#نماز_شب
♨️نورانیت رخسار از برکات نماز شب
💠رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند؛
🔸" آیا چهره نماز شب خوان ها را نمی بینید که از همه چهره ها زیباتر است؟ این برای آن است که آنان هنگام شب با خدای سبحان خلوت کرده اند و خدای تعالی جامه ای از نور خود بر چهره ایشان پوشانید. "
📚برگرفته از کتاب ثواب الاعمال 1
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🟢 شهید #آرمان_علی_وردی
آرمان در قطعه ۵۰ گلزار شهدا به خاک سپرده شود. وقتی برای تشییع و تدفین به گلزار شهدا رفتیم، دیدم محل دفن آرمان دقیقا همان مکانی است که آنجا نماز میخواند.
🕌 اهل #نماز_شب بود و یک بار در صحن شیخ بهایی حرم امام رضا (ع) وقتی یکی از رفقایش هنگام اقامه نماز شب از او عکس میگیرد، موجب ناراحتی آرمان میشود و آرمان از دوستش میخواهد عکس را پاک کند. دوستش مخالفت میکند و در نهایت آرمان میگوید تا وقتی #شهید نشدم، این عکس را رو نکن.
🚦 در برخی موارد، افرادی که در خارج از کشور زندگی میکردند با دیدن تصاویر شکنجه آرمان متاثر و متحول شدند. مثلا خانمی که در انگلیس زندگی میکرد با دیدن تصاویر شکنجه آرمان به ایران آمده و خودش را به مراسم تشییع آرمان رساند.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🖋پدر شهید:
پسرم خیلی مقید به #نماز_شب بود همه را به آن سفارش می کرد.
بسیار اهل ورزش و کوهنوردی بود.
✳️به مستضعفین خیلی کمک میکرد.
مثلا کرایه خانه آنها را می داد، یا برای آنها وسیله خانه می خرید.
مسلط به زبان انگلیسی، عربی و فرانسه
او به خاطر تسلطش به زبان های انگلیسی، فرانسوی و عربی، در جنگ سوریه فارسی صحبت نمی کرد تا شناخته نشود
🌹درنهایت در اربعین ۹۶ بر اثر انفجار تله انفجاری در دیرالزور زخمی و در راه بیمارستان شد و در حالی که لبخند به لب داشت و شهادتین می گفت، به شهادت رسید.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
#نماز_شب
🔸#خدا در #قرآن به دو گروه #چک_سفید داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید!
🔘یک گروه کسانی هستند که بر #مصیبتها #صبر میکنند.
چون این افراد ثابت کردهاند که حقیقتا خدا را میخواهند.
«إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»
(زمر/ ۱۰)
🔘گروه دوم هم افرادی هستند که #نماز_شب میخوانند.
«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ»(سجده/ ۱۷)
خداوند میفرماید هیچکس نمیتواند بفهمد برای اینها چه آماده کردهام!
🖋 حجتالاسلام عاملی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
.
🌸 احمد نمازش را همیشه اول وقت می خواند. می گفت:
«همه گرفتاری های ما با #نماز صبحمون حل می شه.
یعنی هر گرفتاری داشته باشی با نماز صبح می تونی حلش کنی چون نماز صبح نشانه مردانگیه. سختی داره».
می گفت در کنار نماز صبح، #نماز_شب.
اینها را می گفت و عمل می کرد.
من می فهمیدم که اهل نماز شب هست، ولی طوری در خفا و تنهایی این کار را می کرد که من با اینکه رفیق صمیمی احمد بودم، حتی یک رکعت نماز شبش را هم ندیدم.
📎توی وصیت نامه اش هم گفته بود:
«به نماز اول وقت پایبند باشید».
#شهید_احمد_مکیان🌷
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#نماز_شب
💠استاد شیخ حسین انصاریان
🔸من در قم، زیاد مرحوم علامه طباطبایی(ره) را میدیدم.
یکی به ایشان گفت: چه شد شما علامه شدید؟
🔸 فرمودند: با دوتا سرمایه؛ یکی نماز شب و دیگری توسل قلبی و اشک به حضرت سیدالشهدا علیه السلام
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
حسین به خوابم اومد؛ تا دیدمش شروع کردم سؤال کردن؛
گفتم: کجایی
گفت: در محضر سید الشهدا
یه کم ساکت شد
گفت: جز #شهادت هیچی به دردم نخورد.
پرسیدم: #نماز_شب ؟
گفت: برای رضای خدا نبود...
👈 میدونی فقط چیزی پذیرفته میشه که فقط و فقط برای رضای خدا باشه
گفتم: هیئت رفتن هات؟
گفت: کامل برای رضای خدا نبود.
دیگه نگذاشت چیزی بپرسم، خودش ادامه داد که:
شهادت من رو برد بالا
اگه #شهید نمیشدم، دست خالی بودم😓
خیلی کار دارم، اگه میمردم بدبخت میشدم😭
نفس کشیدن هم باید برای رضای خدا باشه
به سختی صحبت میکرد، انگار اجازہ صحبت کردن نداشت. دوبارہ تأکید کرد:
⚡️جز شهادتم هیچی به دردم نخورد، اعمال دیگم برای دل خودم بود
آخرش هم گفت:
خیلی زود دیر میشه
بهش گفتم حسین جان سفارش منم بکن.
خندید؛ هیچی نگفت؛ رفت
راوی: همسر شهید
🍃#شهید_حسین_محرابی
🔷تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۵۶
🔷تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۵
🔷مزار : بهشت رضا
🔷محل شهادت : حلب_سوریه
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
❇️ حتی شده سحر بیدار بشو و کمی چای بخور!
آیت الله ناصری:
📿 خیلی سفارش شده به سحرخیزی و نماز شب و قرآئت قرآن در دل شب.
☕️ ولی اگر یک شب حال نماز و دعا هم نبود، کسی سحر بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد.
🌙 بنشین، یک کم در عظمت خدا فکر کن، در خودت فکر کن که
⭕️ من کجا بودم؟
⭕️ کجا آمدم؟
⭕️ به کجا میروم؟
⭕️ کی من را اینجا آورد؟
همین را فکر بکنی، برایت کافی است. ببین حال تو چه میشود؟ خدا میداند.
در مورد اعمالت فکر کن به خدا بگو:
🤲 «شیطان من را فریب داد. نمیخواستم مخالفت تو را بکنم».
#آیت_الله_ناصری
🏷 #نماز_شب #خودسازی #تفکر
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#نماز_شب
💠آیتالله ناصری :
🔸در میان شب دو رکعت
نماز بخوان
توبه کن...
🔸نه تنها تمام گناهان تو را خدا
نابود میکند،بلکه
گناه هایت را تبدیل به حسنه میکند...
[خدا به این مهربانی دوست خوبی است ...]
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌻#کرامات_شهید_والامقام_محمدرضا_تورجی_زاده
👇👇👇👇👇
🌙تا ابد این نکته را انشا کنید
پای این طومار را امضا کنید
هر کجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا(س)💚کنید.
✅از پایان سربازی من چند ماه گذشت. به دنبال کار بودم، اما هرجا می رفتم بی فایده بود.
می گفتند: فرم را تکمیل کن و برو! بعدا خبر میدهیم.
دیگر خسته شده بودم. هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم.
البته خودم مذهبی و بسیجی و... نبودم، فقط به نمازم اهمیت می دادم. ولی خیلی شهید تورجی زاده را دوست داشته و دارم.
من از طریق یکی از بستگان که در جبهه همرزم شهید تورجی زاده بود با او آشنا شدم.
نمی دانم چرا ولی علاقه قلبی شدیدی به او دارم.
بعد از آشنایی با او در همه مشکلات، خدا را به آبروی او قسم میدادم. رفاقت با او باعث شد به اعمالم دقت بیشتری داشته باشم.
هر هفته حتما به سراغ او می رفتم. مواظب بودم گناهی از من سر نزند.
من به واسطه این شهید بزرگوار عشق و علاقه خاصی به #حضرت_زهرا(س) پیدا کردم. یکبار به سر مزار #شهید_تورجی رفتم. وضو گرفتم.
شنیده بودم #شهید_تورجی به #نماز_شب اهمیت می داد.
من هم نماز شب خواندم، بعد هم نماز صبح و خوابیدم.
در خواب چند نفر را دیدم که به صف ایستاده اند. شخصی هم در کنار صف بود.
بلافاصله شهید تورجی از پشت سر آمد و به من گفت: برو انتهای صف!
شخصی که در کنار صف ایستاده بود به من نگاهی کرد، اما به احترام شهید تورجی چیزی نگفت.
از خواب پریدم. همان روز از گزینش شرکت آب اصفهان تماس گرفتند. یکی از دوستانم آنجا شاغل بود. گفت: سریع بیا اتاق مسئول گزینش!
وقتی رفتم دوستم گفت: چرا اینطوری اومدی؟ چرا کت و شلوار سفید پوشیدی؟!
وارد دفتر مسئول گزینش شدم. یکدفعه رنگم پرید!
این همان آقایی بود که ساعاتی قبل در خواب دیده بودم، کنار صف ایستاده بود.
فرم را از من گرفت، نگاهی کرد و پرسید: مجردی؟!
کمی نگاهش کردم. گفتم: اگر اینجا مشغول به کار شوم حتما متاهل می شوم. نگاهی به من کرد و گفت: واقعا اگر مشکل کار تو برطرف شد زن میگیری؟
من هم که خیالم از استخدام راحت شده بود شوخی کردم و گفتم: نه، دختر می گیرم! خندید و پایین فرم مرا امضا کرد. فرم را به مسئول مربوطه تحویل دادم. باورش نمی شد، گفت: صد تا لیسانس تو نوبت هستند، چطور برگه شما رو امضا کردند؟!
مشکل کار برطرف شد. با عنایت خدا مشکل ازدواج هم برطرف گردید. با دختر یکی از بستگان ازدواج کردم. وقتی مراسم عقد تمام شد با همسرم رفتیم بیرون. گفتم: خانم می خوام شما رو ببرم پیش بهترین دوستم!
خیلی تعجب کرد.
ما همان شب رفتیم گلستان شهدا کنار مزار #شهید_تورجی.
عروسی ما شب ولادت حضرت زهرا(س) بود. رفتم سر مزار محمدرضا گفتم: تا اینجای کار همه اش عنایت خدا و لطف شما بوده.
شما مرا با #حضرت_زهرا(س) آشنا کردی. از این به بعد هم ما را یاری کن. بعد هم کارت عروسی را سفارش دادم.
علیرغم مخالفت برخی از بستگان روی کارت نوشتم:
سرمایه محبت زهراست(س) دین من / من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد فلک / یک ذره از محبت زهرا(س) نمی دهم.
آخرین روزهای سال 88 فرزند ما به دنیا آمد. قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب کنم. اگر هم دختر بود همسرم.
فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جستجو در کتاب ها اسم و... نام عجیبی را انتخاب کرد. اسم دختر ما را گذاشت دیانا.
خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم. وقتی همه رفتند شروع به صحبت کردیم. خیلی حرف زدم. از هر روشی استفاده کردم اما بی فایده بود، به هیچ وجه کوتاه نمی آمد.
گفتم: آخه اسم قحطی بود. تو که خودت مذهبی هستی! لااقل یه اسم ایرانی انتخاب کن.
دیانا که انتخاب کردی یعنی الهه عشق رُم!
وقتی هیچ راه چاره ای نداشتم سراغ دوست عزیزم رفتم. به تصویر محمد خیره شدم و گفتم:
محمدرضا جان اینطور نگاه نکن! این مشکل رو هم باید خودت حل کنی!
صبح روز بعد محل کار بودم. همسرم تماس گرفت. با صدایی بغض آلود گفت: حمید، بچه ام!
رنگم پریده بود. گفتم: چی شده؟ خودت سالمی؟! اتفاقی افتاده؟!
همسرم گفت: چی می گی؟! بچه حالش خوبه. اگه تونستی سریع بیا!
گفت خواب خانم فاطمه(س)را دیدم ایشان فرمودند: شما ما را دوست دارید؟
گفتم: خانم جان، این حرف را نزنید. همه زندگی ما با محبت شما خانواده بنا شده.
بعد گفتند: این دختر شماست؟
برگشتم و نگاه کردم: شوهرم و شهید تورجی زاده در کنار دخترم نشسته بودند. با هم صحبت می کردند.
آن خانم مجلله پرسید: اسم فرزندت چیست؟
من یکدفعه مکثی کردم و گفتم: فاطمه
بعد هم از خواب پریدم!
حالا این شناسنامه را بگیر و برو! اسم فرزندم را درست کن.
✨به نقل از: حمید مراد زاده
❇از #کتاب_یا_زهرا(س)
(خاطرات شهید محمدرضا تورجی زاده)
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
📩 قسمتی از #وصیتنامه
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم.😔
اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
🖋 هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام :
#بسیجی_ها ، سپاهیها … این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید.
روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید.
💫#نماز_شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دور بود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا وعده به هر چیزی که داده حقه..!👌🌱
#نماز_شب
#پیشنهاد_دانلود
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯