eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
213 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
دل من تنگ همین یک لبخنـــد و تـــو در خنده مستانه خود می گـذری نوش جانتـــ امّـا گاه گاهـی به د
3⃣3⃣1⃣ 🌷 ❤️🕊 ✍راوی: برادر شهید 🔹دومین بار بود که به رفته بود، البته این بار یک هفته زودتر از من برای محور رفته بود و حدود یک‌ماه آنجا حضور داشت. 🔸عبدالله در عملیات "تپه شهید" و "کفر عبید" هم بود که آن مناطق به دست بچه‌ها شد. برادر شهید آه سردی کشید و ادامه داد: اگر برادرم فقط 5 دقیقه بیشتر زنده مانده بود تپههای بلاصم را هم می‌دید. 🔹ما در بلاصم خسته شده بودیم، عبدالله می‌گفت: "بلند شوید، برویم" گفتم بچه‌ها خسته و تشنه هستند، 🔸با لحن شوخی گفت: "بلند شید سوسول بازی درنیارید اینجا دست گرمیه، آقا فرمودند که تا 25 سال دیگر نیست 🔹ما می‌خواهیم زودتر اینجا را تمام کنیم و به کربلا برویم تا ان‌شاالله از امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) مدد بگیریم برای جنگ با اسرائیل" که مجالش نداد و زودتر به سمت آقایش (ع) شتافت. 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (4) 🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹 #شهید_سید_مرتضی_دادگر🕊 🔻بخش
🌷 ☜ (4) 🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹 🕊 🔻بخش سوم ...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است✅...  گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به داده است؟ آیا همسرم؟  وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری😕 از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و 😭 همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار 😭 می کرد...  جلو رفتم و کارت 🏷 شهیدی را که امروز کرده بودیم را در دستان✋ همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری، سراغ ✉️ و کارت شناسایی🏷 شهدا می روی⁉️  همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود😢... بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس🌠 بود... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم😧... مات مات...  کارت شناسایی🏷 را برداشتم و راهی بازار شدم.. مثل ها شده بودم... عکس🌠 را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.. می پرسیدم: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...⁉️⁉️ نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی✅ که می شنیدم چه بگویم😥...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه👀 می کردم... شهید سید مرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ... وسط بازار ازحال رفتم😓...  😳 شرمنده شهدا هستیم😭😭😭😭😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 سه روز بود که به #شناسایی رفته بود.. بعد از شناسایی با خستگی زیاد نقشه را پهن کرد و نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من در این عملیات زنده ماندم که هیچ..!! اگر شهید شدم اینجا از روی چند خوشه #گندم رد شدم !! به صاحبش بگویید که از ما راضی باشد.. #شهید_حسین_خرازی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh