🌷شهید نظرزاده 🌷
انا لله و انا الیه راجعون🖤 حاج محمدسلیمانی پدر شهیدان والا مقام قاسم ویعقوب سلیمانی🌷 به فرزندان #شه
💠وقتی «حاج قاسم سلیمانی» برای
« #قاسم_سلیمانی» فاتحه خواند
🔰پساز رجعت پیکر پاسدار شهید مدافع حرم «علی سعد» در فروردین ۹۸📆 که در بهمن۹۴ در #خانطومان به شهادت رسیده وجاویدالاثر گردیده بود، سردار #شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 بدون اعلام قبلی به دیدار خانواده ی این شهید در شهر امام شهرستان دزفول میآید🚗
🔰حاج قاسم پس از این دیدار برای ادای احترام به مزار این #شهید معظم و سایر شهدا، در بین خیل عظیمی از مردم شهید پرور👥 شهر امام و میانرود دزفول در #گلزار_شهدای اسحاقابراهیم حاضر می شود.
🔰پس از قرائت فاتحه بر مزارِ شهدای سعد، لابلای مزارهای مطهر گلزار🌷 قدم می زند و اسامی شهدای مدفون در آن #بهشتِ_زمینی را از نظر می گذراند که ناگهان نگاهش👀 روی سنگ مزار یکی از شهدا ثابت می ماند " #شهید_قاسم_سلیمانی"
🔰این تشابه اسمی برای حاج قاسم؛
آنچنان جالب و دلنشین💖 به نظر میآید
که سراغ از شهید و #خانوادهاش میگیرد و سپس لبخندی روی لب هایش شکوفا میشود☺️ و میگوید: «انگار ما هم #شهید_شده ایم و نمی دانستیم!»
🔰و امروز #حاج_قاسم سلیمانی و قاسم و یعقوب سلیمانی همنشین هم در بهشت برزخے🌸 پروردگار هستند ....
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🏴 فزت و رب الکعبه
🔰سپهبد #قاسم_سلیمانی:
🔸وقتی شمشیر بر فرق مبارک #امیرالمومنین فرود آمد، این جمله را فرمود: "فزت و ربّ الکعبه" به خدای کعبه رستگار شدم.
🔹این رستگاری دو وجه دارد: یکی آسودگی از #نامردمان، یکی رسیدن به آن جایگاه بزرگی که امیرالمؤمنین در #عطش آن به سر میبرد.
📸 تصویر: حضور در حرم مطهر حضرت امیرالمومنین، علی علیهالسلام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸زندگی ما خیلی #ساده شروع شد. محل کارش تهران بود شهرداری واسه همین یه سری لوازم خونه مثل تلوزیون📺 ی
🔰به حسین بواس گفتن: حسین، تو که #پاسدار نیستی، نمیترسی بعد از شهادتـت، فراموش بشی⁉️ میگفت: ما #ڪارگر_انقلابیم و به شوخے میگفت اگر شهید شدم بزنید "ڪارگر شهید حسین بواس"🌷
🔰از او پسری به نام #محمدجواد به یادگار مانده است و پسری دیگر به نام #محمدحسین که بعد از شهادت پدر، به دنیا آمد. همان پسری که وقتی شهید حاج #قاسم_سلیمانی نماز میخواند گلی🌹 را در نماز به او میدهد.
🔰شهید بواس علاقه خاصی به #شهید_صیاد_شیرازی داشت یک شب بدون اینکه شهید حامد کوچکزاده🌷 را بشناسد خوابش را دید، از فردا عضو #کانال_شهید و از این طریق ارادت خاصی به او پیدا کرد
🔰در عالم خواب شهید کوچکزاده به او گفته بود به زودی به #شهادت میرسی روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران مصادف است💔 و آن بزرگ #صیاد شیرازی بود که در ۲۱ فروردین به شهادت رسیده بود.
🔰حسین سه بار به #سوریه رفت که سرانجام در ۲۱ فروردین ماه سال ۹۵📆 طبق خوابی که دیده بود در #خانطومان سوریه به شهادت رسید و به ملکوت اَعلیٰ پرواز کرد🕊
#شهید_حسین_بواس
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸تصویری از شهدای شاخص سال ۹۹
سردار دل ها حاج #قاسم_سلیمانی
شهید #ابومهدی_المهندس
شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکلی
معلم شهید #علی_محمد_جمال_الدینی
#شهیده_صدیقه_رودباری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷زنگ زده بود وقت گرفته بود بیاید مطب من، مطب یه #روانشناس. 🌷نه که یک آدم معمولی باشد
دو #سپهبد_شهید در یک قاب
۲۱خرداد سالروز شهادت سپهبد علی #صیاد_شیرازی
🔸ویژگیهای منحصربفرد شهید صیاد شیرازی از وی شخصیتی بینظیر👌 ولایتمدار و محبوب ساخته است. اسناد و #خاطرات نیز از همین روحیه و صفای باطنی حکایت دارد.
🔹همین دست خصوصیات و ویژگیها بود که در شخصیتی نظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی تبلور یافته و او را به فرماندهی بیبدیل😍 تبدیل کرده بود. چه اینکه بررسی آثار، افکار و اندیشههای این دو سپهبد👥 شهید نشان از #عظمت وجودی و اشتراکات فراوان ایشان دارد.
🔸یکی از همین اندیشههای مشترک رمز #عاقبتبخیری در دیدگاه این دو شهید است. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 در سخنانی درباره رمز عاقبتبخیری گفته بود: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری #رابطه قلبی♥️ و دلی و حقیقی ما با این حکیمی [رهبر معظم انقلاب] است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد✊
#شهید_علی_صیادشیرازی
#ایام_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚داستان #تنها_میان_داعش برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت می شود♥️
🌹پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم🌷 شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان #حاج_قاسم_سلیمانی
📌آمرلی به زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ #امیر_من_علی است!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 8⃣1⃣#قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💢 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
💢 عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
💢لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
💢 حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
💢 غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
💢 احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
💢 حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
💢تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
💢 ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💥💫💥💫💥💫💥
✍ دست نوشته سردار اسلام حاج #قاسم_سلیمانی که در دیدار با
خانواده شهیدحسین بواس🌷 این جمله را روی تصویر شهـ♥️ـید نوشت:
📝بسمه تعالی. فدای این #دست هایی که در "راه خدا" داده شد😭
#شهید_حسین_بواس🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 1⃣2⃣#قسمت_بیست ویکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
2⃣2⃣#قسمت_بیست_ودوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💢 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
💠صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💢 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
💠و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💢یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
💠پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💢 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💢 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💢 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💢 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💢 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حاج #قاسم_سلیمانی منافقین و رجوی را با خاک یکسان کرد ✔️
🔹سردار #سلیمانی: امروز شما آمریکاییها این زبالههای بیرونریختهی ملت ایران را، #منافقين و ضدانقلاب را جمع میکنید و به اینها دل بستید.
🔸آیا آمریکا این هست⁉️ یک دختر یا زن ولگردی را #تلویزیون به تلویزیون میچرخانید و امیدتان به این هست؟ این همهی توان شماست؟
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
✨🌹✨🍃🌹✨🍃✨🌹✨
♥️امسال این #نگاه مؤدب حاج
#قاسم_سلیمانی به آقا و نگاه پر از
♥️ محبت 💞حضرت #امام_خامنه_ای به سردار دلها رو تو بیت #رهبری نمیبینیم.😭
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🚩داغ #غربت
دست مقطوع #روضهی انگشترت
🏴اسم #قاسم
جسم قاسم اربا اربا #پیکرت . . .😔
#قاسم_سلیمانی 🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_خدا♥️ 💠قبول کرده بود سخنران یادواره شهدای روستا باشد . وقتی متوجه شد برای مراسم مردم را باز ر
🏴 لوح | #دست تـ✨ـو در دستِ #اباالفضل(ع) تصویرسازی نمادین از دست# قطعشده علمدار جبهه مقاومت در دست علمدار کربلا😔
🏴#ما_ملت_امام_حسینیم
#قاسم_سلیمانی🚩
🌸اثر: علیرضا باقری
🦋شاعر: میلاد عرفانپور
🌸خط: مهدی دقیقی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
•° 🌈فقط یک #بغڵ نبود منطقهاے بود پُراز آرامش😌 ☁️دلمونبراتون #تنگشده😔💔 #علمدارایران #شهی
🔻برای #اولینبار منتشر شد
📝نامه جانکاه حاج #قاسم_سلیمانی خطاب به یارهمیشگی خود #شهید #حسین_پورجعفری : قول میدهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت🌸 نشوم
🔹بیست سال اخیر، #پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. #خدا میداند با هریک از آنها که از دست دادهام چه بر من گذشت؛ همیشه نگران بودم تو را هم از دست بدهم.
🔹من همه #عزیزانم🌻 را از دست داده ام و عزادار🏴 ابدی آنها هستم، 😔لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم #زندگی کنم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم چرخیدند و جلو چشمم هستند.
🔹️ حسین عزیزم! اجازه نده روزمرگیروزانه و دنیا یاد دوستان #شهیدت را از یادت ببرد. یاد #حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد #حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#لحظه_آخر 🔹یک بار بعد از #شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: چی آن طرف
✨غیر از خیال جانان ،
در جان و سر نباشد ... 🥀❥
آقا محمد باقر
دردانه شهید مدافع حرم #اکبر_شهریاری 🌷
در آغوش حاج #قاسم_سلیمانی 🌺
#شهید_اکبر_شهریاری🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_خودش♥️🌷 🔰روایت سردار#شهید_قاسم_سلیمانی ازسردار #شهید_محمدحسین_یوسف_الهی جانشین اطلاعات عملیات
🔰 روایت سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی از شهید #ابومهدی_المهندس 🌷
💢گفته بود بین ایرانی ها ،از همه بیشتر حاج قاسم را دوست دارد و رابطه اش با او رابطه ی سرباز و فرمانده است و افتخار می کند به اینکه سرباز او باشد.
💢بعد از آزادسازی موصل ،حاج قاسم به ابومهدی اشاره کرد و گفت: ابومهدی یک شهید زنده است.مجاهدی است با چهل سال مبارزه.ما سرباز ابومهدی بودیم ،هستیم و افتخار می کنیم به او.
📎 مجموعه مثل خودش ،تهیه شده در حوزه هنری کرمان
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✅ خواب پسر شهید مدافع حرم و حضور حاج قاسم سلیمانی در مراسم خواستگاری اش 🔺لطف کن یک بار این کلیپو بب
🔺 صحنههای #شب عملیات دفاع مقدس، جلوههای عمل مقدس است
🔺️ سپهبد #قاسم سلیمانی، مهرماه سال گذشته: عمل مقدس؛ یعنی هویتی که برای دیگران موج میزند و خود را نمیبیند. تنها چیزی که نمیبیند خود است. #صحنههای شبهای عملیات به تعبیر رهبر معظّم انقلاب شبهای قدر این انقلاب بودند.
🔺هیچ خودیت و #منیتی وجود نداشت و عمل مقدس بود. مثل برادری که با گریه،😭 برادرش را راضی میکرد که بماند تا خودش برود یا مثل حماسهی کربلای ۵. عاشورا 🏴این دفاع مقدس است. دفاع مقدس؛ یعنی عمل خود فراموشی.
🔺 به تعبیر آن شاعر که میگوید:
تا فراموش خودی یادت کنندبنده گشتی آزادت کنند.
۹۸/۷/۸
🏷 دفاع مقدس در #مکتب_حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🚨بیانیهی دختر شهید #قاسم_سلیمانی درباره ردیف بودجه اختصاص یافته سال ۱۴۰۰ برای بنیاد فرهنگی شهید سلیمانی
🔰ردیف بودجه بنیاد مکتب حاجقاسم را به حل مشکلات مردم و ترویج مکتب آن شهید اختصاص دهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🚨بیانیهی دختر شهید #قاسم_سلیمانی درباره ردیف بودجه اختصاص یافته سال ۱۴۰۰ برای بنیاد فرهنگی شهید سلی
اين خانواده از فرد هتاك به تصوير حاج #قاسم_سليمانی ميگذرند
بودجه اى كه به #بنیاد_قاسم_سلیمانی اختصاص داده بود رو به حل مشكلات مردم اختصاص دادند.
اين همون #مكتب_قاسم_سليمانى است👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرزند شهید #قاسم_سلیمانی: بین بایدن و ترامپ تفاوتی وجود ندارد❌
🔹زینب سلیمانی در مصاحبه با راشاتودی: ترامپ دستور داد پدر من را #ترور کنند و بایدن نیز از این اقدام حمایت کرده است. هردوی آنها از یک سیاست مشخص پیروی میکنند☝️
🔹بعد از ترور پدر من، آمریکا تصور میکرد که همه چیز متوقف میشود، اما آنها اشتباه میکنند
#این_تازه_اول_راه_است
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دخترها هم شهید میشوند یا شهید پرور🌷 می شوند خواهرم تو مانده ای که #دفاع_کنی ⇜ازآنچه که شهدا برایش
#حرف_دل
#سنگرانه
#شهیده_های_گمنام:
عده ای از #دختران شهید میشوند
آن هم گمنام🌷
دخترانی که چادرشان بوی #زهرا (س) میدهد. دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند✅
دخترانی که بار سنگین #خانه_داری را به دوش میکشند ولی به چشم نمی آید؛ چون #حقوق ندارد
چون از روی #لطف این کار را انجام میدهند. چون فقط با تغییر دکور خانه، دیگران متوجه میشوند خانه🏡 تغییر کرده و کارهای دیگرشان به چشم نمی آید
دخترانی که بوی غذایشان🍲 در خانه میپیچد. به فرزند کوچکشان #قرآن یاد میدهند😍 برایش کتاب میخوانند
به ظاهر خود و کودکشان میرسند
در پای #تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای #کلید. ین کارها بماند
کنارش مشغول #تحصیل هستند📚
دخترانی که به دور از "چشم و هم چشمی" زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند⛔️ خواسته هایی که در توان همسرشان #نیست را به زبان نمی آورند.
اینها همان #شهیده های گمنامند. جهاد میکنند فقط در میدانِ #جنگ نیستند. کار میکنند فقط آچار به دست نیستند❌
برای همین میگوییم گمنامند
آنها علاوه بر #چادر
خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)
چون مثل مادرشان #گمنامند
این دختران مورد #ظلم واقع نشدند
اینها معنی #زن بودن را درک کردند❤️
اینها رسالت شریف #مادری را درک کردند.☺️
#مادرے که در دامنش
#قاسم_سلیمانی ها🌷
احمدی روشن ها🌷
و محمدرضا دهقان ها🌷
رو تربیت میکنه...
اخه شنیدی که میگن
از دامن زن مرد به معراج میرسه☝
این کارِ #دختران_زینبی💞 است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh