#شهیدانه 🕊
#خواب_حضرت_زهرا(س)
🔹 سوریه که بود پیام داد گفت
#خواب عجیبی دیدم بعد از اینکه کلی اصرار کردم خوابش رو تعریف کرد
. گفت خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد داشتم با #پوتین نماز میخوندم .
🔹 یکی اومد شروع کرد به حرف زدن و گفت
#نمازت قبول نیست و منم به شکافتادم.بعد از چند دقیقه تو خواب دیدم که یه #خانم_چادری اومد به خوابم و گفت : #پسرم ازت قبوله خداخیرتون بده ان شاءالله
⭕️ تا به خودم اومدم فهمیدم #حضرت_زهرا رو دیدم و از خواب پریدم
#حضرت_زهرا_مدد ❤️
#شهید_حسین_معزغلامی
شادی روح همه شهدا صلوات 🌷
:
┄┅═══✼
@ShahidToorajii
✼═══┅┄
🌻⃟⛓
اگࢪرفتےگلزاࢪشهدادقتڪنبهاینمطلب
ࢪفتمسࢪمزاࢪ #ࢪفقاےشهيدم
فاتحهخوندم،اومدمخونه
شبتو #خواب
ࢪفقاےشهيدمࢪوديدم...ࢪفقامبهمگفتند :
فلانےخيلےدلمونبࢪات #سوخت
گفتم:چرا⁉️
گفتند:وقتےاومدےسࢪ #مزاࢪ مافاتحهخوندے
ماشـــــهداآمادهبوديم ...
هࢪچےازخـــــدامیخواےبࢪات #واسطه بشيم
ولےتوهيچے #طلبنڪردے وࢪفتے
خيلےدلمونبࢪاتسوخت
سࢪمزاࢪشـــــهداحاجتهاتونوبخواین
بࢪآوࢪدهمیشه.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔥 #حق_الناس 🔥
📛حاج میرزا علی محدث زاده، پسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی گفت: #جلد سیزدهم #کتاب بحارالانوار، به #امانت نزد پدرم بود، بعد از #فوت ایشان به وسیلهی برادرم محسن آقا به صاحبش رساندم.
▫️
📛شب بعد #خواب پدرم را دیدم، گوشم را گرفت و گفت: کتاب را دادی، چرا جلدش را #شکستی؟ از خواب بیدار شدم، به محسن گفتم: کتاب که سالم بود، مگر تو جلدش را شکستی؟ گفت: زمین کوچه گل بود و من زمین خوردم، لذا گوشهی جلد کتاب تا شد.
📛کتاب را گرفته و #صحافی کرده و پس دادیم. پس از سه روز، طلبه ای به منزل ما آمد و گفت: دیشب آقای حاج شیخ عباس را در خواب دیدم گفت: برو به علی بگو جلد کتاب را درست کردی، من #آسوده شدم، خدا #عاقبتت را به #خیر کند.
🔴#حقالناس را جدی بگیریم یک #ریال پول اگر از کسی در تصرف ماست یک #حرف کوچک اگر پشت سر کسی زدیم، به دروغ، به تهمت، یک #شی کوچک از کسی اگر نزد ماست ...
در همین #دنیا #تسویه کنیم و الا در آن دنیا نمیدانیم #صاحبحق چقدر میخواهد تا #راضی شود...😔
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
💠کرامت شهدا
🔰 از زبان مادر شهید
❣✨بعد از شهادت غلامرضا خیلی بی تابی میکردم😭 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار #حضرت_آقا بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم.
❣✨غلامرضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی #ارادت داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم🚶♂
❣✨همون شب به #خوابـم آمد. باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من. با همون خنـ😍ــده ی همیشگی ش بهم گفت:
-امروز شما #مهمان ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام #همسر ایشون رو نمی دانستم)
+آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم😔 باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید.
-حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به #مادرم بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم #هدیه_حضرت_آقا💝
+تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت: این شال همان شالی بود که #حضرت_آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده هدیه🎁 داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم.
❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک #خواب و آن هم به واسطـه ی یک #قاری_لبنانی برآورده کرد. و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است.
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️
#حتما_بخوانید👇👇
نامه هایی که به دست شهید #پنجشنبه هامهرمیشه😭💔
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم. در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم. این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#پنجشنبه_های_شهدایی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯