🌷شهید نظرزاده 🌷
شهیدی که نشانی قبر خود را داد 🌷 #شهید_فرهاد_شاهچراغی با ذکر #صلوات👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹یه بسیجی شیفته فرهاد شده بود
به فرهاد گفت: میشه آدرس خونه ات رو بدی بهت سر بزنم؟
فرهاد با خنده گفت: بنویس!
شیراز... داراارحمه... قطعه شهدا... ردیف فلان... پلاک فلان...
((بعد از شهادت فرهاد رفتم سر مزارش
دقیقا همون آدرسی بود که قبل از #شهادت به بسیجی داد))
🌸خاطره ایی از زندگی
🌷 #شهید_فرهاد_شاهچراغی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
97d506b85f29e953934ecc1b99254d2f8078055-480p__81521-mc_1396-12-16-21-34.mp3
3.22M
🎙روایتی شنیدنی از #شهیدی که در آغوش امام حسین(ع) جان داد😍
🎤 راوی: شهید عبدالله ضابط
🌷شهدا را یاد کنید تا آنها هم شما را نزد ابا عبدالله الحسین یاد کنند.
#شب_جمعه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#شهادت_نوشت
☝️ از خداوند درخواست شهادت کن
اگر خداوند فرمود که:
لیاقت شهادت را ندارے ..
بگو:
مگر آنچه را که تا به حال به من داده ای لیاقتش را داشتـــه ام؟ 😔
کدامین نعمتت را لایق بــــوده ام ڪه حالا برای این لیاقـــت داشته باشم؟ ☹️
مگر تو تا به حال در بذل نعمت هـــایت به لیاقت من نگاه می کردی؟ 😔
°• شهادت •° را هم به باقی داده هایـت ببخـش.. 😭
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📝 معروف بود به سقا
همه جا توی همه مراسما و مهمانی ها و
هیئت ها عشق این رو داشت که به مردم آب برسونه
سقایی رو دوست داشت
عاشق آقا اباالفضل (سلام الله) بود❤️
کافی بود بفهمه یکی تشنه س، سریع براش آب می آورد
دوستاش می گفتن : توی سوریه و در جنگ وقتی تشنگی فشار می آورد
مرتضی زود تر از همه آب فراهم می کرد.
خلاصه به عشق آقا ابالفضل معروف شد به سقا 🙂✌️
#شهید_مرتضی_حیدری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه8⃣3⃣ 🔹 سه خیابان🛣 را پشت سر گذاشتیم تا رسیدیم به تنها حسینیه ی شهر. 🔸از زور سرما و خس
🌷 #طنز_جبهه 9⃣3⃣
مثلا آموزش #آبی خاکی می دیدیم.
🔸یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم نشد.
فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و #غرق شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب و باهل وتاکن و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است😄.
🔹 کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن🏊. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن🖐. و خلاصه نقش بازی کردن.
🔸نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن:👋
خداحافظ! اخوی #شفاعت یادت نره!
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎋🎋 #روایت_گری👇 💠 #لیست_گـردان… #فرمانده گردان به من میگفت : لب شط بودیم، هور بودیم، خواب دیدم #ا
🎋🎋 #روایت_گری👇
#شهوت_شهادت…🕊
شب کربلای پنج #پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی
گفتم : چه کار داری میکنی ؟
چرا پلاکت رو میکنی؟😵
الان تیر میخوری، مفقود میشی
گفت :فلانی من هر چی فکر میکنم .امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم با این آتیشی که از سمت دژ میاد دخل ما اومده
من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من #شهید بشم جنازه ی ما که بیاد مثلا جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه!👌
به دلم رجوع کردم دیدم قبل از #لقاء_خدا و دیدار خدا شهوت شهادت🕊 دارم میخوام با کندن این پلاکه با نیامدن جنازه⚰ یقین کنم که جنازهای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم. تیر خورد و مفقود شد .
⁉️ مفقود شد؟ 😳
اگه مفقود شد چرا خاطرهاش گفته میشود؟😐
چی برا خدا بود و تو ابر کامپیوتر خدا گم شد؟⁉️
خدا یه زیر خاکی هایی داره نگه داشته روز #قیامت رو کنه خدا بگه دیدید ملائک خدا؟✨❤️✨
ببینید این هم جوون بوده🕊🌸
اون جا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه
🎤روایتگر #حاج_حسین_یکتا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خورشید_دوکوهہ یوسف گمگشتہ باز آمد؟! نیامد حافظا تازه "کنعان" دِه به دِه دنبال یوسف مے رود...! #ج
#خورشید_دوکوهه 🌤
شايعه کرده بودند احمد #منافق است. وقتي بهش ميگفتي،ميخنديد.
از دفتر امام خواستندش.نگران بود.ميگفت«تو اين اوضاع #کردستان، چهطوري ول کنم و برم؟»بالاخره رفت.
وقتي برگشت،از خوش حالي روي پا بند نميشد.نشانديمش و گفتيم تعريف کند.
ـ باورم نميشد برم خدمت #امام.امام پرسيدند: احمد،به شما ميگويند منافق هستي؟گفتم بله،اين حرف ها رو ميزنن.سرم را انداختم پايين. اما گفتند برگرد و همان جا که بودي، محکم بايست.
راه ميرفت و ميگفت«از امام تأييديه گرفتم.»
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#آقـامـونهـ😌
❣|∞اۍ غـُصـه هـایَـتـ قـاتـِلــَم؛
هـَر دَمـــ دعــایــَتـ مـیـکـُنــَم∞|
❣|∞داغــَتــ نـَبـیــنــَم جـــآڹ مــَڹ؛
جـــآڹ را فــَدایـــتــ مـیـکــُنـَم∞|
❣|∞بــایـــد بــلـَرزَد قــَلــبـِشـــان؛
وقــتـۍ شـنیـدنــد، ایــڹ ســَـران∞|
❣|∞گـــفــتـۍ: کــہ مــ😎ـن "فــعــلا"؛
فـقـط دارَمـ "نـصـیـحـت" میـکنم∞|
#اللهمأحفظحَبیبنـا😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 🔹یه بسیجی شیفته فرهاد شده بود به فرهاد گفت: میشه آدرس خونه ات رو بدی بهت سر ب
1⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#قبل_از_شهادت_سوخته_بود...
🌷تعريفش را از برادرم كه #همرزم او بود؛ زياد شنيده بودم. يكبار يكى از نوارهايش📼 را گوش كردم حالت عجيبى داشت. از آنچه فكر مى كردم زيباتر بود. نوايى ملكوتى😌 داشت. بعد از آن هميشه در #حجره به همراه ديگر طلبه ها نوارهايش را گوش مى كرديم.🎧
🌷بسيارى از دوستان مجذوب صداى او بودند. دعاى #كميل و #توسل او مسير خيلى از افراد را عوض كرد! شب بود🌙 كه به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بوديم، دعاى توسل شهيد تورجى در حال پخش بود. هر كسى در حال خودش بود. صداى در🚪 آمد....
🌷....بلند شدم و در را باز كردم. در نهايت تعجب ديدم استاد گرامى ما حضرت آيت الله #جوادى_آملى پشت در است. با خوشحالى گفتم: بفرماييد، ايشان هم در نهايت ادب قبول كردند و وارد شدند. البته قبلاً هم به حجره ها و طلبه هايشان سر مى زدند.
🌷سريع ضبط📻 را خاموش كرديم. استاد در گوشه اى از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشكلى نيست ضبط را روشن كنيد. صداى سوزناك و ملكوتى او در حال پخش بود🔊. استاد پرسيدند: اسم ايشان چيست!؟ گفتم: #محمدرضا_تورجى_زاده.
🌷استاد پس از كمى مكث فرمودند: ايشان (در #عشق_خدا) سوخته است. گفتم: ايشان شهيد🕊 شده. فرمانده گردان #يا_زهرا هم بوده. استاد ادامه داد: ايشان قبل از شهادت سوخته بوده.✅
📚 منبعـــ
📗كتاب يا زهرا
🌷 #شهيد_محمدرضا_تورجى_زاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh