🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣2⃣ به یاد #شهید_مصطفی_صدرزاده شادی روحش#صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
﷽
4⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
#شهید_مدافع_حرم
راوی_همسر_شهید
❣ اگه پیش میومد که به خاطر مشغله و کار توی منزل ، موقع اومدن مصطفی غذا حاضر نبود یا خونه مرتب نبود ...
وقتی ازش عذر خواهی می کردم 😓
می گفت : ( نه این وظیفه ی منه ، من باید ازت معذرت بخوام. )
به شوخی می گفتم : پس من چیکاره ام؟
جواب می داد : وظیفه شما تربیت فرزنداس ... تربیت فاطمه اس بقیه کارها وظیفه منه. 👌
❣ همین اخلاقش بود😍که حسابی من رو به مصطفی وابسته کرده بود
و چون خیلی وابستش بودم بهش می گفتم : زمان بیشتری رو توی خونه باشه. ☺️
اما اگه نمی تونست کار و وقتش رو طوری تنظیم کنه که کنارم باشه من وقتم رو تنظیم می کردم که کنارش باشم و همراهش می شدم. 🙏
چند بار پیش اومد که مصطفی قرار بود به گشت شبانه بسیج بره و من با اصرار همراهش شدم.
❣ اعتراض می کرد می گفت : نمی تونم تو رو با بچه کوچیک توی ماشین تنها بزارم 😒
اما من بهش می گفتم : در ماشین رو قفل می کنم و منتظرش می مونم تا کارهاش تموم بشه.
برام مهم نبود که مثلا ساعت 12 شبه و توی ماشین منتظرشم همین که کنار مصطفی بودم خیییلی خوب بود.😇
عـاشــ😍ـقی به سبک شهــ❤️ـدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#حاج_حسین_یکتا :
آن کسی که ولایتمدار است، آن کسی که چشمش و گوشَش به دو لبِ ولایت است، او قطعاً ضرر نمیکند.
@ShahidNazarzadeh
#طنز_جبهه 3⃣
💠 آآآی شربته ... 😂
💠🔅💠
🔸از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی لَه لَه میزدیم.
🔹دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که جلوی حسینیه گذاشته شده بود و یکی از بچهها با آب و تاب داشت
ملاقه را به دیگ میزد 😋
و میگفت 👇
آی شربته! آی شربته!... 😄😇
🔸بچهها به طرفش هجوم آوردند، وقتی بهش نزدیک شدیم دیدیم دارد
میگوید 👇
🌷🌼🌷
آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!! 😂
معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش میریخت. 😝
🔹یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد 😉😄... ⭕️
✨
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷
💠گمنامی راز عجیبی است ...
🔹گمنامی یعنی مثل حاج احمد بیست سال نا معلوم باشی...
🔸گمنامی یعنی مثل باکری جنازه ات بر نگردد...
🔹گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید :«یاران دیکتاتور!!!»
🔸گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شن تانکها له شوند و آخشان هم ضبط نشود ...
🔹گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های کردستان منجمد شدند ...
🔸گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ...
🔹گمنامی یعنی گریه های تلخ بچه ها در روز پذیرش آتش بس ...
🔸و خلاصه گمنامی یعنی راه بانوی عالم را ادامه دادن...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣2⃣به یاد #شهید_ابراهیم_هادی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨﷽✨
5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🌷🍃کتابهای بزرگان اخلاق را بسیار خوانده ام. ادعا دارم که ابراهیم یک انسان کامل بود. برای این حرف دلیل دارم.
🌷🍃یکبار همراه ابراهیم داشتیم باعجله از میدان خراسان عبور میکردیم. یکباره ایستاد و گفت: یواش بریم..
گفتم: ما عجله داریم چرا باید یواش بریم؟
🌷🍃به روبروی ما اشاره کرد و گفت: اون جوان فلج را ببین. اگه ما تند از مقابلش عبور کنیم ممکنه ناراحت بشه.
🌷🍃همراه با ابراهیم از کوچه ی مجاور عبور کردیم. او راضی نشد حتی دل یک معلول از دست او ناراحت شود.
📚کتاب سلام بر ابراهیم 2.
🌷🍃از جبهه بر می گشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم . اما مشغول فکر الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم!؟
سراغ کی بروم؟ به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم اما او هم وضع خوبی نداشت.
🌷🍃سر چهار راه عارف ایستاده بودم . با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند من اصلاً نمی دانم چه کنم!
در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در آغوش کشید.
🌷🍃چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می خواست برود اشاره کرد حقوق گرفتی؟!
گفتم نه هنوز نگرفتم ولی مهم نیست.
دست کرد توی جیب ویک دسته اسکناس در آورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمی گیرم خودت احتیاج داری.
🌷🍃گفت: این قرض الحسنه است . هروقت حقوق گرفتی پس می دی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت.
آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم.
خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود.
#شهید_ابراهیم_هادی
📚کتاب سلام بر ابراهـیم ص93
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_6739437.mp3
2.56M
🎵از نشاط تا عشق
🔻راهی ساده برای لذت بردن از نماز و مناجات
#صوت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
نخبه علمی بود
به قدری باهوش بود که
در۱۳سالگی به راحتی
انگلیسی حرف میزد
درجبهه آموزش زبان میداد
والفجر۸ شیمیایی شد
و در۱۷سالگی به شهادت رسید
معلم کوچک جبههها
#شھید_محمود_تاج_الدین
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🎈🍃
| هرگاه در نمازت عجله کردی
| خواستی زودتر به پایان برسانی
> به یاد بیاور
همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز
بروی به آن برسی ؛
و همه ی آنچه که می ترسی
در این مدت از دست بدهی ؛
به دست همان کسی است
که در مقابلش ایستاده ای ؛
> برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بگذار
#التماس_دعا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔴 آثار خواندن دعای فرج در قنوت نماز:
#بخش_دوم
۱۱- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.
۱۲- شفاعت پیغمبر (ص) ان شالله شامل حالش می شود.
۱۳- این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت او است.
۱۴- مایه استجابت دعا می شود.
۱۵- اداء اجر رسالت است.
🌷☘🌷☘
۱۶- مایه دفع بلاست .
۱۷- سبب وسعت روزی است انشالله
۱۸- باعث آمرزش گناهان است.
۱۹- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا در خواب می شود انشالله
۲۰-سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت می شود انشالله
ادامه دارد...
📚موعود نامه ص 30
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 شب جمعه باید رفت کربلا
🔴با دیدن این کلیپ و هدیه آن به هر مشتاق کربلا، راهی کربلا شوید!
#استاد_پناهیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣2⃣به یاد #شهید_مرتضی_کریمی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
﷽
6⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_مرتضی_کریمی
#شهید_مدافع_حرم
💠راوی_مادر_شهید
🌹 مراسم ختم سال خواهرش بود ( چند ماه قبل در یک تصادف دخترم از دنیا رفته بود )
بعد از ظهر بود که مرتضی هم اومد و مداحی کرد.
از حضرت زینب سلام الله علیها و مصائب ایشان میخوند
خیلی بی قرار شدم 😭
حسی به من می گفت که مرتضی رفتنی شده و دیگه هم برنمی گرده.
همش فکرم پیش مرتضی بود یک نگاه از عمق جان به مرتضایم کردم...
مراسم تمام شد
🌹 صبح که شد مرتضی اومد پیشم و گفت : مامان هنوز هم سرحرفت هستی؟ راضی نیستی؟
مشغول کار بودم گفتم : نه مامانم راضی ام برو ... 👌
گفت : نه مامان تو راضی نیستی چهره ات یه چیزه دیگه میگه
بیا بشین می خوام دو سه کلمه باهات حرف بزنم...
یه مسئله ای رو می خوام بهتون بگم ، اگه قبول کردین که هیچ اگه قبولم نکردین من هم دیگه حرف سوریه رو نمی زنم
🌹 گفتم: خب بگو!؟
گفت : مامان ، تو فردای قیامت می تونی جواب حضرت زینب(سلام الله علیها)رو بدی؟ 🙏
بگی من شما رو دوست داشتم ولی مرتضی رو بیشتر دوست داشتم و نذاشتم بیاد حرمت رو محافظت کنه؟
گفتم : نه من اینکار نمی کنم مرتضی
گفت خب اگه نمی کنی بزار من برم ...
من هم گفتم : باشه مرتضی جان راضی ام به رضای خدا
یکدفعه مرتضی بلند شد و با شور و شعف شروع کرد به جیغ کشیدن توی خونه.
به خواهراش میگفت بچه ها مامان راضی شد
همه بچه ها می گفتند مامان نزار که بره 😭
بلند شد به همه دوستاش زنگ زد که مادرم راضی شد من هم دارم میام سوریه.
✍ از کتاب : برمدار حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷وقتی يه پنگوئن عاشق يه پنگوئن ديگه ميشه ، كل ساحل رو ميگرده و قشنگترين سنگ رو انتخاب ميكنه ، اون رو واسه جفت ماده ميبره ، اگر ماده از سنگ خوشش اومد و قبول كرد جفت هم ميشن؛
🌷ولي اگر قبول نكرد پنگوئن نر احساس ميكنه سنگی كه پیـدا كرده اصلا قشنگ نبوده و اونوقت اونو ميبره زير آب لای مرجانها ميندازه تا ديگه هيچ پنگوئني اشتباه اونو تكرار نكنه و نا اميد نشه.
🌷شما هم سعی کنید یه سنگ و از سر راه یکی بردارید نه اینکه جلو پاش بندازید که زندگیش خراب شه...
#دکتر_فرهنگ
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_5490915.mp3
2.31M
#صوت
سخنران : #استاد_هاشمی_نژاد
داستان جوان اصفهانی وتشرف خدمت امام زمان..
کانال شهید نظرزاده🌹↙️
@shahidNazarzadeh