#خاطرات_شهید
🔸آخر شب خوردنی های مختلف میآوردیم و تا نیمههای شب فیلم و سریال و... نگاه می کردیم
🔹همان زمانها هم با خودم میگفتم چقدر به من خوش میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم واقعا هم همینطور بود.
🔸من با داشتن امین خوشبخت ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی خصوصی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. مردی با این همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد
🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را تحمیل کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم خودش با محبت مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود
واقعا سیاست داشت
در مهربانیـش..
#شهید_امین_کریمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاطره ای از شهید عسکری فرد...🦋
ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺩﺭ ﺷﻠﻤﭽﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢﻫﺎ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺷﻬﯿﺪﯼ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﭼﻮﺏ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺮ کتفش ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﻮﺏ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﭼﻮﺏ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭙﺮﻡ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﯼ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﮑﻪ ﭼﻮﺏ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ، ﺫﮐﺮ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻋﺴﮑﺮﯼ ﻓﺮﺩ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩ.
شهیدی که هیچ وقت نماز جماعتش ترک نمیشد
و ۲۰سال نماز صبحش را در مسجد خواند😍.
#سالروزشهادت_شهیدمحمدرضاعسکریفرد🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بوی عطر عجیبی داشت!
نام عطر رو که میپرسیدم، جواب سر بالا میداد.
شهید که شد تو وصیتنامه اش نوشته بود:
«به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم؛ هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل گفتم:
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین»
#شهید حسینعلی اکبری..🕊🌹
[شادی روحش صلوات]
#شهیدانہ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#علے_مرعے دوست #شهید_احمد_مشلب:
حضور در میدان جہاد مانع رفتنش بہ کربلا در #اربعین شد، اما از این موضوع ناراحت نشد و گفت: من زیارت اربعین نرفتم، اما #امام_حسین را آنجا بین مجاهدین دیدم. ما حالا در عصرے هستیم کہ باید نداے #امام_حسین را اطاعت و اجابت کنیم.
#احمـد بہ جایے رفت کہ رضایت #امام_حسین در آن بود. روے پیشانےبندش نیز نوشتہ بود:"لبیک یا حسین"
#شهیداحمدمشلب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
-بسیجی واقع ے ڪسیه ڪه بعد شهادتش
مزارش میشه دارالشفای دࢦ . . !
#شهیدانہ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
💠یکی از دوستان محمدرضا ، خوابی که از شهید دیده بود را تعریف کرد وگفت: شهید به خوابم آمده بود باشهید شیبانی دردل وگلایه کردم که تورفتی ومن ماندم.الان که جنگ در سوریه تمام شده دیگه راه شهادت بسته شده است چکار کنم؟؟
💠محمدرضا جواب داد :چند کار را انجام بده هرکجا باشی شهادت به دنبالت می آید شما بهترین دوستان من بودید اگر صبر کنید خداوند اجر دوشهید که به ما داده به شما اجربیشتری خواهد داد منخوشحال شدم وگفتم داری شکسته نفسی می کنی محمدرضا ماکجا وشما کجا بعد گفتم چکار کنم ، شهید گفت:
اول: کاری کنید خدا از شما راضی باشد
دوم: نماز اول وقت ترک نشود
سوم: به نامحرم نگاه نکنید
چهارم: به کودکان با مهربانی رفتارکنید
"خدایامن سوریه نیامدم جز به اختیار ونظر حضرت زینب (س)، ان شاءالله که شرمنده علمدار کربلا نباشم"
#شهید_محمدرضا_شیبانیمجد🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۶/۴/۱۷ فاضلآباد ، گلستان
●شهادت : ۱۳۹۶/۱/۱۶ حماه ، سوریه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣سلام_امام_زمانم❣
🌹سلام مولای ما ، مهدی جان
چه دلنشین است صبح را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن ...🦋
چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن ...🦋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. اولین شغلشان کار در مغازه شیرفروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم، گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب میکند داخل شیر، وزن شیر خالص، کمتر میشود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمیتوانم به مردم دروغ بگویم. یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی اومدند خونه و گفتند: دیگر ناراحت نباش، پولهایم دیگر حلال است و شُبهه ندارد. تا وقتی که سپاه تشکیل شد، دیگر ایشان روزها سپاه بودند و شبها بنایی میکردند. از سپاه حقوقی دریافت نمیکردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه میدانستند.
شهید#عبد_الحسین_برونسی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️کثیف ترین گناه...
🌷 از زبان امام رضا علیه السلام
🎤سخنرانی استاد مسعود عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخر
حتی اگه گرونه
بخر ❤️😍
یه روایت متفاوت و زیبا از امام صادق 🤍
برای این روزای ما 🥰
برای چند نفر حتما بفرست
📍مسجد متفاوت المنتظر را دنبال کنید
✋ @Almontazar_Mashhad
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃سفارش شهدا
🕊هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود.
یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم.
به سمت آشپزخانه رفتم.
حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند.
گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟
گفت: می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسین_جمالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢 پاکیزه نباشی، پاکیزه نمی دهند
👈 ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. اول باید باطن را پاکیزه کنم.حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی، غضب را در همین مجلس دفن کنی و بروی!
💫 آیت الله فاطمی نیا "ره"
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ما برا شهادت نمیریم که!
برا خدا میریم، هرچی خدا بخواد...
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛
و همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید؛
آن زمانی که حضرت رقیه (سلام الله علیه) خطاب به پدرش فرمودند:
🕊“غصهی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز…”🕊
#شهید_محسن_حججی🦋🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 بارالها امن یجیب این دستهای کوچک و مضطر باش
أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍علاقه حاج قاسم به شهید محمد حسین یوسف الهی به خصوصیات و ویژگیهای او برمیگشت.
🔸عارفی که انس و الفت حاج قاسم به او بعد از شهادت نیز ادامه داشت و تا جایی بود که به خصوص شبها با حضور در گلزار شهدای کرمان در کنار مزار شهید یوسف الهی زیارت عاشورا میخواند.
🔹در روایتی حاج قاسم عنوان نموده محمد حسین به نظر من عالم دیگری می دید که از عقل ما ناتوان می باشد.
🔸چرا که برای من پیشگویی هایی کرد و مطالبی می گفت که از عقل یک انسان عاقل فراتر بود.
🔹محمدحسین زمان شهادت خود را پیش بینی کرده بود.
🔸محمد حسین پیروزی عملیات والفجر هشت را دو ماه قبل از عملیات برای من تشریح کرد آن هم از قول حضرت زینب سلام الله علیها...
شهید#محمدحسین_یوسف_الهی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#متن_خاطره
🌷 ازش پرسیدم: چیکار میکنی که این متن ها رو مینویسی؟! گفت: خودمم نمیدونم. اما اگه میخواۍ که اینجوری شی وضو بگیر دو رکعت نماز بخون آب وضو خشک نشده و هنوز سرت رو برنگردوندی همونجا با همین نیت شروع کن بنویس، بهت میدهند.
پن: رفقاشون میگن میز کار آقاسید
همیشه رو به قبله بوده..
📚 شهید #سیدمرتضی_آوینی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سبکزندگیشهدا🦋
🔴علمآموزی
تصمیم گرفته بود در جبهه دبیرستان بزند. میگفت: امروز بچههای ما اینجا میجنگند و خون میدهند، عدهای هم بیتفاوت و اشرافزاده، تو شهرها، بیخیال، درس میخونن. فردا هم که درسشون تموم شد، مسئولیتهای کلیدی مملکت رو توی دست میگیرند و این رزمندهها باید بشن زیردست اونها.خلیل، فکر وسیعی داشت. رفتم پیش فرمانده و پیشنهاد تأسیس دبیرستان را دادم. گفت: آقا! چی داری میگی؟ غیرممکنه. مگه امکان داره اینجا کسی درس بخونه؟! اینا از درس فرار کردن؛ شما میخواهید از جبهه هم فراریشون بدین؟ لیست افراد و نمراتشان را به او نشان دادم: نگاه کنید فرمانده! نمرهي اول رشتهي ریاضی فیزیک خواجه نصیر، با معدل 19/5 اومده منطقه و میجنگه! اینم نمرات بقیه... فرمانده روی دو زانو نشست و گفت: برید ببینم چی کار میکنید.
«دوقلوهای جنگ»، ص39📚
#شهیدخلیلمطهرنیا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣سلام امام زمانم❣
دوباره صبح و
نام شما
در کوچه پس کوچه های جان ما
می گردد و
آرامشی را
هدیه بر
روح و روان ها می دهد
بی نام تو
این زنده ماندن ها
ندارد ارزشی
ای صاحب عصر و زمانه
بر گرد آقا
برگرد بیا بر سمت خانه
اللهم عجل لولیک الفرج الساعه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
● پنج پسر داشتم، اما عبدالله چیز دیگری بود.
یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم. زل زد تو چشم هایم. نگاهش دلم را لرزاند. گفت: مامان من تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟
● گفتم: مادر نرو سوریه. عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت ها که چادرت رو می کشدی سرت و دست ما پنج تا رو می گرفتی و میکشوندی تو هیئت و مسجد...
● در روضه ضجه می زدی و می گفتی: کاش کربلا بودیم یاری ات می کردیم، یادته؟؟ بلند بلند داد می زدی که خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم.
● بفرما الان وقت عمل شده. گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟! گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون ؛ مگه هیچ کدام از اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن. آنقدر گفت و گفت تا راضی ام کرد.
✍به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_عبدالله_باقری🌷
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh