🌴دل بشر که به سخن در می آید، دیگر نمی توان محصورش کرد. سرشت پاک بشر که لب به شکوِه می گشاید، دیگر نمی توان جلودارش بود.
🌴بی تابی هایش آخر چنان جان گداز می شود، که #ناله های زمین و آسمان از فغانش در هم می پیچند. فریاد میکشد که آهای اهل زمین!
تا چه #وقت؟
تا به #کجا؟
🌴ناله میزند که آهای بی خبران! چه نشسته اید و در #هوس مغروق گشته اید که نمی دانید مردی #عاشق، در کنج عالم #دلتنگی، غم در جان دارد و چشمان ملیحش، برایتان از نم #اشک لبریز می شوند😔
🌴شیون میکند که آهای غرق شدگان!
مگر شما #عهد نبسته بودید؟ مگر شعر و شعارتان، #ولایت و ایمان و مولایمان نبود؟ مگر #شیعه نبودید؟ پس چه شد؟😓
🌴"اَلعَجَل" هایتان، تا چه اندازه از عمر لحظه های سرد و #تلخ این جهان کاست؟ "اَلغَوث" هایتان، را کجا به ساحت عمل آوردید؟ "اَلعَفو" هایتان، بندهای کدام لغزش و #معصیت را از وجودتان گسست؟😞
🌴آه میکشد که آهای #جاماندگان! چه نشسته اید که همین نشستن، روزی دچارتان خواهد کرد. پس برخیزید. برخیزید و شبنم اشک را از مژگانش برچینید.
✍پ.ن: آری! باید برخواست. باید برخیزیم. برخیزیم و با هرآنچه در طاقت مان است، زمین و #زمان را برای آمدنش مهیا کنیم❤️
✍️نویسنده: #زهرا_مهدیار
#جمعه_های_انتظار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_238321619221611025.mp3
9.79M
🎵 #غروب_جمعه
🍂 #تو میفهمی حال و هوای منو
🍂خبر داری از حس دلتنگیامـ💔
🎤🎤 #فریدون_آسرایی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾هر #عیدی که می رسید سریع خبرم می کرد تا برویم #النگویی ، انگشتری 💍یا زیوری بخریم ... و من هر بار ا
❣دلنوشته همسـرشهید🌷
🌾وقتی به بچههای هم سن دخترت نگاه میکنم، میبینم مثل #حلمای_ما نیستند❌، آخر آنها که #بابایی مثل تو ندارند☺️، الحق که #دخترت کاملا به تو کشیده.
🌾و ای کاش تمام آنهایی که برای این لحظهها #قیمت گذاشتهاند بگویند قیمت چند⁉️
🌾خدا را شکر که تمام این لحظهها لحظههایی که میشد #با_میثم، بهترینها👌 باشد فدایی حضرت زینب(س) شد و باعث شد کودکان وهمه مظلومان #حلب آزاد شوند و باعث شد مردم عزیز ما❤️ باز هم #باآرامش نفس بکشند و ای کاش قدر این آرامششان را بدانند😊
#شهید_میثم_نجفی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همـہ مے گویند: خوش بحـال فلانی شهیــد شد🕊
⚡️امــا هیچکس حــواسش نیست که فلانی برای شهیــد شدن #شهیـدبودن را یــاد گرفت👌…
#شهید_محمدرضا_دهقان
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استوری🌸🍂
🔰این #حرفارو از حاجی زیاد
شنیدین.یوقتایی ام بعضیامون اونقدر شنیدیم که رهگذری #تمومش
میکنیم ولی بچه ها؛ انصافا اگر دونه دونه اشوعمل کنیم فک میکنید به نتیجه دلخواهمون #نمیرسیم ⁉️
🔰وصیت #شهدا؛ ✉️شده شعار یا تزیین کانالهاخداوکیلی چقدر عمل کردیم به حرفاشون #خیلی دلم💓
پره .دنیایی از حرف رو دلم تلبارشده ..
عضو کانال #شهدایی میشیم.
وصیتهارو میبینیم ...
🔰بعضیامونم #ادعا داریم یدطولایی داریم در کار فرهنگی روی صحبتم اول با خودمه...دوروز پیش یه رزمنده که از نوجونی #توکانال کمیل خادمی کرده اهل دل..گوشی #بیسیم دلش همیشه وصله میگفت به نظرت پستایی
که میزاری چقدر اخلاص خرجش میکنی.میدونی شهدا ناظرن ⁉️
🔰میدونی دونه دونه #پستهاتو رصد میکنن؟!خیییلی ریختم بهم ..
درحین فکر کردن به حرفش کلی اشک ریختم.باخودم گفتم :حواس شهدا همه جوره #جمع بهمون و غافلم
🔰بچه ها :
شهدا نه #شعارند ؛ نه عکس 🖼روی میزو پروفایلو بک گراندگوشی
📱 نه قاب شده روی دیواراتاقمونو
سردفترکارمون .. شهدا راهن.. شهدا وسیله اندشهدا ریسمانند بین ماوخدا ...
هدف فقط خداستوبس...
🔰دستتو بده به دست #شهداء
اونوخ می بینی زندگیت ؛ روزیت ؛
حالت چقدر قشنگ میشه...
قربونت برم سردار 😭یک لحظه از #حالوهوای روزهای آسمونی🌫
جنگ ☄جدا نشدی ...
دل حاج قاسم همون# حاج قاسم شبهای 🌙عملیاتو روزای جنگ بود...
#شهید_ابراهیم_همت 🌷
#طلاعیه_عملیات_خیبر🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 6⃣1⃣ #قسمت_شانزدهم بهار از آغوشم بیرون اومد و گفت: _مطمئنى نمیخوا
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
7⃣1⃣ #قسمت_هفدهم
از پلہ هاے دانشگاه آروم رفتم پایین،
بهار و بچہ ها قرار بود امروز از مشهد برگردن و برن خونہ براے استراحت از فردا بیان دانشگاہ!
_سلام عشقم!
صداے بنیامین بود، با حرص چشم هام رو بستم 😬و نفس عمیقے ڪشیدم، چشم هام رو باز ڪردم و برگشتم سمتش با لحن ڪنایہ دار گفتم:
_بچہ بودے جایے آویزونت ڪردن ڪہ انقدر آویزونے؟! 😏
با اخم نگاهم ڪرد.
_ببین تا فردا خانوادت میفهمن ڪہ هیچ تو تمام دانشگاہ آبروتو میبرم! 😏
همونطور ڪہ مے اومد سمتم گفت:
_منتظر زنگ بچہ ها باش!
میدونستم حرفش رو عملے میڪنہ،زمزمہ ها تو ڪلاس پیچیدہ بود ڪہ بنیامین قرارہ درمورد یڪے سورپرایز ڪنہ! 😨
خودم رو حس نمے ڪردم!
ڪاش ڪسے ڪنارم بود تا بهش تڪیہ ڪنم و نیوفتم زمین! 😥نمیدونم چطور سر پا بودم! چشم هام تار شد،پشتم رو بهش ڪردم تا اشڪ هام رو نبینہ! 😢
چشم هام سیاهے میرفت انگار سیخ داغ روے
بدنم گذاشتہ بودم بال پروازم شڪستہ بود یا بهترہ بگم بالے براے پرواز نداشتم،😒
خون بہ صورتم هجوم آورد رگ هام تحمل این فشار خون رو نداشتن فقط دیدم سهیلے با دوست هاش بہ این سمت دارہ میاد،
مثل یہ نور ✨تو تاریڪے محض!
چشم هام رو باز و بستہ ڪردم نفس عمیقے ڪشیدم،با دیدن سهیلے خوشحال شدم!
احساس ڪردم تنها ڪسے هست ڪہ میتونہ ڪمڪم ڪنہ! و واقعا لقب فرشتہ نجات رو میشد بهش داد! 🙂
با تمام توان گفتم:
_آقاے سهیلے! 🗣
اون لحظہ نمیتونستم واڪنش دیگہ اے نشون بدم،همہ با تعجب👀😳 برگشتن سمتم!
سهیلے با تعجب😳 نگاهم ڪرد انگار فهمید حالم خوب نیست!
سریع بہ خودش اومد و رو بہ پسرها چیزے گفت،باهاشون دست داد و هر ڪدوم رفتن بہ سمتے!
بدون توجہ بہ نگاہ هاے بقیہ اومد سمتم، رسید بہ چند قدمیم با صدایے ڪہ از تہ چاہ مے اومد گفتم:
_ڪمڪم ڪنید! 😞😢
زمین رو نگاہ میڪرد با آرامش گفت:
بفرمایید بریم تو دفتر،اینجا نمیشہ صحبت ڪرد!
بدون توجہ بہ حرف هاش گفتم:
_دست از سرم برنمیدارہ!آبروم...😰
و بہ بنیامین اشارہ ڪردم!
سرش رو آورد بالا و بنیامین رو نگاہ ڪرد، حالت صورتش جدے بود. 😠😐
_فهمیدم!
رفت سمت بنیامین،
بنیامین با عصبانیت باهاش صحبت میڪرد، 😠سهیلے بازوش رو گرفت و با اخم چیزے بهش گفت!
بہ جایے اشارہ ڪرد👈 و بنیامین رفت بہ اون سمت!
همونطور ڪہ دنبال بنیامین میرفت گفت:
_من حلش میڪنم،اما شما هم خودتون حلش ڪنید متوجہ حرفم ڪہ هستید؟
حرفش یڪ دنیا معنے داشت،بہ نشونہ مثبت سرم رو تڪون دادم،
راہ افتاد از پشت نگاهش ڪردم،نفس عمیقے ڪشیدم،
خودم رو هم حل میڪنم!😏💪
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌺دوست داشتنَت
#سحـرخیـزترین حسِ دنیاست
🌺که صبــــ🌤ــحها
پیش از باز شدنِ #چشمهایم
در #من بیدار میشود😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍁من به خوبیها نگاه کردم
چرا که #تــو خوبی
و این همهی اقرارهاست ..😍
بزرگترین اقرارهاست
تـ♥️ـو
#لبخند زدی
و من برخاستم ..
#شهید_عیسی_علی_برجی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh