1⃣4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#قسمت_اول (٣ / ١)
#رزمنده_ای_که_عکس_یک_زن_بر_بدنش_خالکوبی_شده_بود👇👇👇
🌷یک روز رفتم واحد #موتوری لشکر و به مسئولش آقای «محمداسماعیل کاخ» گفتم: «يه راننده می خوام شجاع، نترس، نماز شب خون و خلاصه؛ عاشق شهادت کپی بچه های تخریب». «اسماعیل کاخ» گفت: «اتفاقاً يه دونه راننده دارم که همه ویژگيها رو داره». خیلی خوشحال شدم. گفتم: «زود بگو بیاد». رفت از داخل #چادر اسکان یک بلندگوی دستی آورد و صدا زد: «آقای فلانی به دفتر موتوری» داشتم لحظه شماری می کردم برای دیدن راننده ای که به قول «اسماعیل کاخ» تمام ویژگی های #تخریب را داشت.
🌷خیلی طول نکشید. جوانی آمد با موهای بلند و فری. یک #دستمال یزدی دور گردنش بسته بود، یکی هم دور دستش. دگمه های یقه اش باز بود و آستینهایش کوتاه. یک جفت دمپایی هم زیر پایش. لخ لخ کنان آمد جلو، رفت پیش «اسماعیل کاخ». من اعتنایی نکردم. چون منتظر راننده ای با آن ویژگیهای مذکور بودم. «اسماعیل کاخ» داشت با جوان تازه وارد پچ پچ می کرد. مرا نشان می داد و آهسته در گوشش چیزهایی می گفت. یک لحظه #شک کردم. نکند راننده ی مورد نظرش همین باشد؟!
🌷صدایم کرد: «آقا مرتضی!» _بله. _بفرما. این هم راننده ای که می خواستى. _چی؟! به یک باره جا خوردم. خیال کردم #شوخی می کند. چون آن بنده ی خدا به همه چیز می خورد، الا آن کسی که من گفته بودم. «اسماعیل کاخ» را کشیدم کنار، #یواشکی در گوشش گفتم: «مرد مؤمن! شوخیت گرفته؟» گفت: «نه والا. این همونه که تو می خوای. تازه یه چیزی هم بالاتر. اصلاً نگران نباش. با خیال راحت برش دار، برو تا از دست ندادیش». گفتم: «آخه سر و وضعش ...» گفت: «اتفاقاً برای اینه که #ریا نشه. عمداً سر و تیپش رو اینطوری کرده». گفتم: «عجب!». خیلی تحت تأثیر حرف «اسماعیل کاخ» قرار گرفتم. اگر اینطور بود که او می گفت، پس عجب نیروی #باحالی گیرم آمده بود.
🌷یک #لندکروز، تازه به ما داده بودند. سوئیچش را دادم به او و گفتم: «بفرما برادر. روشنش کن بریم گردان تخریب». نشست پشت فرمان. من هم نشستم کنار دستش. رفتیم #تخریب. علاوه بر رفتار سؤال برانگیزش، مانده بودم سر و تیپش را چگونه برای بچه های تخریب توجیه کنم. توکل بر خدا کرده، با اعتماد به حرف های «اسماعیل کاخ» تصمیم گرفتم #حساسیتی نشان ندهم. سه ماهی از این ماجرا گذشت. یک روز به اتفاق همین راننده داشتیم از «کوشک» می رفتیم «اهواز». در جاده «خرمشهر» بودیم که رو به من کرد و گفت: «برادر مرتضی!» گفتم: «بله». گفت: «اگر يه چیزی به شما بگم، از تخریب بیرونم نمی کنی؟!»
🌷تعجب کردم. یعنی چه می خواست بگوید؟! با این حال گفتم: «نه برادر. برای چی بیرونت کنم؟» گفت: «مردونه؟» گفتم: «مردونه». یکهو برگشت، گفت:....
🎙راوی: سردار آزاده و جانباز مرتضی حاج باقری
#ادامه_در_شماره_بعدى....
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#کلام_شهید
خون خود را بر زمین میريزم تا شاید کسےبہ هوش بیاید تا مگر وجدانے بیدار شود، ولےافسوس کہ منافع مادی و حب حیات همہ را بہ زنجیر ڪشیده است.
#شهید_مصطفےچمران❤️🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدام درتلوزیون گفت: به هر #خلبان ایرانی که به 50مایلی نیروگاه #بصره برسد، حقوق1سال نیروی هوایی عراق را #جایزه میدهم! 150دقیقه بعد،شهید دوران،حیدریان ویاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند!
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣7⃣ به یاد #شهید_عباس_دوران🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷🌷((( #عباس ي است كه در #دوران ما به علقمه زد)))🌷🌷
#قهرمان_وطنم
#خلبان_شهید_عباس_دوران🌷
((٣٠ تير؛ سالروز شهادت))
🔹بغداد ميزبان اجلاس سران عدم تعهد بود و اجراي آن، #امنيت خدشه ناپذير اين شهر را نشان ميداد و #صدام به شدت روي آن تبليغ مي كرد
🔸ايران هرچه كرد تا با #رايزني ها، محل اجلاس تغيير كند نتيجه اي نگرفت.تصميم براين شد كه بغداد ناامن شود.
#نيروي_هوايي ارتش مامور اين كارشد
🔹صدام مي گفت: هیچ #خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد را ندارد.
#پدافند هوايي بغداد با مسكو مقايسه ميشد.
🔸ساعت ٥:٣٠ صبح ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان با ٣ فروند #جنگنده فانتوم براي این عملیات آماده شدند.
فرمانده آنها سرهنگ خلبان #عباس_دوران بود.
🔹طرح اين بود: ٣ فروند فانتوم مسلح به پرواز درآیند.
هرسه تا مرز بروند.
٢فروند از مرز گذشته و به هدف #حملهور شوند.
فانتوم سوم بايد رزرو ميماند
هدف فانتوم ها، #پالایشگاه «الدوره»، #نیروگاه اتمی و ساختمان الرشید یا #هتل محل اجلاس در بغداد بود.
🔸هواپیماها در۳۰کیلومتری بغداد با ۳دیوار آتش مواجه میشوند.
چند گلوله به هواپیماي #عباس_دوران🕊 برخورد میکند و موتور سمت راست از کار میافتد، خلبان حاضر به لغو عمليات نيست.
🔹هواپیماها بهسمت جنوب شرقی بغداد (پالایشگاه الدوره) ادامه مسیر داده و تمام #بمبها را روی آن ميريزند.
🔸 بعداز تخلیه بمبها، به مسیری ادامه میدهند كه به سالن محل اجلاس ختم میشد.
درهمین زمان،عقب هواپیمای
#عباس_دوران نیز مورد اصابت قرارمیگیرد.
🔹علائم و نشانگرهاي كابين از كار مي افتد و منصور کاظمیان (خلبان عقب) #ايجكت مي كند.عباس دوران بيرون نمي پرد و هواپيماي نيمه سوخته را به مكاني در نزديكي هتل محل اجلاس مي كوبد
🔸عمليات به نتيجه رسيد.
با ناامن شدن بغداد، اجلاس سران عدم تعهد نيز به دهلي نو منتقل شد.
🔹بقاياي پيكر #شهید_عباس_دوران ٢٠ سال بعد در ٣٠تيرماه ٨١ به ميهن بازگشت و در زادگاهش #شيراز به خاك سپرده شد.
شادی روح این قهرمان وطن #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭐️🐚⭐️🐚⭐️🐚 در پی یڪ #معجزهـ بود تا زندگےاش را دگرگون سازد به #جبهہ رفت حالا سال هاستــ ڪه مردم ڪنار
❁﷽❁
چه زیبا گفت شهید آوینی:
اگر در جست و جوی #امام_زمان(عج) هستی او را در میان یارانش بجوی...
شهدای ما، در امتداد شهدای کربلا هستند...
❤️شهید محمدرضا تورجی زاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#صبر_که_تمام_بشود ...
این روزها زیاد یاد آن #مادری میافتم که رفت پیش #امام_صادق (علیه السلام) گفت: پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته، خیلی نگرانم 😢
حضرت فرمود :صبر کن پسرت برمیگردد
رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت....😥
حضرت فرمود: مگر نگفتم صبر کن؟خب پسرت برمیگردد دیگر
رفت اما از پسرش خبری نشد
برگشت
آقا فرمود: مگر نگفتم صبر کن؟دیگر طاقت نیاورد گفت: آقا خب چه قدر صبر کنم؟نمیتوانم صبر کنم به خدا طاقتم تمام شده😞😔
حضرت فرمود :برو خانه پسرت برگشته
رفت خانه🏡 دید واقعاً پسرش برگشته😃
آمد پیش امام صادق گفت: آقا جریان چیست؟ نکند مثل #رسول_خدا به شما هم وحی نازل میشود؟
آقا فرمود: به من وحی نازل نشده اما
"عند فناءالصبر یأتی الفرج......"
#صبر_که_تمام_بشود_فرج_میآید....."
این روزها ی هفته که می آید ویک به یک میرود یک بار هم به #خودت بگو هی فلانی چه طاقتی داری تو...😔😔😔
و دعا کن برای دل آن مادری که #هنوز_پسرش_برنگشته...
#شرمنده_ایم_حضرت_مـــادر😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_16819872.mp3
3.44M
#استاد_رائفی_پور
⭕️با سوسول بازی به امام زمان نمیشه رسید !
✔️ منت سرت گذاشتن،که واسه امام زمان داری کار میکنی ...!
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh