eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
0⃣0⃣4⃣ 🌷 💠حسرت آب 🌷همراه بچه‌ های رزمی در کانال به دام افتادیم. دشمن با تیربار کانال را زیر آتش💥 گرفته بود. امکان حرکت نداشتیم. در انتظار نیروهای خودی، شب🌙 را تحمل کردیم. هوا که روشن شد، خودی ‌ها ما را با دشمن اشتباه✘ گرفتند و آتش توپخانه را روی کانال ریختند. 🌷از دو طرف به سوی ما شلیک می‌ شد. به شدت فشار می‌ آورد. تا غروب طاقت آوردیم. پس از تاریک شدن هوا🌚، به آرامی از کانال خارج شدیم. 🌷کمی جلوتر به تعدادی از خودی رسیدیم. بچه ‌ها از فرط تشنگی به سمت ها رفتند. آب های💧 باقی مانده را خوردند و به من نرسید🙁. 🌷دوباره حرکت کردیم. آتش دشمن🔥 شروع شد. بالاخره نزدیک خط خودی رسیدیم. تعدادی بیست لیتری آنجا بود. مجدداً بچه ها به سوی بیست لیتری‌ ها رفتند و باز هم به من آب نرسید😞! 🌷کمی جلوتر به خودی رسیدیم. بچه ها به سوی _های آب دویدند. من هم یک کلمن برداشتم. سنگین بود. با خوشحالی آن را به دهان بردم و شیر آب🚰 را باز کردم. 🌷 هر چه تکانش دادم. حتی یک قطره💧 آب هم بیرون نیامد. در کلمن را باز کردم. پر از یخ بود. تکه ‌ای برداشتم و با عجله به دهان گذاشتم و جویدم. تا چند روز گلویم به شدت درد😣 می‌ کرد! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مے شود مارا کمی #دعا_کنید دلمان عجیب زخمیــ💔 است جا نمی شویم... نه در زمین و نـه در زمـان خسته ایم😞... #شهــــدا 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دلـ❤️ #شهید وسیع وبی انتهااست زیرا هرگاه رود به اقیانوس🌊 متصل شود دیگر رود نیست اقیانوس است دل شهید است که به معدن #عظمت_الهی متصل است ومعدن عظمت هم که می دانی بی انتهاست👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5836800421426889102.mp3
14.45M
آرزوے نـوکـرت .... بانواے ❣سید رضا نریمانی❣ ❤️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹اےرهروان #کوےشهادت سفر بخیر 🔸اےراهیان راه سعادت سفر بخیر👌 🔹اےغنچه هاے پرپر🌷 میدان #عشق 🔸اےڪاروان شرع وطریقت سفربخیر 🔹نام شما به صفحه تاریـخ ثبت شد🗓 🔸اےمومنان دین و دیانت سفر بخیر #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_امام_زمانم✋🌸 آب از سرم گذشتہ #صدا میکنے مرا؟ در یڪ قنوٺِ سبز، #دعا میکنے مرا؟ این #شوقِ پر زدن ڪه بہ جایے نمیرسد بال و پرم شڪستہ، #هوا میکنے مرا؟ 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
و هر روز #صبــح از آسمان دل من #پرستو هایی رها می شوند، که به هوای دیدن بهار #چشمهای تــو می آیند ... #شهید_محمودرضا_بیضایی #سلام_صبحـتــون_شهــدایــی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه4⃣8⃣ 💠دیگ تدارکات 🔸در ایامی که در #چزابه بودیم، معمولا حواسمان به دو جانور بود. یکی #گ
🌷 5⃣8⃣ 💠ابرقو آزاد باید گردد 🔸در نصر 7 با برادری که یزدی بود، تعدادی از را به ما سپردند که آنها را به عقب منتقل کنیم. در بین راه برنامه ای داشتیم. چه به روز اسیران مادر مرده آوردیم خدا می داند. 🔹از اگر می گفتیم معلق بزنید معلق می زدند. اما چه کیفی داشت. به آنها گفتیم بگویید: و آن بدبختها تکرار می کردند. 😂😂 🔸تصورش را کنید با زبان عربی غلیظ یک عبارت را گفتن، چه ای درست می شود ! آنهم ابرقو ابرقو کردن 😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📎فرازے از وصیتنامہ: #شهادت چیزی نیست که مفت بدست بیاید، بنده #خدا بودن میخواهد نه بنده #هوا_و_هوس. #شهید_کریم_رئیسی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
از یک سو باید بمانیم که #شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید🌷 شویم تا #آینده_بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی، چه می شد #امروز شهید می شدیم تا دوباره #فردا_شهید_شویم. #شهید_رجب_بیگی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣0⃣4⃣ 🌷 💠نوزاد سياهپوش 🔰آن روز به همراه یکی دیگر از خواهران رزمنده و چند برادر مسیر را در پیش گرفتم جاده تا سطح آسفالت🛣 راحت بود اما برودت هوا و ریزش برف از یک سو و آسفالته نبودن بقیه مسیر ما را مجبور کرد که مسیر تا روستا را با پای پیاده 🚶طی کنیم. 🔰به در منزل که رسیدم مادر پیرش در را به روی ما باز کرد🚪 تا ما را دید گفت: از فرزندم نامه📩 آورده ‌اید به یکباره بغض گلویم را گرفت😢 نمی‌ توانستیم در همان لحظه این را به او بدهیم این بود که تصمیم گرفتیم مهمان خانه این شویم.... 🔰به محض ورود به اتاق نوزاد به دنیا آمده ‌ای در گوشه دنج اتاق در حالی که پارچه ای قرمز🔴 بر سرش کشیده بود تمام حواسم را به سمت خود معطوف کرد، هم زن جوانی بود که چند روز پیش این نوزاد👶 را به دنیا آورده بود... 🔰مادر شهید 🌷با خوشحالی در حالیکه چشمانش برق می زد خبر نوزاد تازه به دنیا آمده فرزندش را به ما داد و در حالیکه از ما می خواست برای فرزند اش نامه ای💌 بنویسیم و این خبر را به او بدهیم می‌ گفت: این طفل به دنیا آمده ثمره چندین سال نذر و نیاز من و پسرم است😔. غم تمام وجودم را گرفته بود و اشک امانم را برید😭 چگونه می‌ توانستم، فرزندش را به او بدهم، اما چاره‌ای نبود.... 🔰خبر را که به شهید دادیم بیچاره هاج و واج نگاهمان می‌ کرد😦 و فقط اشک می‌ ریخت هر چه دلداریش می‌ دادیم بیشتر اشک می‌ ریخت😭 و در حالی به گهواره نوزاد تازه به دنیا آمده خیره شده بود گفت: من با چه كنم، چه....؟ شهید هم حال روز چندان خوبی نداشت، ولی با این وجود در حالیکه به شدت اشک می‌ ریخت مادر شوهر را دلداری می‌ داد. 🔰باید به شهر باز می‌ گشتیم و تدارکات را برای بازگشت شهید🌷 به زادگاهش مهیا می‌ کردیم چند روز بعد زمانی که برای شرکت در مراسم و ختم شهید به روستا بازگشتیم بر نوزاد هم سیاه پوشیده▪️ بودند.... راوى: مسئول بسیج جامعه زنان سپاه بیت‌ المقدس کردستان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh