🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣8⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 🔹دانشجوی 23 ساله رشته کامپیوتر💻 بود 🔸بسیجے هم بود ، یا یک چهره معصوم و حزب ا
8⃣9⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌹شهید حجت الله رحیمی🌹
🔹یک روز قبل از #شهادتش🕊 یعنی چهارشنبه اهواز بودم، ساعت حدود 10 یا 11 بود به #حجت زنگ زدم ☎️که میخواهم برایت ماشین بخرم کی میآیی⁉️ اصلاً خوشحال نشد‼️ گفت تا ببینم چه میشود. به هیچ عنوان برای مال دنیا ارزشی قائل نبود.❌
🔸فردای آن روز یعنی #پنجشنبه تلفن همراهم زنگ خورد که امام جمعه و فرمانده سپاه، بچههای بنیاد شهید و... میخواهند به #منزل ما بیایند، 15 نفری بودند اول فکر میکردم بحث انتخابات است بعد که آمدند، تازه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده گفتند: حجت... 😞گفتم خوش به حالش، خودش هم میدانست که این بار به شهادت میرسد.😔💚
#شهید_حجت_الله_رحیمی 🌸
#شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران 9⃣2⃣ 💠 قبرش را از قبل انتخاب کرده بود 📌خاطره ای از #شهید_جواد_محمدی_منفرد🌷 👆عکس باز
🌷 #یاد_یاران 0⃣3⃣
💠 پاداش گمنامی
📌خاطره ای از
#شهید_محسن_حججی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻خاطره ای از #شهید_محسن_درودی🕊❤️ شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ⬇️⬇️
9⃣9⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
💠 چشم برای گریه
🌷چشماش #مجروح شد و منتقلش کردند تهران
محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید :
" آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه .. ؟
میتونم دوباره با این چشم #گریه کنم ؟ "
🌷دکتر پرسید :
" برای چی این سوال رو میپرسی پسر جون .. ؟ "
محسن گفت :
" چشمی که برای #امام_حسین ' علیه السلام ' گریه نکنه به درد من نمیخوره ... "
#شهید_محسن_درودی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 چقدر دلتنگ نگاهت میشم هر روز،هر شب،هر لحظه.. و تو چقدر زیبا به قلب بیقرارم عشق و آرامش هدیه می
0⃣0⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_ابراهیم_هادی❤️🕊
💠 نارنجک
🌷قبل از #عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل #گروه_اندرزگو برگزار شده بود.
🌷 بجز من و #ابراهیم، سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه حضور داشتند. تعدادی از بچه ها هم در داخل حیاط مشغول #آموزش_نظامی بودند.
🌷 اواسط جلسه بود. همه مشغول صحبت بودند. يك دفعه از پنجره اتاق یک #نارنجک به داخل پرت شد....!
🌷دقیقاً وسط اتاق افتاد. از #ترس، رنگم پرید. همینطور که كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار #چمباتمه زدم! برای لحظاتی نفس در سینه ام #حبس شد. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشه ای خزیده بودند.
🌷لحظات به سختی مى گذشت، اما صدای #انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لا به لای دستانم نگاه کردم. از صحنه ای که می دیدم خیلی #تعجب کردم. آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم. با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود، گفتم: آقا #ابرام!! بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند.
🌷صحنه بسیار #عجیبی بود. در حالی که همه ما به گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی #نارنجک خوابیده بود. در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک #آموزشی بود. #اشتباهی افتاد داخل اتاق.
🌷....ابراهیم از روی نارنجک بلند شد. در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود چنین اتفاقی برای هیچ یک از بچه ها نیفتاده بود! بعد از آن، ماجرای نارنجک، #زبان به زبان بین بچه ها می چرخید.
📚 کتاب سلام بر ابراهیم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سالهاست عصرهای #پنجشنبه های شیرین را دیگر تجربه نکرده ایم
آن سالها برای دل تکانی💔 حتما باید #گلزار شهدا میرفتیم ⚡️اما امروز به برکت #گمنامان نام آشنا هر نقطه که اراده کنی شهید آباد است
به پهناوری #سرزمینم شهید🕊 خوابیده است و عصرهای پنجشنبه عصاره هفته های بی قراری میشود وقتی دل هوای شهید میکند😔 و زمین و زمان با دلت ساز کوک مینوازد..🎼.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
🔹سربلند بی سر🔹
🎼🎙کاری از گروه سرود "نجم الثاقب"
🌹تقدیم به روح شهید والا مقام
محسن حججی🌹
🌟تهیه شده در باشگاه سرود بسیج و رسانه تهران🌟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
♨️ #هرکاری میتونی بکن👈 که #گناه_نکنی!
وقتایی که موقعیت #گناه پیش میاد 🔥💥
دقیقا👌 قافله کربلای #حسینِ زمان روبروت
و یه دره عمیق خطرناک🕳 پشت سرتِ!
اگه به گناه #بله بگی🙁
به هل من معینِ مهدیِ فاطمه #نه گفتی!😔
منسرمگرم #گناه استسرمدادبزن
سینهاتسختبهتنگآمده #فریادبزن😭
#آخرالزمان
#زمانغربالیارانمهدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم6⃣6⃣ ☘🌹استاد پناهیان: خدا میخواهد تو خودت را محکم کنی، در تواضع
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم7⃣6⃣
☘🌹استاد پناهیان:
میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند ،
که یک ذره تکبر در دلش باشد .
تکبرهای خودتون رو با نماز مودبانه زایل کنید .
دستت و بده من ببرم یه جایی.
آقا ، من میدونم اینا کجا درست میشن ،
بگم ؟
ماها هم مثل اهل عالم متکبر بودیم ،
چی شده که ما هدایت شدیم و بقیه هدایت نشدن ؟
بگم ؟
مایه روزی متکبر بودیم ،
یه زمان سر به هوا بودم و از دل غافل
تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد
نام حسین که میبریم تواضع در دلمون میاد ،
افتاده حال میشیم ،
قربون سر بریده ت که بالای نیزه قرآن خواند ،
وتکبر رو از دل ما برداشت ،
هر کی آشنای تو شد ، متواضع شد ،
و خاک به سر خودش ریخت
مگه همیشه باید حسین و ببرند تو گودی قتلگاه ؟
تا تکبرت از بین بره ؟
با نمازات کمک کن حسین رو .
ادامه دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh