📖 #خاطرات_شهدا
🌷 #شهید_مجید_زین_الدین 🌷
بی نهایت عشق 🕊
🔹دلش نمی خواست ڪارهایش جلوی دید باشد، مدتی را ڪه در جبهه بود، اجازه نداد حتی یڪ عڪس یا فیلم از او تهیه شود.
🔸آخرین بار ڪه به مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه ی عڪس هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند.
🔹همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم.
🔸همیشه پنهان ڪار بود. حتی زخمی شدنش را هم از دیگران پنهان می ڪرد.
🔹یڪ بار ڪه به مرخصی آمده بود، احساس ڪردم هنگام بلند شدن به سختی حرڪت می ڪند، ولی چیزی را بروز نداد.
🔸وقت نماز شد. وضو ڪه گرفت، رفت توی اتاق و در را قفل ڪرد. از این ڪارش تعجب ڪردم، خواهرش ڪه ڪنجڪاو شده بود، از بالای در، داخل اتاق را نگاه ڪرد و متوجه شد ڪه مجید نماز را به صورت نشسته می خواند .
🔹مجید از ناحیه ی پا مجروح شده بود، اما اجازه نداد حتی ما ڪه خانواده اش بودیم متوجه شویم.
🌷 @ShahidToorajii