eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ #سلام_امام_زمانم❣ بیچاره دلم💔 طالب #دیدار تو باشد درمانده و #افتاده چنان پای تو باشد من در قفسی؛ منتظر روز #وصالم آن روز که دل‌ها همه #دریای تو باشد 💖اللهم عجل لولیک الفرج💖 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
من در سبد صبح، #سلامی دارم با تابش خورشید، #پیامی دارم از هستی #عشق، هستم پا برجا با عشق خداوند، #دوامی دارم #شهید_محسن_حججی🕊❤️ 🔗 #سلام✋ #صبحتون_شهدایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣4⃣ 💠 وضو می گیری یا من را غسل می دهی 🔹از جمله بچه هایی بود که وقتی می گرفت از شست پا تا فرق سرش را خیس آب می کرد. ای کاش فقط خودش را خیس می کرد، تا چهار نفر این طرف و آن طرف خودش را هم بی نصیب نمی گذاشت. 🔸صدای شالاپ شلوپ دست و رو شستنش را هم که دیگر نگو و نپرس. برای بچه های قدیمی این عادی شده بود ولی بچه هایی که سر زبان دارتر، وسواسی تر و ناآشنا بودند، می گفتند:" وضو می گیری یا ما را غسل می دهی؟"😂😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌼🍃🌼🍃 #ڪلام_شهید اهـل دل دو خصلت دارد: ⇦دلـے، سخــن پذیـر ⇦وسخنــے، دل پذیـر... #شهید_محمد_ابراهیم_همت 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣7⃣ به یاد #شهید_محسن_حججی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #سالروز_ولادت😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣9⃣1⃣ 🌷 💠 تولد و كودكى 🔸محسن حججی در ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت و به یاد فرزند شهید حضرت زهرا (س) ، نام او را گذاشتند. 🔹جدّ پدری او عالم فاضل از علمای بنام نجف آباد بود. 🔸محمدرضا حججی (پدر محسن) که از دوران دفاع مقدس بوده، به شغل شریف رانندگی تاکسی مشغول است و در تمام سالیان عمر کوشیده است بر سر سفره خانواده بگذارد. 🔹مادرش زهرا مختارپور از خانواده ای مذهبی و فعالیت اصلی او است. محسن فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است. 🔸کودکی و نوجوانی محسن، همچون سایر بچه های نجف آباد، خیلی عادی گذشت. از ۷ سالگی وارد فضای و فعالیت های شد. 🔹حضور در خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد، برای نخستین دفعات، طعم شیرین محبت اهل بیت (علیهم السلام) را به او چشاند. علاقه زیادی به داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان مداحی و قرآن قرائت می کرد. اولین کتاب غیردرسی که از پدرش هدیه گرفت: (ع) بود. 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 مداحی با صدای زیبای #شهید_محسن_حججی در ماه محرم در ایام نوجوانی شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از M A
#اطلاعیه هیئت محبان جوادالائمه (علیه السلام) یادواره شهید مفقود الاثر مدافع حرم مجتبی رخشانی #زمان:امشب( پنجشنبه ۲۱ تیر )ساعت۲۱ #مکان:مشهد، اندیشه ۷ ، بیت شهید #عکس_باز_شود #نشر_حداکثری کانال شهیدنظرزاده 👇👇👇👇👇👇👇👇 @ShahidNazarzadeh
🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🔸حججی ها #سر دادند تا دشمن بداند انقلابی ها از #کربلا درس مذاکره نمی گیرند❗️ وعده آب و امان نامه سالهاست که برای این تفکر #جاذبه ای ندارد❗️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💬یادش بخیر جبهه همه چیزش خوب بود و دلچسب😌 حتی که همه رو خاکی کرده بود و با صفا🌸🍃 💬یادش بخیر تابلو نوشته هاش🎫 که هر جا میرفتی👤 جلوت بودن. حتی تو مسیرهای سوت و کور🌌 مرداب های . گاهی پیش خودمون می گفتیم: یعنی خدا اول رو خلق کرد یا اول تبلیغاتی ها رو و وای اگر به یک می رسیدیم☺️ آنقدر تابلوهای موقعیت تیپ و لشکر ها زده شده بود که باید پارک🚍 می کردیم تا بتونیم خودمون رو پیدا کنیم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
«قشنگترین ترافیکی که خیلیهامون دوست داریم توش #گیــر_کنیم» #حاج_حسین_یکتا 👇 بچه ها بگردید یه #رفیق_خـدایی پیدا کنید🕊 یه دوست پیدا کنید که وسط میدونِ مینِ #گناه دستمون رو بگیــره.✋ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دلنـوشتہ تـاریـخ معـاصر؛ معجزه‌ےچـشمانـَت بود!🌙 ڪہ نسـل هاےبعد؛ ورَق میـزنـند تمامِ رشادت هایـَت را 💕نمیـدانمـ #تـولـد خودت را تبریڪ بگویـمـ یـا تولـد هزاران نفـر آدمــ بے سروپـایـے شبیـهه خودمـ را 🙂 #چشـمانتـ دسـتِ آخر #معـجـزه ڪرد✨ سنـَدش، دلـهاے شـیدایـے ڪہ هیـچ ڪجا خریـدارے نشد الّا بـہ #نگاهـت💜 #تـولدتمبارڪ‌قهرمانِ‌بےنظیرمـ😍🎈 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‍ 7⃣9⃣1⃣ 🌷 👈 ❤️🕊 💠 پیگیـر بــود ... 🔹محسن خاصے براے شهـادت داشت، عیـد با خانمش آمد پیش من خیلی نصیحتش ڪردم ڪہ محسن نمی‌خواهد، تو بچہ داری و… هیچ جورے توی ذهنش نمی‌رفت... 🔸روز آخرے ڪہ آمد پیش من، گفت: « حاجـی، چرا من نمی‌توانم بروم؟ چرا کارم جور نمی‌شود کہ بروم؟» گفتم: «محسن،‌ یڪ جای ڪارِت دارد؛ مثل مایی. برو آن گیـر را درست ڪن.» باتعجب گفت: «من فهمیدم کجای کار گیر دارد: راضی نیست!» 🔹من هم می‌دانستم که نمی‌رود پیش مادرش تا بگیرد؛ گفتم: «پس برو رضایتش را به دست بیـاور.» احساس هم ڪردم کہ نمی‌رود. ولے با مادرش کہ صحبت ڪردیم، می‌گوید کہ رفته آنجا، بہ دست و پای افتاده و‌ گریه شدید ڪرده که از پاهای ایشان می‌شده است. 🔸به مـادر ڪرده است: «اجازه بده من بروم.» مـادرش هم می‌گوید: «برو؛ ولے شهید نشو » ڪہ محسن در جواب گفته است: «نه، من می‌روم؛ ولی می‌شوم مادر.» ✍ راوی : جناب حمید خلیلی ( مدیر انتشارات شهید ڪاظمی ) 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
چـــادر ٺـو عَلَم این جبهۂ جنگ نرم اسٺ علمـدار حــیا❣ ☝️مــبادا دشمن، چــادر از سـرٺ بردارد گردان فاطمــے💚 باید با چادرش، بوے یـاس💐 را در شــهر پخش ڪند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_17376165.mp3
3.66M
۲۱ تیرماه روز ملی حـ❤️ـجابــ و عفافــــ بر همهٔ گل‌های محجبه مدافعان حریم حضرت زهرا (سلام الله علیها) مبارک باد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😇شهادت برازنده ات بود ای #شهید چراکه بعد از #آسمانی شدنت نامت برسر در #خیریه حک شد حتی روح آسمانی ات هم به فکر #یتیمان بود #شهید_حجت_الله_رحیمی🌷 #خادم_الشهدا #شهید_راهیان_نور 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣9⃣1⃣ 🌷 🌹شهید حجت الله رحیمی🌹 🔹یک روز قبل از 🕊 یعنی چهارشنبه اهواز بودم، ساعت حدود 10 یا 11 بود به زنگ زدم ☎️که می‌خواهم برایت ماشین بخرم کی می‌آیی⁉️ اصلاً خوشحال نشد‼️ گفت تا ببینم چه می‌شود. به هیچ عنوان برای مال دنیا ارزشی قائل نبود.❌ 🔸فردای آن روز یعنی تلفن همراهم زنگ خورد که امام جمعه و فرمانده سپاه، بچه‌های بنیاد شهید و... می‌خواهند به ما بیایند، 15 نفری بودند اول فکر می‌کردم بحث انتخابات است بعد که آمدند، تازه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده گفتند: حجت... 😞گفتم خوش به حالش، خودش هم می‌دانست که این بار به شهادت می‌رسد.😔💚 🌸 روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#آی_شـــــھدا ڪاش برگردید و این بار بزنیـد بہ #معبرِنَفـس ما کہ گاهے بدجور گیر مےکنیم میانِ #مین‌های #القاب و #شهرت‌ها ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 #یاد_یاران 0⃣3⃣ 💠 پاداش گمنامی 📌خاطره ای از #شهید_محسن_حججی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻خاطره ای از #شهید_محسن_درودی🕊❤️ شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
9⃣9⃣1⃣ 🌷 💠 چشم برای گریه 🌷چشماش شد و منتقلش کردند تهران محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید : " آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه .. ؟ میتونم دوباره با این چشم کنم ؟ " 🌷دکتر پرسید : " برای چی این سوال رو میپرسی پسر جون .. ؟ " محسن گفت : " چشمی که برای ' علیه السلام ' گریه نکنه به درد من نمیخوره ... " 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊🌹🕊 گفتنی نیست ولی، بے تو #ڪماڪان در من نفسے هست دلے هست ولی جانی نیست... #پنجشنبه_ها #به_نام_توست_شهید🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 چقدر دلتنگ نگاهت میشم هر روز،هر شب،هر لحظه.. و تو چقدر زیبا به قلب بیقرارم عشق و آرامش هدیه میکنی❤️ #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣0⃣2⃣ 🌷 ❤️🕊 💠 نارنجک 🌷قبل از مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل برگزار شده بود. 🌷 بجز من و ، سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه حضور داشتند. تعدادی از بچه ها هم در داخل حیاط مشغول بودند. 🌷 اواسط جلسه بود. همه مشغول صحبت بودند. يك دفعه از پنجره اتاق یک به داخل پرت شد....! 🌷دقیقاً وسط اتاق افتاد. از ، رنگم پرید. همینطور که كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار زدم! برای لحظاتی نفس در سینه ام شد. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه ای خزیده بودند. 🌷لحظات به سختی مى گذشت، اما صدای نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لا به لای دستانم نگاه کردم. از صحنه ای که می دیدم خیلی کردم. آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم. با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود، گفتم: آقا !! بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند. 🌷صحنه بسیار بود. در حالی که همه ما به گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی خوابیده بود. در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک بود. افتاد داخل اتاق. 🌷....ابراهیم از روی نارنجک بلند شد. در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود چنین اتفاقی برای هیچ یک از بچه ها نیفتاده بود! بعد از آن، ماجرای نارنجک، به زبان بین بچه ها می چرخید. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh