پایش روغن بمالیم. 📖 مینشست جلوی پای ایوب، دستش را روغنی میکرد و روی پای او میکشید. دلم ریش میشد💓 وقتی میدیدم، برامدگی های زخم و بخیه از زیر دست های ظریف و کوچک هدی رد میشود و او چقدر با این کار را انجام میدهد. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_164819502.mp3
7.75M
🎼 سرود "عشق سلیمانی" 👈تقدیم به 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃❤️🍃🌸🍃 •★چه مستحکم، چه با عزت، چه پرشور و چه جانانه •●برای عزت میهن تو گشتی همچو پروانه •★حرم های مطهر را مدافع بودی از ایمان •●تن پاکت از این دنیا، رهاندی شاد و مستانه •★چُنان زینب که عاشورا ندیده غیر زیبایی •●چه زیبا و چه رؤیایی کشیدی پَر از این خانه •★سعادت را شهادت را، چه زیبا آنِ خود کردی •●شهید زنده ای قاسم، کجا رفتی غریبانه؟ •★بُدی سردار دلها و شدی داغ همه جانها •●عجب روز و عجب جایی غزل خواندی شجاعانه •★برفتی و به تو تبریک و بر ما تسلیت گفته •●عروج سرخ و غمبار تو را آن پیر فرزانه •★به نام ایزد و با نام رمزِ قاصم الجبّار •●بگیرم انتقام خون تو، از خصم بیگانه شعر از: محمدجعفر عزیزی(علی) 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🌺بی اذن #تــو هـرگـز عددی صد💯 نشود ♻️بر هر که نظر کنی دگر #بد نشود 🌺 #زهــرا، تو دعـا کن که بیاید مهــ♥️ـدی ♻️زیرا #تو اگر دعـا کنی دگر رد نشود✘ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سلام✋ برآنانی که با پیروی واطاعت از بر حق امام زمان(عج) برای تحقق ظهور✨ آخرین حجت حق تلاش کردند و خود را در خیل قرار دادند. عزیزانی که سینه هایشان♥️ را سپر بلا کردند و با کاروانی از جنس ، راهی ابدیت شدند🕊 کسانی که مرگ به کامشان "احلی من العسل" بود... و هر زمزمة ⚜اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه. .. و المستشهدین بین یدیه⚜ از جاری بود. 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞اگر انتقام خون سردار شهید قاسم سلیمانی گرفته نشود... 🎙حجت الاسلام #پناهیان #انتقام_سخت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸‌پیکر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی وارد ایران شد 🔹تصویری از تشییع پیکر مطهر شهید سپهبد #قاسم_سلیمانی و همرزمانش🌷 در فرودگاه اهواز 🌷خوش آمدی #سردار.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خروش خوزستانی ها... ●عزاداری میلیونی مردم #خوزستان در فراق سردار دلها، حاج #قاسم_سلیمانی😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴نخستین تصویر از پیکر سپهبد شهید قاسم سلیمانی 🔸آماده سازی پیکر مطهر شهید حاج #قاسم_سلیمانی جهت تشیع در معراج الشهدا اهواز 💔اسم: #قاسم 🖤جسم: #قاسم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh