eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 💖 ⃣ 🍂ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻢ . ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﮐﺮﺩ . ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺘﯽ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ … ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﺧﻮﻧﻢ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺁﻣﺪ؛ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺗﻌﺼﺐ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ . 🍁ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺼﺮ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﭖ ﭘﺮ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ . ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻖ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻏﯿﻆ ﮔﻔﺘﻢ : ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﻘﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ؟ ﺍﺻﻼ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ؟ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ! ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﻣﺎﻝ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ ! 🍂ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ . ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ، ﺣﺘﯽ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ . ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻫﺎﯾﺶ . ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﯾﻨﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﻪ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺍﯼ . ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺎﺑﺤﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ؟ ﺍﻭ ﺑﯽ ﺗﻌﺼﺐ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺼﺐ ﮐﻮﺭﻡ ﮐﺮﺩﻩ . 🍁ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﺫﻫﻨﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ . ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﺒﻪ ﺗﺨﺖ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺷﺪﻡ . ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺮﻭﺷﻮﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﻣﻬﺪﻭﯾﺖ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ … .... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖 ⃣ 🍂ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﺷﺪﻡ، ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ . ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺤﯿﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺘﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﻨﺮﻫﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭ ﻋﮑﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻻﺗﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻨﺪﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺳﺮﻭﮐﻠﻪ ﺑﺰﻧﯽ ! 🍁ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮﻫﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻫﺎ ! ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﺠﺐ ﺷﺎﻧﺴﯽ ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺗﻮﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻡ؟ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﻭﺍﺣﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ، ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺗﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻦ . 🍂ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺘﻢ “ ﻣﺮﺳﯽ ” ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺍﺣﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ . ﺑﺎ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﻭ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﻧﺪ . ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻤﯽ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ . ﻇﺎﻫﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻏﯿﺮ ﻋﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ . ﺷﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﻤﯽ ﺟﻠﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺑﺨﻮﻧﻪ ﻋﻀﻮ ﺑﺸﻢ . ﺗﻮﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻡ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻢ . 🍁ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮔﺮﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻋﻀﻮ ﺍﺳﺖ . ﺍﺳﻤﺶ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻮﺩ . ﻋﺼﺮ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﻡ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ . ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻮﺩ . - ﻣﯿﺎﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺟﺎﯾﯽ؟ - ﮐﺠﺎ؟ - ﺍﻭﻧﺶ ﺑﻤﺎﻧﺪ ! ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﺧﻮﺷﺖ ﻣﯿﺎﺩ . - ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﺪﺯﺩﯼ؟ ! - ﻣﯿﺎﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﯾﻪ ﮐﻼﺳﻪ ﻃﺮﻓﺎﯼ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﯿﺮﺍﺯ . ( ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ) – ﺑﺎﺷﻪ . - ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﺘﻮﻧﻢ ! ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش خدا مرا نیز مانند خرمشهر آزاد کند آزاد از نفس...! روزی روی تابلو دل حک کند این دل را خدا آزاد کرد... 📆 سوم خرداد ماه سالروز آزاد سازی خرمشهر گرامی باد 🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ...✋ سلام بر تو ای گنج ودیعه شده در خزائن الهی. و سلام بر روزی که به یُمن جاری شدن احکام خدا، درخت شادی انسان شکوفه خواهد زد. 📕صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. (عج)♥️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
36.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞انیمیشن سلام_بر_ابراهیم 🥀 قسمت سوم3⃣ 《ادامه دارد....》 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهیدعلی‌گروسی 🌹 ای جوانان عزیز آگاه و هشیار باشید مبادا در غفلت بمیرید چون امام علی(ع) در محراب شهادت شهید شد.. 🥀•• شهید گروسی اولین موذن مسجد جامع خرمشهر پس از آزادسازی بودند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*✨همسر بزرگوار شهید:  از فداکاری‌های او هر چه بگویم کم است. کمک به نیارمندان از بهترین خصلت‌های او بود اما هیچ‌گاه از اقدامات و فعالیت‌هایی که انجام می‌داد چیزی بر زبان نمی‌آورد. بسیاری از خدمات او را بعد از شهادتش فهمیدیم چون خودش هیچ‌گاه از کارهای خیری که انجام می‌داد حرفی نمی‌زد.👌🏻 سرکشی از خانواده‌های شهدا را در رأس امور خود قرار داده بود و هر یک از این خانواده‌ها هر ساعت از شبانه‌روز که نیاز به کمک داشتند او را خبر می‌کردند.❤️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📌 کلام شهید: «نماز اول وقت را رها نکنید👌🖇.» 🔹 ایشان قبل از هرجایی که بودند و اذان می‌شنیدند، خودشان اذان می‌گفتند و همان‌جا نماز می‌خواندند. ◇ بعضی از وقت‌ها در مراسمات عروسی🙊 که تازه در انجام می‌شد، آقا می‌دانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند، ◇ آنجا می‌رفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع می‌کردند، گفتن و جو را عوض می‌کردند و آن‌قدر این اذان زیبا بود🗣😍 که همه لذت می‌بردند و گوش می‌دادند. 🦋 ❬اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد!❭ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔵 حضرت عزرائیل رفیقت می شود! خدا رحمت کند استاد اخلاق آیت الله حـق شـنـاس رحمة الله علـیـه را، می‌فرمودند: «تو نمازت را اول وقت بخوان، اگـر حـاجتت روا نشـد آب دهـان بیانـداز در صورت من😱!» 🔸برنامه‌ی زندگی ات را طوری تنظیم کن که مهمترین اولویت کارهایت باشد که در روایات آمده است سخت نخواهد گرفت هنگامه‌ی قبضِ روح از کسی که را در اول وقت بجا می آورد و خودش ذکرِ شهادتین را به او تلقین خواهد کرد☺️🖇. 💥نمازت را به نماز عاشقانه‌ی امام زمانت گره بزن❤️🖇. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴 شاید تکراری یک استاد دانشگاه می‌گفت: "یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان، صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و ۱۷ گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم ۱۵ گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم، اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم، تصحیح کرده ام." اغلب ما نسبت به دیگران سخت ‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان، و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم، می‌بينيم به آن خوبى ها هم كه فكر ميكنيم، نیستیم… ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید مدافع حرم بعد از شهادتش دست نوشته ای از شهید پیدا می کنند که نوشته بود : خدایا ! اگر خلقت تو نمی داند ، تو میدانی که من در سال ۱۳۸۱ هجری شمسی در شب یازدهم ماه مبارک رمضان توفیق ملاقات با حضرت حجت ابن الحسن (عج) را داشته‌ام . و در وصیت نامه ملکوتی این شهید فراز های آسمانی هست که می فرماید ؛ خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس می‌کنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان می‌گریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چوپانی گله اش را به صحرا برد 🐑🌿. وقتی به درخت گردوی تنومندی رسید🌳🥜،از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان طوفان سختی در گرفت. باد، ای🪵 را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. چوپان خواست از درخت پایین بیاید که ترسید مبادا بیفتد و دست و پایش بشکند🪨🍁. مستاصل شد و در آن حال زار گفت: خدایا! گَله ام نذر تو،اگر از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه ی دست پیدا کرد و جای پای محکم تری یافت☘. آنگاه گفت: خداوندا! تو که راضی نمی شوی زن و بچه ی من از و خواری بمیرند و تو تمام گله را صاحب شوی؟ نصف را به تو می دهم و نصف دیگر هم برای خودم… قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیک تنه ی درخت رسید گفت: خدایا! نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟آنها را خودم نگهدای می کنم، در عوض کشک و پشمش را به تو می دهم. وقتی کمی پایین تر آمد گفت: بالاخره هم که بی مزد نمی شود. پس کشکش مال من،پشمش مال تو. وقتی باقی تنه را سُر خورد و پایش به زمین رسید🌿، نگاهی به آسمان کرد و گفت: مرد حسابی! چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول مان یک کردیم. غلط زیادی که جریمه ندارد..! عهدی که در طوفان با می بندیم، در آرامش نکنیم☺️🖇... اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «ویژگی های مهم مردان آخرالزمان» 👤 استاد 👌 چه تعالیمی در آخرالزمان ضرورت بیشتری دارند؟ ‎‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 می روم حلیم بخرم آن قدر کوچک بودم که حتی کسی به حرفم نمی‌خندید. هر چی به بابا و ننه ام می‌گفتم می‌خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمی‌گذاشتند. حتی در بسیج روستا هم وقتی گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشته ام خندیدند. مثل سریش چسبیدم به پدرم که حتما باید بروم جبهه، آخر سر کفری شد و فریاد زد: «به بچه که رو بدهی سوارت می‌شود. آخه تو نیم وجبی می‌خواهی بروی جبهه چه گِلی به سرت بگیری.» به خاطر اینکه ده ما مدرسه راهنمایی نداشت، بابام من و برادر کوچکم را که کلاس اول راهنمایی بود آورد شهر و یک اتاق در خانه فامیل اجاره کرد و برگشت. چند مدتی درس خواندم و دوباره به فکر رفتن به جبهه افتادم. رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازی کردم تا اینکه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزی که قرار بود اعزام شویم صبح زود به برادر کوچکم گفتم: «من می‌روم حلیم بخرم و زودی بر می‌گردم.» قابلمه را برداشتم و دم در خانه آن را زمین گذاشتم و یا علی مدد! رفتم که رفتم. درست سه ماه بعد از جبهه برگشتم در حالی که این مدت از ترس حتی یک نامه برای خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشی یک کاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم. برادر کوچکترم در را باز کرد و وقتی حلیم را دید با طعنه گفت: چه زود حلیم خریدی و برگشتی!» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱🌱 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حاج‌قاسم در سوریه از منطقه‌ای عبور می کرد، ماشینی را دید که خراب شده، نزدیک رفت، آقایی به همراه خانم باردارش که وضع حملش هم نزدیک بود داخل ماشین بودند، چراغ انداخت چهره مرد را که دید هر دو همدیگر را شناختند، او سردار سلیمانی را شناخت و سردار هم او را که فرمانده یک بخش عظیمی از داعش بود، سردار دستور داد خانم را به بیمارستان برسانند و ماشین را هم به تعمیرگاه، خود سردار هم دنبال کار خودش رفت! چند روز بعد به سردار خبر دادند آقایی با دسته گل آمده و می خواهد شما را ببیند، وقتی سردار آمد، متوجه شد همان فرمانده داعشی می‌باشد، به سردار گفت: به ما گفتند ایرانی‌ها ناموس شما را ببینند سر می‌برند و ... اما من دیدم تو به زن باردارم و من کمک کردی، ۶۰۰۰ نیروی من اسلحه را زمین گذاشتند و همه در خدمت شما هستیم. سردار دل‌ها🌷 📎 به روایت سردار رفیعی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کلاس های حضوری شروع شده 😍 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دائم سوره قل هو الله احد را بخوانید؛ و ثوابش را هدیه کنید به امام زمان (عج) ... این کار عمرِ شما را با برکت می کند؛ و "مورد توجه خاص حضـرت" قرار می گیرید... 🌱 | (ره) | ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
های نوشته شده درباره 🖇🪴 : ۱_لبخندی به رنگ شهادت ۲_آخرین نماز در حلب ۳_تاثیر نگاه شهید ۴_راستی دردهایم کو ؟ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh