برگرد نگاه کن
پارت189
فنجانی از تنها کابینت آنجا برداشتم.
–خب این وسط چی به شیطان و دارو دستش میرسه که بخوان آرامش سطحی به انسان بدن یا ندن.
وسط بحث جدی لبخند زد.
–از سوالتون خوشحال شدم، پس معلومه هر چیزی رو همینجوری قبول نمیکنید.
بعد لبخندش جمع شد و ادامه داد:
–اتفاقا شیطان و به قول شما دارو دستش مجانی به کسی چیزی نمیدن، همین آرامش موقتی و سطحی رو که به درد لای جرز دیوارم نمیخوره رو میده یه چیزی از انسان میگیره، جوری هم میگیره که طرف اصلا متوجه نمیشه ولی زندگیش مختل میشه.
–خب سوالم همینه، چرا این کار رو میکنن؟ چون من شنیدم تازه اونا به انسان نزدیک میشن و بهشون همه چی میدن. مثلا همین چند وقت پیش خواهرم میگفت اون خواننده مشهوره نمیدونم میشناسید یا نه، اسمش ساچیه، (سرش را به علامت تایید حرفهایم تکان داد) اون روحش رو به شیطان فروخته که پولدار بشه، معروف و مشهور بشه، در عوض این خواننده مثلا آدمهای بیشتری رو به طرف خودش میکشونه که اونا هم راهی رو برن که اون رفته، خب آخرش که چی؟
امیرزاده به داخل آشپزخونه آمد و فنجان دیگری از کابینت برداشت و به طرفم گرفت.
–تنهایی چایی بخورم؟
لبخند زدم و فنجان را گرفتم و او رفت دوباره سرجایش ایستاد و مثل یک استاد شروع به صحبت کرد.
–آرزوی جن اینه که خودش رو وارد وجود انسان بکنه و به کمالات انسانی دست پیدا کنه، برای همین اینقدر خودش رو به در و دیوار میزنه هر طور شده راه نفوذ پیدا کنه و تنها راه نفوذشم از خیالات و وهم انسان هست.
–چرا؟ خب خودش بره کمالات کسب کنه.
نگاهی به وسایل روی کابینت انداخت.
–چون کمالات جن و شیطان از انسان پایین تره، و اونا حسرت دارن که مثل انسان باشن. برای همین وارد وجود انسانها میشن و حتی از طریق انسان تکثیرم میشن. شما فکر کنید اگر شیطان موفق بشه و آدمهای زیادی آرمی اون بشن چه اتفاقی میوفته، در اون صورت شیطان به تمام انسانهای دنیا میتونه حکومت کنه.
البته الانم همچین بیتوفیق نبوده.
حرفهایش دلهره به دلم انداخت و انگار او متوجه شد.
–البته این مبحث رو نمیخوام بیشتر از این بازش کنم، اگر دوست دارید بیشتر بدونید اون جزوهایی که دیروز بهتون دادم رو مطالعه کنید.
–حتما کامل میخونمش.
سینی را آوردم و فنجانها را داخلش گذاشتم.
–دارم فکر میکنم اگه اون روز که هلما واسه گرفتن مهریه امده بود رو نمیدیدم و باهاش آشنا نمیشدم. الان این همه اطلاعات در مورد این چیزا از شما...
حرفم را برید...
–خودش گفت امده واسه مهریه گرفتن؟
سرم را تکان دادم.
پوزخند زد.
–یک سالی میشه برای این که نبینمش اون نیم سکه مهریهاش رو هر ماه میدم مادرم میبره میده به مادرش، اون از روی عمد راه میوفته میاد. همون موقع هم که کرونا گرفته بودم مهریهرو بهانه کرده بود که خودش رو به من نشون بده، میدونه با دیدنش آرامشم به هم میخوره.
آب جوش را داخل فنجانها ریختم و با تیبگ رنگینشان کردم.
لیلافتحیپور
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌸به نام گشاینده کارها
✨زنامش شود سهل
🌸دشــــوارها
✨باتوکل به نام الله
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
🌸اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
نَشَـوَدصُبـحاَگَـرعَـرضِاِرادَتنَڪُنَم
نـٰامِزیبـٰاےِتـوراصُبـحتِـلآوَتنَڪُنَم!
السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ✨
صبحتون مهدوی 💚
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سالروز حماسه فتح خرمشهر مبارک
🌹صوت کمتر شنیده شده از نخستین پیام بیسیم شهید حاج احمد کاظمی به قرارگاه فتح، هنگام ورود رزمندگان به خرمشهر
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
بسماللهالرحـمنالرحیـم
🥀 اهدای ۴۰ مرتبه سوره مُلک 🥀
هدیه به ارواح پاک
شهید #رئیسی_عزیز
و همراهانش 😭😭😭
🕯 همزمان با اولین شب
به خاک سپردن ابدان مطهر،
اولین شب جمعهای که انشاالله
در محضر ارباب مستفیض هستند.
خواهران و برادرانِ انقلابی
جزء اولین نفراتی باشیم که
در شب اول قبر شهدا مون
هدایای معنوی را
براشون میفرستیم.
شهدای عزیز
ما را حلال بفرمایید 😥
ما را شفاعت کنید
سلام ما را به #امام_رضا جان برسونید.
🕊 تعداد سوره ملکی که قرائت
میفرمائید را لطفا به
آیدی زیر ارسال کنید: 👇
@mahrastegar
یا زهرا(س)😭
بدنهای سوخته شهدا امشب میهمان شما و پسرتان هستند😭🕯🥀
یا امام رضا جانم ، امام رضای غریبم💔
امشب خادمت را به آغوش بکش
آخه داره از سفر میاد خستهست
تنش سوخته.......😭😭😭😭😭
آه از این بدن های سوخته..
آه از دلهای بیقرار....
آه از دل مادران و دخترانتان😭😭😭😭🕯🖤