eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
2.1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
83 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
اخه چند دفعه بگیم بچه رو با پدرش تنها نذارین....😐😂♂ https://eitaa.com/ShahidToorjii
سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت)) روز سوم عمليات بود. حاجي هم مي‌رفت خط و برمي‌گشت. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر،‌ يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند. مسئله‌ي دوم حاج آقا تمام نشده،‌ حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نمي‌توانست روي پا بايستد. سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشه‌ي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بي‌سيم را گرفته بود و با بچه‌ها صحبت مي‌كرد؛‌ خبر مي‌گرفت و راهنمائي مي‌كرد. اين‌جا هم ول كن نبود.
🆔 @loveshohada28 👈 تا قیامت سر سربندتو بی بی دعواست معنی این سخنم را شهدا میفهمند #شهیدعلاءنجمه #یادش_باصلوات 🍃💟 @ShahidToorajii #الله_اڪبر
✍ اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش شهیدتورجی‌زاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س». آیت الله میردامادی نقل می‌کرد: بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمد رضا ! این همه از حضرت زهرا «س» گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجی ‌زاده بلافاصله گفت: همین‌که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «ع» جان دادم برام کافیه... 🌷 خاطره‌ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجی‌زاده 📚منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها ، صفحه 188 یاد شهید با صلوات @ShahidToorajii
قمقمۂ خالی یڪ شهـید بہ اندازہ هـمان مشڪ خالیِ سقای خیمہ هـای حسین دل هـا را می سوزاند قمقمۂ بجا ماندہ از شهـید تازہ تفحص شدہ #شهـید_قادر_عباسی #السلام_علیڪ_یا_ساقی_العطاشی @ShahidToorajii #الله_اڪبر
اخرین وصیت بسیجی ۱۷ ساله ۱-طبلکاریهام را بخشیدم ۲-از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را هم به جهاد سازندگی بدهید #شهیدباب_الله_کریمی #یادش_باصلوات @ShahidToorajii #الله_اڪبر
💌 محبت و رفاقت شهدا به روایت در عملیات والفجر شهید زین‌الدین دستور داد گردان سیدالشهدا برن رو ارتفاعات لری. وقتی ما رسیدیم روز بعد بالاسر بچه‌هایی که شب عملیات تو درگیری به شهادت رسیده بودند، بعضی‌هاشون مجروح شده بودند تو این ارتفاعات؛ همدیگر رو بغل کرده بودن که خیلی سردشون نشه. در حین اینکه خونریزی ادامه پیدا کرده بود، تو بغل هم به رسیده بودن. تو بغل هم خشک شده بودند. وقتی آقا مهدی شهید زین‌الدین رسید، نمیشد اینها رو از هم جداکرد. دوتاییشون رو باهم بلند کردن و گذاشتن رو قاطر، بستند که ببرند عقب و آقا مهدی شروع کرد به گریه کردن... @ShahidToorajii
♥||•• 🌸🍃 اولِ وقت یہ چیز دیگست، یہ جورایی بنده هایی ڪہ ایمان قوے تری دارن رو جدا میڪنہ از اونایی ڪہ ضعیف ترین مثل جنگه فقط جنگ آورۍ واقعی؛ اول از همه سینه سپر میڪنن. نــمازت سرد نشــھ مؤمن_خدا✋💓 🤲 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯