🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید به قلبت❤️ نگاه می کند... اگر جايی برايش گذاشته باشی می آيد، #می ماند، لانه می کند😍 تا #شهیدت_ک
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
در #شفاعت شهدا دست درازی دارند...
عکسشان را بنگر
چه چهره ی نازی😍 دارند
ما به یاد آوری #خاطره ها محتاجیم👌
ورنه آنان به #من و تو
چه نیازی دارند⁉️
#شهید_جهاد_مغنیه 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃بخند؛ ای بر لبانت رنگ #مهر... که لبخندت گواهی میدهد، آرامش😌 را.... #دلگرمی را... #آقا_سیدمحمد فرز
#خاطره
🔸چندتایی بودیم که خیلی باهم #رفیق بودیم. توی ماموریت ها، موقع #نماز_شب که می شد، با هر ترفندی که بود می آمد و ما چند تا را بیدار میکرد و میگفت: " پاشید، وقت نماز شبه."♥️
🔹گاهی هم که خسته بودیم😪 و در خواب عمیق بودیم، بی خیال ما نمی شد. می ایستاد بالای سر ما و با هر ترفندی بود، #بیدارمان می کرد. #هیچوقت در رفاقت کم نمی گذاشت❌
🔻نقل از آقای حمید عالیشاه
همرزم شهید طاهر
📚 برگرفته از کتاب #طاهر_خانطومان
#شهید_سیدرضا_طاهر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
♦️وباز نفسی تازه از #شهدا
بعد از مدتی و وقفه ای، دوباره دیروز مهمان شهیدی🌷 از شام بلا بودیم. دوباره دل #مادری در رثای قامت رشید ورعنای پسری شکست💔 دوباره خواهری با سوز دل ناله زد که #داداشی دلتنگتم ای کاش همه اینا خواب باشه... داداشی سرسفره عقدم نبودی😭 یادته گفتی عروسی جبران میکنم...داداشی پاشو #خواهرت اومده...
♦️و اینجا دیدنی بود اشکهای #همسر_شهید بر روی شانه های خواهرشهید🌷 که میگفت: آروم باش حامد خوشبخت شد...حامد به #آرزویش رسید...و حالا کارما شروع شده...
♦️و همه اینها با اشک روان😭 و #بیصدا بر گونه ها جاری میشد....همه دور مادر را گرفته بودند برایش دعا میکردند..دستش را میبوسیدند و چقدر اذیت میشد و میگفت نکنید این کارو...خدایا بی #حامد چه کنم⁉️
♦️و چقدر این لحظات و این ثانیه ها را دوست دارم. دل دادن💕 و #دل_کندن همزمان اتفاق میفتد. مادر تا نیم ساعت پیش نمیدانسته باید با عزیزدلش #وداع کند برای عیادت از پسر آمده بود....و اینجا دیگر اشکهایش تمامی نداشت.
و....
♦️این مادر مثل کوه👊 #استوار و مثل ابر بهاری میبارید لحظه ای که دلبندش را در #خاک میگذاشتند ....وقتی از بلندگو می گفتند: "افهم حامد بن ذبیح ا..."
♦️ #پدر دیگر زانوهایش طاقت ایستادن نداشت ... تک فرزند پسر خانواده دل خواهرانش💔 را چنان #داغدار کرد که میگویند حامد پس از تو خاک بر این زندگی😭😭
♦️ولی اینها میگذرد و گذشت زمان مقام و #منزلت_شهید و جایگاه رفیعی👌 که دارد را به این خانواده نشان خواهد داد. الان #صبوری کردن بی معناست...زود است پذیرفتن داغ عزیزی که مرهم و سنگ صبور خانواده بوده است.
♦️ولی خودمانیم...
جایگاه وکار بزرگ #شهدای مدافع حرم هنوز برایمان جا نیفتاده است. هنوز برکت وبزرگی و #جوانمردی ودل بریدن این جوانان رشید برای خیلی های ما آنچنان که باید و شاید مفهوم نشده است🚫 انشاالله بزودی زود این شهدا چنان جایگاهی در دل ملت♥️ و فرزندان ماخواهند داشت که منزلشان وعزیزانشان باید فقط #خاطره گویی کنند و بگویند اینها چه کسانی بودند و چه شد که #راهشان ومرامشان اینگونه آسمانی وماندگار و #جاودانه شد....
♦️ و قطعه۵۳ 🌷🌷
دیروز حال و هوای دیگری داشت..
#تشییع کنندگان مادران وهمسران و پدران و فرزندان وهمرزمان و دوستداران💞 شهدا بودند..
که این حضور مصداق این جمله بود:
"به دریا رفته میداند مصیبتهای دریا را"
#ارسالی
#شهید_حامد_سلطانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹روز #شهادت حضرت معصومه (س) خدام، پرچم حرم🚩 را به منزل #شهید اوردند وخانواده شهیدزاهدپور🌷 میزبان #خا
🔸فرزند شهید اسماعیل زاهدپور گفت: لحظه لحظه ی زندگی ام با پدر #خاطره ای فراموش نشدنی است💭
🔹اما یک موضوع بیشتر در ذهنم مرور می شود و آن اینکه، پدرم طی #آخرین تماس تلفنی☎️ خود از من خواست برای #شهید شدنش دعا کنم و آرزو داشت که فرزندان وی نیز ادامه دهنده #راهش باشند.
#شهید_اسماعیل_زاهدپور
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃❤️ شده تنها👤 بشوی؟ فکر و #دلت تنها تر⁉️ وَ #نباشد… شب و روزت همه یک رنگ شود؟😔 #نگاهت #شهید_محم
🔸زندگی پر از خاطره هست از مهربانی هایش💖، کمکهایش در مزرعه، #احترام به پدر و مادر ... اما یه #خاطره که در این فرصت بدرد جمع بخوره رو واسه تون میگم:
🔹وقتی دیپلمش رو گرفت گفت: می خوام وارد #سپاه بشم و این موضوع رو با من در میون گذاشت، مدارکش📑 رو آماده کرد، صبـ☀️ـح که با هم واسه #مصاحبه داشتیم می رفتیم، رو کرد بهم گفت: وقتی واسه مصاحبه و تحویل مدارک📜 می رم، شما جلو نیا🚷
🔸چون همکارهای #پاسدارتون شما رو می شناسن، امکان داره ملاحظه منو کنن یا #پارتی بازی کنن، اگه قراره جذب سپاه بشم♥️ دلم می خواد اگه خودم شایستگیش رو دارم جذب بشم👌 وگرنه همون بهتر جذب نشم😊
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطره🌸🍃
شیوه خاصی برای درس خواندن📖 داشت که تحت هیچ شرایطی آن را #تغییر نمیداد❌ برایش فرقی نمیکرد سه روز یا سه ساعت به #امتحان مانده باشد کتاب📚 را میخواند بعد #خلاصه نویسی میکرد
همان خلاصه نویسی ها📝 را مطالعه میکرد. درتبادل اطلاعات درسی خلاصه نویسی هایش را در اختیار دیگران👥 قرار میداد به این شیوه مطالعه علاقه داشت💖 برای درس خواندن حرص نمیخورد و با #آرامش رفتار میکرد.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍃 ✍ #خاطره اولین باری که دیدمش موقع اعزام بود. همه توی اتوبوس سوار شده بودیم. حال و هوای معنوی
#خاطره
🌷همیشهی خدا در حال #شوخی و خنده بود. جایی نبود که جواد باشد و خنده نباشد😅 تنها جایی که خندهاش را نمیدیدی، وقتی بود که باب روضه #حضرت_زهرا(س) و فرزندانش🏴 باز میشد.
🌷به حضرت زهرا(س) #ارادت خاص داشت! تا جایی که در اعزام چهارمش به #سوریه، وقتی ترکش به #پهلو و سرش خورده💥 و به شدت مجروح شده بود، میگفت: در سوریه نشان از مادرم❤️ #زهرا(س) گرفتم و پس از این جراحت به وضوح شوق رفتن در چهرهاش هویدا بود و در #روضه مادر بیتابی بیشتری میکرد.
🌷تو روضههای بیبی، وقتی اسم #مغیره میومد از خود بی خود میشد و به سر و صورتش میزد😭
🌷به آقای #نریمان_پناهی علاقه خاصی داشت💖 ایشون رو "حضرت نریمان" صدا میکرد. توی ماشین موقع جابجایی #شهدای_گمنام، مداحیهای ایشون روگوش میداد🎶
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 7⃣4⃣ 🔻شهید کاظمی: اگر می خواهید تاثیر گذار باشید، اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگ
🖇 #خاطره
🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم
روی #دست_شون و شروع ڪردم
به #بوسیدن،
🍂بهشون گفتم:
بابا لحظه #شهادت (سقوط هواپیما) چه احساسی داشتی؟ خیلی درد کشیدی؟
🍂اول طوری بهم نگاه کردند که چرا این سوال رو می پرسم، اما بعد خندشون گرفت و با #خنده بهم گفتن آنقدر کیف داد، آنقدر خوب بود، عالی بود...
#شهید_احمد_کاظمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خستگیناپذیر 🔸دوکوهه مسئول پیشتیبانی بود و کارش سخت و #پرتحرک بود از هشت صبح⏰ تا هشت شب #خادمی بود
✍ #خاطره
🔰محمدرضا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.🚨
مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح 📿را برداشت و شروع کرد.
🌷پنج دقیقه⏰ نگذشته بود که گفت: تموم شد!😳فرستادم.
زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرستم.
🌷تعجب کردیم: چطوری انقدر زود فرستادی؟🤔
جلوی ما بفرست ببینیم!
گفت: فرستادم دیگه اینجوری یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،...😐😄 کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران!!!☺️
#نقل_از_خواهر_بزرگوار_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍ #خاطره
✨یادمه با هم رو به آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت:
همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غبطه خوردم😔
بهش گفتم: تو كه ماشاءالله همش تو ارتفاع و آسموني! حالا واسه چی این حرف رو زدی؟😉
✨کمی سکوت کرد و ادامه داد:
بزرگترین و قویترین آدمها و چیزهایی که بوی دردسر ازشون بلند میشه با اوج گرفتن فقط به یک نقطه تبدیل میشن!☺️
و با تبسمي گفت؛ هه!😊 در زندگی از چه نقطه هایی که نترسیدیم ... نقطه ای که در تعریف ریاضی اش گفته شده: نه طول داره نه عرض و نه ارتفاع ...
✨با طعنه بهش گفتم: دلت خوشه ها ... من تو زندگی با مشکلاتی مواجهم که آسمونش سهله،
به مریخ هم برم بازم برام بزرگ و عظیمند😊
✨تبسمی کرد و گفت☺️: شرط نقطه شدن مشکلات اینه که از زمینش دل کنده باشی و به خدا نزدیک شده باشی! 😍
اون روز متوجه حرفاش نشدم، اما الان كه از زمين و زميني ها دل كنده ميفهمم كه چي ميگفت...!😭
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌼🍃🌺🍃🌸 ✨ خانه مان #روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر #روضه نزدیک اذان ظهر بود
💔💔
#خــاطره✍
ایام #فاطمیه
❣سال اول زندگیمون بود،
آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام بود. که به دلیل ارادت ویژه وخاصی که به حضرت ابوالفضل(ع) داشتن😍
باسختی های زیاد هیئتی رو با همین نام تاسیس کردن☺️
❣روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بود، دسته عزاداری بیرون ببرن. 😔
دیدم آقا مصطفی قبل از اینکه برن سمت هیئت، دارن مطلبی رو برای مداحی آماده میکنن!!!
❣با حالت تعجب سوال کردم.
آقا مصطفی!!! شما که مداحی نمی کردید.😳
گفتن:
"روز شهادت بی بی فرق میکنه"😔
مخصوصا امسال!!!😓
❣گفتم: امسال مگه چه فرق می کنه؟ گفتند:
آدم تا چیزی رو درک نکنه، اون رو نمیفهمه😔
❣من امسال که شما پیشم هستی، و من به اندازه ذره ای از محبت بین حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام را چشیدم
"فهمیدم فاطمیه، یعنی چی"😭😭
✨هر چند ناچیز، ولی حالا درک میکنم که چه بر سر امیرالمومنین علیه السلام آوردند.😭😭😭
🎙 راوے: همسرشهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh