eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂 یادش بخیر تو جبهه، هر رزمنده یه دفتر کوچیک📔 جیبی داشت که در هر فرصتی یه صفحه سفید از اونو باز می کرد و مي داد دست دوست یا فرمانده اش که چیزی بعنوان یادگار توش بنویسن و امضاء کنن. ✍ 🔅یا بود که نویسنده خود بهش عمل کرده بود 🔅یا ای بود که از اعماق جان برخاسته بود 🔅یا یک کوچیک بود که سوژه ای می شد برای خنده ای شیرین و دلچسب😌 این روزا سنی از این دفترها گذشته،📚 بعضی سی ساله، سی و دو ساله، سی و پنج ساله.... راحت بگم این دفترچه ها با ، با هم بزرگ شدن و عزیز❤️ هر چیزی که اکسیر جبهه خورد ، بزرگ شد و جاودانه و امروز👈 همون دست خط های بچه ها که خیلی هاشون با رفتند، 🕊 مُسکِّنی شدن برا دل های بی تاب.💓 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15951477.mp3
7.86M
🍃🌸 دل دل مکن ای دل من .... 🍃🌹بانوای 📢📢 🔺تقدیم به مدافعان حرم😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاجےجان ب گوشے؟ ب بچه ها بگو: مارفتیم… ولی خط ب خطے ک توے فضاے مجازے مےنویسن روهمه #شهـــدا مےبینن! یادشون ک نرفته #شهدا أحیاءعندربهم هستن! حواسشون باشه شرمنـده #شهـدا نشن.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تا حالا عاشق شدی؟؟؟ 💕💖💕💖💕 ❤️عـــــشق یعنے : تو دل شب آروم زمزمه ڪنے "الـــهے العـــفو " ❤️عـــــشق یعنے : چشماتو ببندے و به "امام زمانت " فڪر ڪنے ❤️عـــــشق یعنے : شب ڪه همه خوابن تو آروم سر سجاده " اشڪ" بریزے ❤️عـــــشق یعنے : اعتراف ڪنے "خـــــدایا چقدر ازت دورم" منو بڪِش سمت خودت ... ❤️عشق یعنے : یاد "شهرضا " و ڪلے حسرت دیدار با "حاج همت" ❤️عـــــشق یعنے : یه خیابون به اسم "بین الحـــــرمین " ❤️عـــــشق یعنے : حسرت یه " زیارت " ❤️عـــــشق یعنے : آرامش ڪنار مزار یه شـــــهید "گـــــمنام" ❤️عـــــشق یعنے : "جزیره ے مـــــجنون" ❤️عـــــشق یعنے : داشتن " آرزوے شـــــ🌷ـــــهادت " 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مادر یڪ #شہید لبنانے در تشییع فرزندش! بانو! وقتے #پیشڪشےاتــــــ بہ پیشگاه حق پذیرفتہ‌شد، باید هم رختــــــ #شــادے بر تن ڪنے ڪہ رجز در مڪتبــــ #حسـین " ما رأیتــــ إلا جمیلا ً" باشد.. 🌹🍃 🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 #اشڪ راهڪار رسیدن بہ شهادت وقتے توهیات گریہ میڪرد بہ پهنای صورت اشڪ مے ریخت وجنس گریہ هاش خیلے بابقیہ متفاوت بود.. #راوے: داماد خانواده شهید #شهید_احمد_اعطایی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهیدی که امام حسین به او مژده شهادتش را داد. #شهید_عزالدین_ذوالفقار❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
⬆️⬆️ 0⃣6⃣1⃣ 🌷 شهیدی که امام حسین به او مژده شهادتش را داد. 💠 نترس ! درد نداره ... عزیز من !🔥 خودش می گفت : دو شب هست که خواب میبینم تکفیری ها روی سینه ام نشستند تا سرم رو جدا کنند...😨 منم فریاد می زدم ، (علیه السلام) آمدند و گفتند: "نترس ! درد نداره ... عزیز من ! جدا می کنند 💥اما دردی حس نخواهی کرد چون از هر طرف تو را در بر خواهند گرفت چند روز بعد توی زخمی شد و داعشی ها اسیرش ⛓کردند . همانطور که توی خواب دیده بود سر از تنش جدا کردند😭 . " بی سر فقط هفده سالش !!بود " 🌸 🌸 ✨ ✨ 📖برگرفته از کتاب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چقدرشهدا شبیه یکدیگرند و ما همچنان در حسرت جا ماندن از شهدا... 🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ ای دیدنت بهانه‌ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه‌ی بی‌تاب می‌زنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
جـهان با خنده هایتـــــ صورتـــــ زیباتـرے دارد بخنــــــــــد! این خنـده هاے"مـــــاه" کلـے مشتـــری دارد #سلام✋ #صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷#طنز_جبهه6⃣3⃣ 💠 تو هنوز بدنت گرم است 🔹می گفت توی یکی از #عملیات ها برادری مجروح میشود و به حالت #
🌷 7⃣3⃣ 🔹روزهای اولی که آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم. 🔸 روی دیوار خانه‌ای عراقی ها نوشته بودند: «عاش الصدام» یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!...😂 🔹کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد.😂 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 هی فراق تو مرا کشت و دمت جانم داد مردم و زنده شدم،محض تو تاب آوردم کرمت دیدم و من نیز طمع کار شدم بین عشاق،خودم را به حساب آوردم سلام رضا جانم😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_15739232.apk
13.43M
سلام و ارادت. نرم افزار "رضوان" را دانلود کرده و بعد در قسمت "غذای تبرک حضرتی" ثبت نام کرده و پس از دریافت پیامک از ۵ پُرس ناهار یا شام حرم مطهر رضوی استفاده بفرمائید @ShahidNazarzadeh
1⃣6⃣1⃣ 🌷 ، 🌷سر كار بودم. از سپاه آمدند، سراغ پسر كوچيكه را گرفتند. دلم لرزيد. گفتم: «يك هفته پيش اينجا بود. يك روز ماند، بعد گفت مى خوام برم اصفهان يه سر به خواهرم بزنم.» اين پا آن پا كردند. بالاخره گفتند: «كوچيكه مجروح شده و مى خواهند بروند بيمارستان، عيادتش.» 🌷همراهشان رفتم. وسط راه گفتند: «اگر شهيد شده باشد چى؟» گفتم: «اِنّا للّه و اِنّا اِلَيه راجعون.» گفتند: عكسش را مى خواهند. پياده شدم و راه افتادم طرف خانه. حال خانم خوب نبود. گفت: «چرا اينقدر زود اومدى؟» گفتم: «يكى از همكارا زنگ زد، امشب از شهرستان مى رسند، ميان اينجا.» گله كرد. گفت: «چرا مهمان سرزده مى آورى؟» گفتم: «اينها يه دختر دارن كه من چند وقته مى خوام براى پسر كوچيكه ببيندش، ديدم فرصت مناسبيه.» 🌷رفت دنبال مرتب كردن خانه. در كمد را باز كردم و پى عكس گشتم كه يك دفعه ديدم پشت سرمه. گفتم: «مى خوام يه عكسشو پيدا كنم بذارم روى طاقچه تا بينند.» پيدا نشد. سر آخر مجبور شدم عكس ديپلمش را بكنم. 🌷دمِ در، خانم گفت: «تلفنمون چند روزه قطعه، ولى مال همسايه ها وصله.» وقتى رسيدم پيش بچه هاى سپاه گفتم: «تلفنو وصل كنين. ديگه خودمون خبر داريم.» گفتند: «چشم.» يكى دو تا كوچه نرفته بوديم كه گفتند: «حالا اگر پسر بزرگه شهيد شده باشد؟» گفتم «لابد خدا مى خواسته ببينه تحملشو دارم.» خيالشان جمع شد كه فهميده ام هم بزرگه رفته، هم كوچيكه. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است❗️😍 #چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد...💞 یادتان باشد ...💞 سخت #محتاج گوشہ چشمتان هستیم🙏😞❤️ کمے نور مهمانمان ڪنید...💔😞 دو #شـهـید❤️ دو #مـهدے❤️ در یڪـ قـابـ📸 #شـهـیدحـاج‌مـهـدے‌زیـن‌الدّیـنـ🕊 شـهـید مدافع حرم #مهـدےایمانے🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شـهــــ💔ــــادت خـوب استـ...😍 امـّا #تـقـوا بـهـتر اسـتـ❤️🍃 #شـهـیدروح‌الله‌قـربـانـے🌸💞 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 💚 شهید سید اسماعیل سیرت نیا 💚 جلسه اولےکه اومدن خونمون ☕️... بهم گفت: تنها نیومدم... مادرم حضرت(زهرا سلام الله علیها)... همرام اومدن😳😳😳! " من از كل اون جلسه فقط همين يه جمله شو يادمه... وقتی رفتن ، من فقط 😭میکردم... مادرم نگرانم بود و مدام می پرسید: "مگه چی بهت گفت که اینجوری 😭 میکنی...؟!"😳 گفتم: "یادم نیســـت چی گفت! فقط یادمه که گفت: با مادرش 💚ـرا(س) اومده خواستگارے... جوابم ... تا اینو گفتم؛ خونوادمـــم زدن زیر 😭ـــه... من اون شب واقعاً حضرت زهرا (سلام الله عليها) رو حس ميكردم... مدام ذکــــر بی بی رو لباش بود... نبود ولی همیشه وسط هیئـت روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) میخوند... ارادت قلبی سیّــد به حضرت باعث شد تا سرانجام مثل مادر ش... با اصابت ترکش به پهلو به برسه...💔😔 : همســــر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_14527680.mp3
4.22M
🎵 کوتاه_و_شنیدنی 📋 گناهانت_را_توجیه_نکن 🎤 استاد دانشمند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعــد از شمــــا غـرق شــدم در روزمــرگیــهایمــ آری! گــیر کــردم😞 به ســیم خاردارِ نَـــفــس😞 ایـــن جـمـلـه ، دنـیـــ 🌎ـــایـی از نــاگفته هـاسـت الــــــهی هیــچ مســافریــــ از رفیــقاشـــ جــا نـمـونــه😔❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴گزیده‌ی وصیت‌نامه‌ی شهدای گلگون کفن🔴 🌷 شهید محمدجواد مدحتی: ✅ مبادا خوش‌گذرانی‌ها و زندگی مرفه، باعث شود که خدا را فراموش کنید. نسبت به اسلام و مسلمین بی‌تفاوت‌ نباشید. 🌷 شهید حسن ماشی: ✅ هوشیار باشید که آمریکا و اسرائیل، دشمن اصلی بشريتند. 🌷 شهید مصطفی عسگری: ✅ عزت ما در اسلام و عزت اسلام در صبر و استقامت ماست. بکوشیم تا جامه ذلت نپوشیم. 🌷 شهید ابوالقاسم سجادی: ✅ ای مردم! از تفرقه و جدایی بپرهیزید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین نگیر👆😂😍 #شهید_محمدرضا_دهقان💚 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💎 مهمان مقدس همسر #شهید_فیروز_منزه🌷 همسرش را در خواب به همراه امام زمان(عج) میبیند که... #با_ذکر_صلوات👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💎 مهمان مقدس همسر #شهید_فیروز_منزه🌷 همسرش را در خواب به همراه امام زمان(عج) میبیند که... #با_ذکر_ص
2⃣6⃣1⃣ 🌷 🌷انگار بخت من را با دوری از گره زده بودند. جنگ که شروع شد، زندگی اش شد جنگ. تنش پر از بود، حتی حاضر نبود برای خارج کردن این آهن های جا خوش کرده در تنش چند روزی به خانه بیاید. اگر هم می آمد، ذکر و فکرش بود. بار آخر حتی طاقت دیدن کوچکش را هم نداشت، او را در آغوش یکی از ها گذاشت و گفت: من طاقت دیدن این کودک را ندارم.... 🌷شهادتش برایم خیلی سخت بود. تمام لباس سیاهم را از تن در نیاوردم. خیلی به خوابم می آمد و هر بار از نبودش شکایت می کردم. تا اینکه آن بار با عزیزی به خانه آمد و در کنار بچه ها نشست. باز از نبودش شکایت کردم.... 🌷با مهربانی گفت: من که هر چه می گویم رفتنِ من دست خودم نبود، باور نمی کنی، این بار با خود آقا آمده ام. اگر سؤالی داری از خود آقا بپرس! یادم آمد که فیروز چقدر امام زمان را دوست داشت، در كارهايش از آقا یاری می خواست و می گفت: آقا در پشتیبان کارهای ماست! 🌷به آقای که مهمان خانه ما شده بود؛ چشم دوختم. زبانم بند آمده بود. فیروز به دنبال مهمان گرامی اش، بلند شدند که خانه را ترک کنند. دنبالشان رفتم. کوچه شده بود.... 🌷از خواب پریدم. آرامش عجیبی وجودم را فرا گرفته بود. همان ساعت لباس سیاهم را برای همیشه از تن خارج کردم و از آن به بعد مشکلاتی که در زندگی برای من و فرزندان شهید پیش می آمد را با به امام زمان (عج)، بر طرف می شد. راوى: همسر 🌷 از شهداى ارتش شيراز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh